آیلین مرندی
آیلین مرندی
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

تالس کسی است که در سرآغاز فلسفه است.

نقاشی سه فیلسوف: تالس فرسید فیساغورس نقاش جورجونه ایتالیا
نقاشی سه فیلسوف: تالس فرسید فیساغورس نقاش جورجونه ایتالیا

اولین فردی که منابع باستانی از او به عنوان فیلسوف یاد کرده‌اند #تالس است که در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن ششم قبل از میلاد در شهر میلتوس زندگی می کرد. او به تلاش برای گسترش دانش یونانیان در چندین زمینه شهرت دارد: ریاضیات، نجوم، ناوبری، و تحقیق در مورد ماهیت بنیادیِ عالم هستی

مهم‌ترین موضوعاتی که تالس را از نظر فلسفی در تاریخ اندیشه ممتاز می‌کنند، کوشش وی برای شناختن جهان از راه مشاهده و تفکر و واقع بینی، دور انداختن افسانه‌های دینی و تفسیرهای اساطیری، و تلاش جهت فهم جهان بی‌توسل به خدایان و افسانهها و نیروهای نامحدود آنان است.

ارسطو دربارهٔ او گفته‌است: «تالس کسی است که در سرآغاز فلسفه است.»

یونانیان او را در شمار فرزانگان هفتگانه نام برده‌اند. برتراند راسل درکتاب تاریخ فلسفه خود عنوان می‌کند:

به روایت اسناد آغازگر فلسفه تالس بود.

هنر تالس این بود که کلمهٔ «چه؟» را به جای کلمهٔ «که؟» گذاشت. تالس همچون متفکران پیشین یا دقیق‌تر بگوییم همچون متدینان گذشته نپرسید که:

جهان از «که» یا بوسیلهٔ چه کسی ساخته شده‌است، بلکه سؤال را به‌شکل کاملاً تازه‌ای مطرح کرد. پرسید: جهان از «چه» ساخته شده‌است؟ یعنی تالس تفسیر اسطوره شناختی کهن را در باب پیدایی جهان، رها کرد و کوشید تا با تفکر عقلی به توصیف طبیعت بپردازد و پیدایی جهان را تبیین کند.

نظریات فلسفی تالس

تالس آب را اصل همه چیز می‌داند

مطابق نظر تالس، آب اصل ابتدایی همۀ چیزها و نخستین شکل و بازپسین صورت عالم است.

تالس همهٔ مواد را در یک عنصر نخستین، وحدت بخشید. او عنصر نخستین جهان را آب دانست. او آب را به عنوان جوهر واحدی که سراسر جهان هستی را فراگرفته است، مسلم فرض کرد. او از طریق این نظریه به این نتیجه رسید که زمین در فضا شناور است، درست مانند توپی که روی آب شناور است.

ارسطو حدس می‌زند که ممکن است مشاهدهٔ این امر که همهٔ موجودات زنده و آنچه از آن تغذیه می‌کنند مرطوب هستند او را به این نتیجه‌گیری رهنمون ساخته باشد.

تالس قبل از هر چیز بر این مطلب تأکید داشته است که جهان از جوهری واحد ساخته شده است. این جوهر واحد برای آنکه آرخۀ جهان باشد، باید علت حرکت و تغییر را در خود گنجانده باشد و این مطلبی است که نباید برای اثباتش استدلال کرد، زیرا باید فرض شود و این در نظر یونانیان به این معناست که آرخه باید پسوخه داشته باشد و ماده – روح باشد. به نظر تالس آب، یا در حالت کلی، عنصر مرطوب، این شرط را به خوبی برآورده می سازد. پس این عنصر، آرخه و در ضمن هم زنده و هم پاینده است.

اهمیت فلسفۀ تالس در این نیست که همۀ چیزها را به آب تحویل می کند، بلکه عظمت او در این است که منشاء همۀ چیزها را به یک چیز منتهی می سازد، و نخستین نظام «یک گرایی» تاریخ مدون فلسفه را بار می آورد.

تالس معتقد بود که همۀ ذرات جهان جاندارند و ماده و حیات، یگانه و جدایی ناپذیرند. تالس خوش داشت که میان زنده و مرده فرقی اساسی قایل نشود.

تالس در پیری، ملقب به «خردمند» شد و بعداً که یونانیان برای خود #هفت_خردمند شناختند، او را نخستین آنان دانستند و اینگونه تالس اولین هفت خردمند یونان شد. از او پرسیدند که چه کاری بسیار دشوار است؟ پاسخ داد: خود شناختن. پرسیدند که چه کاری سخت آسان است؟ پاسخ گفت: اندرز دادن. پرسیدند که خدا چیست؟ گفت: آنچه نه آغاز دارد و نه انجام. پرسیدند که کمال تقوا و عدالت در چیست؟ گفت: در آن است که هیچ گاه آنچه را که در دیگران عیب می شماریم، خود نکنیم. تالس در دوران زندگی خود در مسیر خردمندی و آگاهی با ثبات قدم پای گذاشت و این راه را تا انتها به خوبی و شایستگی ادامه داد.

