منیژ م·۱ ماه پیشنگاهت کنمدر آن رویایی که میتوانم روبرویت بنشینم و به بند انگشتانت موقع حرف زدن نگاه کنم.
منیژ م·۲ ماه پیششبحمن میمیرم اما شبحم در خیابانها راه میرود. صد و یک روز است که شبحم در خیابانها راه میرود.
منیژ م·۲ ماه پیشتُنسى، كأنَّكَ لم تَكُنْفراموش میشوی گویی که هرگز نبودهای مانند مرگ یک پرنده مانند یک کنیسۀ متروکه فراموش میشوی مثل عشق یک رهگذر و مانند یک گل در شب فراموش می..…