mnajmi
mnajmi
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

دلنوشته وصف این روزهای زندگی سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی

این روزها وقتی نگاه میکنم به جامعه ، دردل مردم ، گلایه هاشون از جوان تا پیر ، فکر میکنم ما چرا به اینجا رسیدیم ... همه شاکی ، همه در حال نق زدن ، همه در حال غر زدن ، همه صاحب تفکر سیاسی و اجتماعی خاص (خیرسرشون ) ، همه ایده آلیست (ارواح دلشون )، همه دنبال یه اتوپیا خیالی ( خودش هم نمیدونه چی میخواد ) و ساختگی الهام گرفته از زندگی غربی ، مگه ما چی کم داشتیم که الان آمریکا شده کعبه آرزوها ، سبک زندگی اروپایی شده سبک برتر زندگی ...تعریف جدیدی از آزادی ( اصلا میدونی آزادی چیه ) حرف دلت رو بشنوی ، وقتی به چالش بکشید که منظورت از آزادی همون دیسکو و یه پیک عرق کشمشه و آزادی رابطه ( به قول شریعتی دنبال آزادی تهه (!!) نه آزادی سر (آزادی فکر ))

همه از دولت شاکی و فریادشون از سر بی لیاقتی و خیانت دولتمردانه ( مگه تو دانش سیاسی ، اقتصادی کلان داری که با نظرات و تحلیل ها و افاضه هات ( ت....م.ی.ت) ما را مستفیض میکنی ) ، تو کارت خوندن 2 تا متن و تحلیل بی و سر ته اون ور آبی هاست و فورواد کردن اون مطلب برای تمامی فک و فامیلت که نشون بدی خیلی روشن فکری ( این کلمه روشنفکر Intellectualism ) ) چقدر بدبخت و ذلیل شده ، شاید وقتی تو دهه 30 و 40 این کلمه رو امثال شریعتی و هدایت و جلال وارد ادبیات سیاسی ایران کردند فکر این روزها رو نمیکردند …

به خیال خودشون حقشون تو این دولت و حکومت خورده شده ، به خیال خودشون حقشون نیست اینجا تو این موقعیت جغرافیایی سیاسی و اجتماعی باشند ، حقشون آمریکا و ژاپن و آلمانه ... آخه اونا هم تو رو میشناسند یه پاپاسی کف دستت نمیذارند ... تویی که به مملکت خیانت میکنی چه تضمینی که اونجا یه گند بالا نیاری ... البته من دیدم همین آدمها که اینجا هر خلافی رو حق طبیعی و شرعی خودشون میدونند تو بلاد کفر یه شهروند خیلی باکلاس و تابع قانون و مقید به حقوق اجتماعی و ...میشند مگه قانونها مملکت خودم خار داره ( تیزه ) ...

حالا دولت داره خیانت میکنه ، تو چیکار کردی واسه مملکتت ، واسه همنوعت تو کشور خودت ، ... چند ساعت کار مفید میکنی واسه رضای خدا ...

تو که تقی به توقی میخوره سریع کلاهت رو میچسبی که خدای نکرده حقت خورده نشه ، سریع میری از دلار گرفته تا رب گوجه فرنگی بازار رو خالی میکنی که یدفعه به مشکل نخوری .. آفرین ، احسنت ... ماشااله خیلی تیزی ( به قول دادشم نکنه شبا تو مداد تراش میخوابی ) این هوش مالی ، سیاسی ، اجتماعی ، فلسفیت رو کجا آوردی ، بگو ما هم بریم بخریم ، کیلویی چند ؟؟ ( نکنه هر شب صدای آمریکا ( VOA ) میبینی با اون تحلیل های ( ت . ..م.ی.ش) که اینقدر اظهار فضل میکنی خوشگل و سانتیمانتال به درد همه قشری هم میخوره آخه زبان تحلیلی همه جور آدم رو هم داری ، واسه همه نسخه می پیچی ...

برو خدا رو شکر که دولتی داره که با همه حرف و حدیث نجیبه حداقل ، مثل آمریکا و اسرائیل نیست ، مثل عربستان کثافت نیست ، مثل ترکیه انحصارطلب نیست ، مثل اروپای غربی بیرحم نیست ، ... وگرنه دلاری که تو تحلیل میکنی خود دولت برده بالا و تو قیمت 18000 تومن باز داشتی تحلیل میکردی و له له میزدی برای خرید، کشش رو ول میکرد تا برسه به زیر 3000 تومن و تو رو با دلال های بچه زرنگ تنها میذاشت تا ببینیم کی زرنگه ...

مملکت پر شده از آدم غرغروی تنبل که میخواد یه شبه پولدار شه ولی صبح ساعت 9 بره سرکار 2 برگرده خونه به عشق و حالش برسه ...تا حالا به این فکر کردی یه آلمانی چقدر و چطور کار میکنه ... یه ژاپنی از فرط کار زیاد بیماری های خاص میگیره ... تو مگه مثل اینها کار میکنی ... تو دنبال یه کار دلالی راحتی ، بخری 2 تومن بفروشی 10 تومن ( زندگی بقیه هم بهت ربطی نداره ... آهنگ زوربای ملایری آخر این مطلب میذارم ) زندگی اجتماعی گروهی برات معنی نداره ، فقط فکر خودتی ، خودت از پشت چراغ رد شی ، خودت از ترافیک رد کنی ، خودت صف رو دور بزنی ...

دیروز رفته بودم سمینار ( همایش ) بلاکچین و بیت کوین ... واقعا چه سمینار مزخرفی ... حیفه وقت ( حالا مقایسه اش کن با سمینار هفته پیش درمورد گروه سرمایه گذاری صنایع پایین دستی پتروشیمی تو فرابورس که چقدر لذت بردم از سخنرانی هاش مخصوصا پرزنت و معرفی کار خود اکبر ترکان ...که وقتی از همایش میمودم مسته زیبایی حرفهاش و فرهیختگی اش شده بودم و دوباره این شور و شعف تو من بوجود اومد که هر چی بخونی باز کم خوندی ... که بتونی بشی مثل اون خیلی کار داره ...خیلی مطالعه میخواد ...خیلی سختی کشیدن میخواد ...)

حالا تو این سمینار 2 تا بچه ( ی . ن . و . ک ) اومدن واسه من بلاک چین رو توضیح میدن بدون اینکه خودشون بدونند چی هست ، بدون اینکه 2 تا کتاب ازش خونده باشند ، فرق Hashing و encryption و Cryptography رو بدونند ... اومدند واسه یه جماعت ساده سرمایه گذاری تو بیت کوین رو توضیح میدن ... آخه تو که فقط فکر پر کردن کلاس خودت هستی یا اینکه دستگاههای Mining رو فرو کنی تو ... مردم ، اصلا فکر خدمت یا خیانت به مملکت هیچ ، فکر این بنده خدایی که با هزار امید و آرزو اومده که پولدار بشه و زندگیش رو شاید فروخته باش بیشعور .... همه سوالهای ساده و پایه ای میپرسیدند و حتی جواب اونها رو هم نمیدادی و حواله میکردی به کلاس آموزشیت که با سرچ ساده googling میشه خیلی بهترش رو میشه پیدا کرد ... من رو که نمیتونی بپیچونی ... من خرت رو میگیرم ... که اگه یه سوال ازت پرسیدم به اته پته افتادی و الکی گفتی شما که همکاری و حرفه ای ... ولی من دنبال جلب توجه نبودم ... دنبال این بودم که تو رو بکشم پایین بگم : عزیزم داری حرکت رو اشتباه میزنی ( حرفی که تو باشگاه بدنسازی زیاد میشنوی ) ... پیاده شو با هم بریم ... هر پولی خوردن نداره

بفکر دولت و اقتصاد مملکت نیستی ، به فکر همنوعت باش ، با پول قرضی جیب مردم پولدار شدن خیلی راحته ... ولی آیا ته دلت راضیه از این کار ..برو یکم فکر کن .

ادامه دارد ...

دلنوشتهاقتصادیاجتماعیسیاسیاحوال
دل نوشته های یک نفر مهندس فنی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید