ویرگول
ورودثبت نام
آیلین مرندی
آیلین مرندی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

دیدگاه رورتی در باب مفهوم حقیقت

ریچارد رورتی
ریچارد رورتی

به عقیده رورتی فکت‌­ها[1] مصنوعات زبان ما هستند و نه چیزهایی که دارای یک وجود مستقل و مجزا از ما باشند.

البته اشیائی با قدرت‌های علی آن بیرون وجود دارند؛ اما هیچ راهی برای توصیف این فکت‌­ها جز با استفاده از زبان وجود ندارد. لذا راه خروجی از زبان وجود ندارد، و به تبع این، حقیقت نیز با زبان رابطه­‌ی تنگاتنگی دارد.

به عقیده او حقیقت نمی­‌تواند مستقل از ذهن بشر وجود داشته باشد، زیرا جملات نمی‌­توانند در آن بیرون وجود داشته باشند. لذا جایی که جمله‌­ای نباشد، حقیقتی نیز وجود ندارد. چرا که جملات عناصر زبان‌های انسانی‌­اند و زبان­‌های انسانی آفریده‌های خود انسان‌ هستند و حقیقت نیز نمی‌­تواند مستقل از "عمل به کارگیری زبان توسط انسان برای طرح ادعاهای خودش" وجود داشته باشد.

به عبارتی دیگر، رورتی از آن‌جایی که معتقد است: «حقیقت صفت جملات است نه جهان یا اشیاء»[2] و چون جدا از اعمال و فعالیت انسان‌ها هیچ زبانی وجود ندارد، بنابراین حقایق مستقل از اعمال انسانی نمی‌­توانند وجود داشته باشند.

این تصویری که رورتی از حقیقت و زبان پیش روی ما قرار می‌­دهد همان تعریف داروینیست‌­ها از زبان است؛ یعنی نگاه کردن به زبان به عنوان فراهم ساختن ابزار برای کارکردن با چیزها و جدا از این ابزارها (واژگان) که به نحو متقابل ساخته زیست‌بوم و دیگر انسان‌­هاست، چیزی در خارج وجود ندارد.

این تعبیر جدید از حقیقت مستلزم کاستن از درد و رنج انسان و ایجاد هم‌بستگی میان انسان‌ها است.

درحقیقت، زمانی که به وجود خارجی اشیاء یا واقعیت مستقل از ما که تأثیری در منافع پراگماتیکی ما ندارد، باور نداشته باشیم، دیگر هم‌چون گذشته درصدد کشف حقیقت عینی نخواهیم بود، بلکه به خاطر منافع عملی خود و مسؤولیتی که در قبال دیگر انسان‌­ها داریم تلاش خواهیم کرد آن واقعیت مستقل را اداره کنیم و به تعبیری، تحت کنترل خود درآوریم.

به عقیده رورتی، تعریف سنتی از حقیقت مستلزم این است که انسان را از اجتماع و مشکلات اجتماع خود دور کند، چون حقیقت (در معنای سنتی) امری غیر بشری و مستقل از جامعه‌­ی انسانی است در حالی که این تعبیر جدید از حقیقت مستلزم هدف مشترک میان افراد است. در حقیقت، منظور رورتی به عنوان یک فیلسوف پراگماتیست این است که هدف پژوهش ما نباید حقیقت عینی باشد بلکه هدف پژوهش ما بستگی به میزان مشکلاتی دارد که ما انسان‌ها با آن‌ها درگیر هستیم. درحالی که اعتقاد سنتی، هدف پژوهش را یک چیز مثل حقیقت عینی می­دانست، رورتی با ارائه‌ی این تعبیر جدید از حقیقت می‌­خواهد بگوید از آن‌جایی که انسان‌ها با مشکلات و مسائل مختلفی دست و پنجه نرم می‌­کنند از این‌رو اهداف پژوهش نیز مختلف خواهد بود. بنابراین درکل، هدف پژوهش و تحقیق باید کاستن مشکلات بشری و کاستن رنج آن‌ها باشد. از دیدگاه رورتی هدف پژوهش در هر حوزه­ی فرهنگی، وصول به ترکیب مناسب از توافق غیر­تحمیلی با اختلاف مداراآمیز است و وقتی به هدف پژوهش چنین نگریسته شود، آن امر رنگ اجتماعی و سیاسی-که امری انسانی است- به خود خواهد گرفت و نه چهره­ای غیر­انسانی که دیدگاه سنتی در صدد وصول به آن بود.[3] بنابراین در این فضای جدید از اندیشه تنها به دنبال شکل‌­گیری باورهایی خواهیم بود که به هم‌بستگی اجتماع و کاستن رنج میان انسان­‌ها کمک کند.

در مورد تفاوت حقیقت از نظر فیلسوفان سنتی و رورتی باید گفت که رورتی تفاوت میان تفسیر سنتی از حقیقت و تفسیر جدیدی که ارائه می‌شود را در این می‌داند که «اولی درصدد فراهم آوردن پایه‌­های معرفت‌شناسی برای اجتماع است و این کار را از طریق تأسیس اعمال اجتماعی در چیزی انجام می‌­دهد که خودش امری اجتماعی نیست و از آن به حقیقت، عقلانیت یا شالوده نهایی تعبیر می‌­شود، درحالی که تعبیر هم‌بستگی تنها به دنبال فراهم ساختن پایه‌­های اخلاقی برای پژوهش مشترک است، یعنی آن در صدد پاسخ­گویی به چیزی است که آن چیز بیش از آرای اعضای جامعه­‌ی شخص نیست و این نیازی به پیش‌فرض‌های متافیزیکی نخواهد داشت.[4] به عقیده رورتی رسیدن به شناخت حقیقی در فرهنگ افلاطونی و دکارتی و کانتی و نیز در فرهنگ مسیحیت، گریز از عالم محسوسات و رفتن به عالم روحانی تعبیر شده است. اما در فرهنگ ادبی که وی ترسیم می‌­کند، دیگر هدف غایی در آن بالا نیست، بلکه در خود اجتماع انسان ساخته می‌شود و آن از طریق تخیل بشری امکان‌پذیر است. در این فرهنگ ادبی، ما صرفاً برای سازگاری با زیست بوم به دنبال شیوه‌های جدید برای صحبت کردن با یکدیگر می‌باشیم، اما این دلیل بر آن نیست که ما به درک بهتری از واقعیت دست پیدا کرده‌ایم، در حقیقت آن صرفاً تغییر در نوع اظهار ما نسبت به موقعیت‌­های مختلف که کمالش را می‌سنجیم می‌باشد. به عقیده‌­ی رورتی فرهنگ شاعرانه، فرهنگی است که با توجه به این‌که همه‌­ی معیارها ساخته­‌ی فرهنگ‌اند، هدف خود را خلق ساخته‌های هرچه گوناگون‌تر و رنگارنگ‌تر قرار می‌دهند.

اساس فهم ما از نظریه‌­ی «حقیقت» در فلسفه‌­ی رورتی، انتقاداتی است که او از نظریه‌­ی «تناظر صدق» به عنوان ایده‌­ی اصلی سنت‌­گرایان در باب مسأله‌­ی حقیقت به عمل می­‌آورد. او بر این باور است که نظریه تناظر صدق، دیگر نظریات سنت‌گرایان در باب مسأله‌ی «حقیقت» از جمله نظریه‌­ی «انسجام» را نیز در برمی‌گیرد. این‌که او تئوری مطابقت صدق را رد می­‌کند به این معنا نیست که او تئوری انسجام را قبول دارد. او مدعی است که به فراسوی رئالیسم و ایدالیسم می‌رود،

نه حقیقت و انسجام هیچ‌کدام بیانگر واقعیت نیستند.


پاورقی:

[1]. Facts

[2]. Lance & Olery-Hawthorne, G, The Grammar of Meaning, Cambridge, UK, Cambridge University Press,1997, p.275.

[3].  اصغری، محمد، تلقی ریچارد رورتی از حقیقت به مثابه هدف پژوهش، فصلنامه­ی تأملات فلسفی دانشگاه زنجان، سال اول، شماره 1، 1388، ص 56.

[4]. Guignon Charles & Hilley, David R., Richard Rorty, p.24.

پراگماتیسمفلسفهعمل‌گرائیفلسفه در پاورقیفلسفه عملی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید