متن برگرفته از تفسیر شریف المیزان.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تحْشرُونَ (انفال،۲۴)
( حیلوله ) به معناى حائل شدن در وسط دو چیز است
و
( قلب ) عضوى است معروف ، و لیکن بیشتر در قرآن کریم استعمال مى شود در آن چیزى که آدمى بوسیله آن درک مى کند، و بوسیله آن احکام عواطف باطنیش را ظاهر و آشکار مى سازد مثلا حب و بغض ، خوف و رجاء، آرزو و اضطراب درونى و امثال آن را از خود بروز مى دهد.
پس قلب آن چیزى است که حکم مى کند و دوست مى دارد و دشمن مى دارد و مى ترسد و امیدوار مى شود و آرزو مى کند و خوشحال مى شود و اندوهناک مى گردد.
وقتى معناى قلب این باشد، پس در حقیقت قلب همان جان آدمى است که با قوا و عواطف باطنیه اى که مجهز است به کارهاى حیاتى خود مى پردازد.
و انسان مانند سایر مخلوقات که هر یک جزئى از عالم خلقت را تشکیل مى دهند مرکب از اجزاى مختلف و مجهز به قوا و ابزارى است که تابع وجود او است ، و او آنها را مالک است ، و در مقاصد وجود خود از همه آنها کار مى کشد، و این اجزاء و قوا و ادوات همه با او مربوط و او حاکم بر همه آنها است ، و آن اجزاء را با همه کثرتى که دارند و آن قوا و ادوات را با همه تعددى که دارا هستند یکى مى کند، البته یک واحد تامى که در عین وحدتش هم کار مى کند، و هم ترک مى کند، هم حرکت مى کند و هم از حرکت مى ایستد.
چیزى که هست از آنجایى که خداى سبحان آفریننده این انسان و پدید آورنده یک - یک اجزاء وجود و ابعاد قوا و ادوات او است ، لذا خود او به یک یک اجزاء وجود وى و توابع اجزایش محیط است ، و بطور حقیقت همه آنها را مالک است ، و در آنها بهر صورت که بخواهد تصرف مى کند، و از ملک خود و تصرفاتش هر مقدار که بخواهد به خود انسان واگذار مى نماید، و به او تملیک مى کند.
پس خداى تعالى میان انسان و جزء جزء وجودش و تمامى توابعش حائل است ، بین او و قلبش ، بین او و گوشش ، بین او و چشمش ، بین او و بدنش و بین او و جانش ؛ و در آنها هم به نحو ایجاد تصرف مى کند،و هم به نحو مالک قرار دادن انسان ، که هر مقدار از آن را به هر نحوى که بخواهد به سود انسان تملیک مى کند، و هر مقدار را که نخواهد نمى کند.
نظیر انسان در این مطلب سایر موجودات است ، چون هیچ موجودى نیست مگر اینکه ذاتى دارد، و نیز توابع ذاتى ، یعنى قوا و آثار و افعالى دارد، چیزى که هست مالک حقیقى ذات آن و توابع ذاتش خدا است ، خدا است که آن ذات و آن توابع ذات را به آن موجود تملیک کرده ، پس او میان آن موجود و میان ذاتش حائل است ، میان آن موجود و توابع ذاتش و قوا و آثار و افعالش حایل است .
پس خداى سبحان حایل میان آدمى و میان قلب او است ، و انسان هر چه را که دارد و بهر چیزى که به نحوى از انحاء اتصال و ارتباط دارد، خداوند به آن چیز نزدیک تر و مربوطتر است ، همچنانکه فرموده : ( و نحن اقرب الیه من حبل الورید ) .
از آنجا که خدا مالک حقیقى تمام موجودات است و انسان به تملیک او مالک مى شود، پس خداوند میان انسان و متعلقات او حائل و رابط است.
آیه مورد بحث هم که مى فرماید: ( و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه ) به همین حقیقت اشاره مى کند، پس خداى تعالى از آنجایى که مالک حقیقى تمامى موجودات و از آن جمله انسان است ، و خود او کسى حقیقى نیست پس او از خود انسان به انسان و قوایى که انسان مالک است نزدیک تر است ، چون هر چه را که انسان دارد خداى تعالى به او تملیک کرده ، پس او میان وى و میان مایملکش حائل و رابط است - دقت فرمائید-.