منیژ م
منیژ م
خواندن ۱ دقیقه·۱۴ روز پیش

سالگردم

پارسال بود، ۱۷ آبان، سالگرد بازداشتم. پارسال امشب همین ساعت‌ها، یا زودتر یا دیرتر، در بازجویی، عکست را گذاشت جلوم و گفت «خیلی دوسش داری نه؟» زمین انگار زیر پایم خالی شد. با صدای دو رگه شده از خشم و ترس گفتم «نه». عکست ولی آنجا بود، با او. دلم برایت تنگ شده بود. نمی‌دانستم خبر داری یا نه. نگرانت بودم، می‌خواستم از تو محافظت کنم، دلم برایت تنگ شده بود، و وسط بی‌توترین حالت زندان بودم. بماند اینجا به یادگار، از دردی که آن شب کشیدم.

روزنامه‌نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید