ویرگول
ورودثبت نام
میم
میمروزنامه‌نگار
میم
میم
خواندن ۱ دقیقه·۷ روز پیش

جهنمی که انتها ندارد.

۶ ماهی می‌شود که به اینجا سر نزده‌ام. ۶ ماه گذشت و تو گویی ۶۰ سال گذشته. جنگ و جنگ و جنگ. غزه، لبنان، آه راستی سوریه آزاد شده. من هنوز می‌نویسم. به خون دل، اما می‌نویسم. جنگ بود و خشم دیوانه‌ام کرده بود. تمام خشمم را در استوری‌ها نشان می‌دادم. بی‌انصافی نکنم، ماه‌ها بود که برنامه و مجری برنامه و...... همه زیر آتش خشمم بودند. بالاخره کسانی از هرچه نوشته بودم اسکرین‌شات گرفتند و نشانش دادند. چه انتظاری داشتم؟ طوفان به پا شد. عذرخواهی نکردم. اول گفت کلوزفرندت را نمی‌خواهم ببینم. به دوست ۱۲ ساله‌اش گفته بودم ابژه جنسی، کسی که از معروف شدن به دلیل ابژه جنسی بودن لذت می‌برد. اول فقط چند ویس بود در انتقاد از تندی من. عذرخواهی نکردم. گفتم از بخش خصوصی می‌آورمت بیرون. بدون عذرخواهی. بعد از سه هفته یک روز بیدار شدم و دیدم توییتر و اینستا بلاک آنبلاکم کرده. شب قبلش استوری‌ها را دیده بود. پس چی شد؟ چرا؟ هیچ‌جا بلاک نشدم. حتی در پیج دیگرم هنوز همدیگر را فالو داشتیم. معنی این کارش فقط یک چیز بود. نمی‌خواهم ببینم. ۴ ماه گذشته. در این ۴ ماه دو خودکشی ناموفق داشتم. وطنم نابود میشد. مهاجرت محال شد. عزیزترینم رفت. افسردگی به نهایت رسین، آنجا بود که مرگ آشناترینت است. شاهرگ را پیدا نکردم. قرص‌ها کم بود. زنده ماندم در جهنمی سوزان.تاوان چه چیزی را می‌دهنو؟ هنوز هم رویایم پابرجاست. باید یک روز ببینمت. حالا که نه دوستیم و نه از هم خبر داریم این ددیدار واجب‌تر است.

جنگماه
۲
۰
میم
میم
روزنامه‌نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید