خونه یکی از عزیزانم بودم
محصولات پوستی درجه یک و قیمت میلیونی
غذاهای درجه یک
محل زندگی خارق العاده و زیبا
همسایه های به ظاهر شیک
ماشین اتومات
عطر گرون قیمت و...
اما میدونی چیش جالب بود؟ دریغ از اندکی شادی و حال خوب!!!پر از امکانات و خالی از شادی! حس میکنم درد ما همینه
فک کردیم هرچی امکاناتمون بیشتر حال خوبمون بیشتر
ولی معادله درستی نبود و ما شادی رو به امکانات باختیم
ما خودمونو به تبلیغات زیادی باختیم
ما بوی چایی که میخوریم و نمیفهمیم
غذاهای خوشمزه ی هرروزمونو نمیفهمیم
بغل کردن آدمایی که دوسشون داریم و متوجه نمیشیم
چون دنبال اینیم که اون بیرون اتفاق شگفت انگیزی رخ بده
مگه شگفت انگیز تر از تپیدن قلب ما و نفس کشیدن ما وجود داره؟
کمااینکه بارها ما بدست اوردیم و بعد از یک هفته انگار نه انگار که اتفاقی افتاده
ماشین خریدیم لباس خریدیم طلا خریدیم و...
مطمئنیم که این بدست اوردنه قراره مارو شاد و خوشحال بکنه؟
مطمئنیم که اینا صرفا تبلیغات نیس که جیب یک عده رو پر کنه؟
من از مجتبی شکوری شنیدم اینو و صاحب این سخنو نمیدونم کیه شایدم خودشه
ما جسمهای چاق و روح های لاغریم
واقعیت اینه که ما به عشق، در لحظه زندگی کردن ،فکر نکردن و دیدن کامل این لحظه بیشتر از هرچیزی نیاز داریم...❤️🌸