تالس عاشق طبیعت و نجوم بود و در آخر شب آسمان را کاوش می‌کرد. او توانست صور فلکی بسیاری را طبقه‌بندی کند. او می‌توانست گذشت زمان را بخواند، روزهای بارانی و فصل‌های گرم را پیش‌بینی کند، قادر به تعیین مقدار برداشت محصول پیش از به بار نشستن آنها بود و به ژنرال‌ها مشاوره می‌داد تا از افتادن در تله‌های دشمنان خود جلوگیری کنند و خطرات را برطرف سازند. او سفرهای طولانی مدتی را در زندگی خود تجربه کرد. هنگامی که تالس در جریان یکی از سفرهایش به میلتوس «Miletus» بازگشت، با توجه به اطلاعاتی که آموخته بود، با محاسبات پیچیدۀ بسیاری در مورد تغییر سیارات، توانست گرفتگی خورشید را در 28 مه 585 پیش از میلاد پیش‌بینی کند اما هیچ‌کس در شهر میلتوس پیش‌بینی او را باور نکرد. هنگامی که خورشید در صبح روز 28 ماه مه از دیده‌ها نهان گشت و تاریکی فرا رسید، مردم با تعجب و بی‌اعتمادی او را “فیلسوفِ” واقعی، یعنی «دوستدار دانش» نام نهادند و از آن زمان به بعد وی به عنوان یکی از هفت انسان خردمند بشریت و الهۀ نجوم در یونان شناخته شده‌است. که به شایستگی سزاوار اوست.

بنا بر روایات موجود، تالس یونانیان را با علوم ریاضی و نجوم آشنا کرد و در مصر برای سنجش ارتفاع اهرام تدبیری نیکو کرد: هنگامی که سایۀ یک انسان با قامت او درست برابر بود، از اندازه‌گیری سایه‌های اهرام، ارتفاع اهرام را دریافت. سپس به یونیا رفت و دربارۀ هندسه، که علم منطقی جذابی است و جنبۀ منطقی دارد، به مطالعه پرداخت و برخی از قضیه‌هایی را که بعداً به وسیلۀ اقلیدس جمع‌آوری شد، به اثبات رسانید. این قضایا هندسۀ یونانی را بنیاد نهاد.

قضیه‌های تالس در ریاضی

معمولاً عقیده بر این است که تالس طی مسافرت‌هایش به مصر، با هندسه آشنا شده و آن را برای خود پرورده بود و معرفی کنندۀ آن در میان یونانیان بوده است. به ویژه، قضیه‌های زیر را به او نسبت داده‌اند:


1. قطر دایره، آن را نصف می‌کند.

2. زوایای قاعدۀ مثلث متساوی الساقین مساوی‌اند.

3. اگر دو خط مستقیم یکدیگر را قطع کنند، زوایای متقابل مساوی‌اند.

4. زاویه‌ای که در نیم دایره محاط شود، قائمه است.

5. اگر قاعده و زوایای آن داده شود، می‌توان مثلث رسم کرد.


قضیه های ۱ تا ۳ و ۵ را پروکلوس به تالس نسبت می‌دهد و منبع وی یودموس است. قضیۀ ۴ را بنا به این گفته که: «تالس اولین کسی بود که زاویۀ قائمه را در یک دایره محاط کرد» دیوگنس از پامفیلا «Pamphila» نقل کرده است، و پامفیلا، یکی از مؤلفان قرن اول میلادی است.

تقسیم آب رودخانۀ هالیس توسط تالس خردمند

ماجرای تقسیم آب رودخانۀ هالیس «Halys» توسط تالسِ خردمند بنا به گفتۀ #هرودوت این‌گونه است که: شاه کرزوس «Croesus» پادشاه لیدیه، در یکی از نبردهایش با رودخانه‌ای عمیق و خطرناک روبرو شد که امکان عبور سپاهیان از آن وجود نداشت. در نتیجه شاه در پی راه حلی بود تا بتواند سربازان خود را از رودخانه عبور دهد. از بخت خوش کرزوس، تالس نیز در میان افراد وی حضور داشت و چاره‌ای برای حل این مشکل اندیشید. او با محاسبات دقیق خود، پیشنهاد داد تا کانالی را با عمق مشخصی نسبت به رودخانه حفر کنند و بخشی از آب رودخانه را به آن هدایت کنند. در نتیجه رودخانه به دو جریان آبی کم عمق تبدیل شد که گذر سپاهیان از آن آسان بود و بدین‌گونه مشکل را مرتفع نمود.

مطالعاتی که تالس دربارۀ نجوم کرد، این علم را از موهومات شرقی پیراست، از صورت ستاره شماری درآورد و به مغرب زمین رسانید. تالس دست به مطالعات چندی نیز زد. محتملاً به مدد مدارک مصری و محاسبات بابلی، کسوف بیست و هشتم ماه مه سال 585 ق.م را پیش‌بینی کرد، و چون پیش‌بینی درست درآمد، همۀ مردم یونیا به هیجان افتادند. اما نظریۀ او دربارۀ جهان، برتر از نظریۀ مصریان و یهودیان آن عهد نبود. به نظر او، جهان نیم‌کره‌ای است که بر پهنۀ بیکران آب تکیه زده است، و زمین گردۀ مسطحی است که بر کف مسطح داخل داخل نیمکره قرار دارد.


فلسفۀ تالس ما را به یاد سخن گوته می‌اندازد که

«گناهان آدمی از مقتضیات عصر اویند، ولی فضایل او از ذات خودش می‌تراود».

منابع متن:

1. کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد دوم، یونان باستان، مترجمان: امیرحسین آریان پور، فتح الله مجتبائی، هوشنگ پیرنظر، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، 1380.

2. کتاب تاریخ فلسفۀ یونان، آغاز – تالس، اثر: دبلیو. کی. سی. گاتری، ترجمۀ: مهدی قوام صفری، تهران: انتشارات فکر روز، 1375

فلسفهتالسراسلفلسفه در پاورقیفلسفه علم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید