در دنیای پرشتاب تکنولوژی و محصولات دیجیتال، فهمیدن مکانیزمهای پردازش اطلاعات توسط مغز انسان، کلید اصلی طراحی محصول است. مغز، که اغلب به عنوان یک پردازنده قدرتمند تشبیه میشود، دارای محدودیتهایی است که طراحان محصول باید به خوبی از آنها آگاه باشند تا بتوانند تجربه کاربری قابل فهمتر، کاربردیتر و لذتبخشتر خلق کنند. در این یادداشت، به کاوش در دنیای هیجانانگیز پردازش اطلاعات در مغز میپردازیم، از عملکردهای زیستشناختی و حافظه گرفته تا توانایی باورنکردنی آن در تجزیه و تحلیل اطلاعات. همچنین، چند راهکار کاربردی در جهت طراحی محصول مطرح میکنم.
شناخت مکانیزمهای پردازش اطلاعات توسط مغز انسان برای طراحان محصول از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا:
در اینجا چند مثال از طراحی محصولات با استفاده از روانشناسی پردازش اطلاعات آورده شده است:
طراحان UX با درک دقیق نحوه پردازش اطلاعات توسط ذهن انسان، میتوانند تجربهای خلق کنند که استفاده از آنها برای کاربران هم آسانتر باشد و هم لذتبخشتر. برای بهبود تجربه کاربر، طراحان میتوانند از اصول زیر بهره ببرند:
مغز، یک عضو شگفتانگیز و پیچیده است که از ساختارهای متنوعی تشکیل شده است. قشر مغز به عنوان پوستهی بیرونی عمل میکند و مسئول فرآیندهای شناختی شگفتانگیزی مانند حافظه، زبان، آگاهی فضایی و ویژگیهای شخصیتی است. در زیر قشر، زیرقشر قرار دارد که به طور مستقیم به قشر متصل شده و انتقال و پردازش اطلاعات را تسهیل میکند. مناطق داخلی مغز، جنبههای بیشتری از طبیعت اولیه انسان را کنترل میکنند، از جمله نیروهای پایه، ترسها، احساسات و ناخودآگاه. درک پیچیدگیهای تعامل بین این ساختارها برای طراحی دورههای یادگیری الکترونیکی که با قابلیتهای مغز هماهنگ باشند، اهمیت بسزایی دارد.
پردازش اطلاعات توسط ذهن انسان، فرآیندی پیچیده و چند مرحلهای است که در آن، ذهن اطلاعات را از محیط اطراف دریافت، تفسیر و ذخیره میکند. این فرآیند شامل مراحل زیر است:
اولین مرحله پردازش اطلاعات، حس است. در این مرحله، اطلاعات از طریق حواس پنجگانه انسان—بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی—دریافت میشوند. این اطلاعات به صورت سیگنالهای الکتریکی به مغز ارسال میشوند و دروازهای به دنیای ادراک و تجربههای ما میگشایند.
مغز در مرحله ادراک، این سیگنالها را تفسیر میکند، معنا میبخشد و با دادههای پیشین خود مقایسه مینماید تا الگوها و روابط را شناسایی کند.
سپس، در مرحله توجه، مغز بر روی اطلاعات مهم تمرکز میکند و اطلاعات نامرتبط را کنار میگذارد، تا از این طریق، اطلاعات کلیدی را از اطلاعات غیر مهم جدا سازد.
حافظه، به عنوان مخزن دانش، اطلاعات را برای استفادههای آتی ذخیره میکند. حافظه کوتاهمدت با ظرفیت محدود خود، اطلاعات را برای مدت کوتاهی نگه میدارد، در حالی که حافظه بلندمدت، محلی برای ذخیرهسازی دائمی اطلاعات است.
در مرحله تفکر، مغز اطلاعات ذخیره شده را پردازش میکند و برای حل مسائل، تصمیمگیریها و خلق ایدههای نوین به کار میبرد.
در مرحله عمل، مغز از اطلاعات پردازش شده برای انجام اقداماتی در دنیای واقعی استفاده می کند. این اقدامات می توانند شامل صحبت کردن، حرکت کردن، نوشتن و یا انجام کارهایی با کمک ابزار و وسایل باشد.
حافظه، به عنوان یکی از عملکردهای حیاتی مغز، نقش کلیدی در فرایند یادگیری ایفا میکند. حافظه اغلب به صورت خودکار فعالیت میکند، اما طراحان محصول باید با پیچیدگیهای آن آشنا باشند تا بتوانند تجربههای مؤثری طراحی کنند. در اینجا به بررسی سه نوع حافظه میپردازیم که هر کدام به نحوی بر فرایند یادگیری تأثیر میگذارند:
حافظه حسی زمانی فعال میشود که حواس ما با محرکهایی مواجه میشوند. این نوع حافظه به مغز اجازه میدهد تا اطلاعاتی مانند بوی نان تازه یا تصویری دلانگیز را به صورت موقتی ذخیره کند. اگرچه حافظه حسی موقتی است، اما فرصتی را برای مغز فراهم میآورد تا تصمیم بگیرد آیا باید اطلاعات را پردازش کرده و نگه دارد یا آنها را فراموش کند. در طراحی تجربه کاربر، استفاده از حافظه حسی میتواند از طریق به کارگیری تصاویر جذاب، موسیقی متن و سایر عناصری که حواس را درگیر میکنند، صورت گیرد.
حافظه کوتاهمدت، که بخشی از سیستم حافظه کاری است، اطلاعات را به طور موقتی ذخیره میکند و زمانی فعال میشود که توسط محرکها تحریک شود. این حافظه دارای ظرفیت محدودی است و میتواند تا حداکثر هفت مورد را به طور همزمان نگه دارد. علاوه بر این، حافظه کوتاهمدت دارای محدودیت زمانی است که معمولاً بین 10 ثانیه تا یک دقیقه متغیر است. استفاده صحیح از حافظه کوتاهمدت در طراحی تجربه کاربر اهمیت بسزایی دارد، زیرا به عنوان یک دروازه به سوی نگهداری طولانیمدت عمل میکند.
اطلاعات مرتبط که با موفقیت از حافظه کوتاهمدت عبور کردهاند، به حافظه طولانیمدت منتقل میشوند. وقتی اطلاعات در حافظه طولانیمدت قرار میگیرند، احتمال فراموشی جزئیات مهم توسط مغز کاهش مییابد. با این حال، حتی حافظه طولانیمدت ممکن است با گذر زمان فراموش شود، مگر اینکه به طور مداوم تقویت شود. طراحان محصول باید انتقال اطلاعات از حافظه کوتاهمدت به حافظه طولانیمدت را در نظر بگیرند و اطمینان حاصل کنند که با استفاده از تکنیکهای نظیر گیمیفیکیشن (Gamification)، داستانسرایی (Storytelling)، طراحی بصری و ساختاری، ارتباطات معنایی و غیره فرصتهایی برای تقویت دانش ارائه میدهند تا از فرسایش آن جلوگیری شود.
طراحان محصول باید انتقال اطلاعات از حافظه کوتاهمدت به حافظه طولانیمدت را در نظر بگیرند و اطمینان حاصل کنند و با استفاده از برخی از تکنیکهای طراحی میتوان به انتقال اطلاعات از حافظه کوتاهمدت به حافظه طولانیمدت کمک کنند و از فرسایش دانش جلوگیری نمایند:
برای مشاهده ادامه مطلب و هم چنین خواندن مطالب دیگر به وبسایت من مراجعه فرمایید https://maqai.ir/blog/