Marieh Karimy - ماریه کریمی
Marieh Karimy - ماریه کریمی
خواندن ۱۱ دقیقه·۴ سال پیش

۸ نوع «دوستی» که بر رشد و پیشرفت شخصی شما تاثیر منفی می‌گذارند و عاقلانه‌‌‎تر این است که آنها را رها کنیم

همه ما می‌دانیم که ایجاد تغییرات اساسی در زندگی ترسناک است، مخصوصا به این دلیل که رشد فردی معمولا در تنهایی رخ می‌دهد.

اگر واقعا روی رشد فردی خود متمرکز باشید، از برخی دوستان خود پیشی می‌گیرید. این را نکته مثبتی در نظر بگیرید چون این یعنی شما نسبت به شخصی که هستید و شخصی که می‌خواهید باشید بیش از پیش خودآگاه شده‌اید. شما همچنین نسبت به افرادی که دور و برتان را گرفته‌اند شروع به توجه و آگاهی می‌کنید.

حالا مدتی است که احساس تعلق خاطر ندارید. احساس می‌کنید که اطرافیانتان به نظر حامی اهداف و نظرات شما نیستند. برایتان دشوار است که افرادی را پیدا کنید تا همه چیزهایی که واقعا برایتان جذاب است را با آنها در میان بگذارید و انگار تعداد کمی از افراد به آنچه که انجام می‌دهید علاقه‌مند هستند.

حتما گروه قدیمی دوستانتان همیشه مانند خانواده‌‌ای محکم بوده اما اخیرا آنقدرها هم آن حس را به شما نمی‌دهد.

یادتان باشد که افراد منفی تاثیر به‌سزایی روی موارد زیر دارند:

  • اعتماد به نفس‌تان
  • سلامت ذهنی‌تان
  • عزت ‌نفس‌تان
  • میزان تلاش‌ شما برای تحقق بخشیدن به آرزوهایتان
  • شیوه‌ای که با آن زندگی را تجربه می‌کنید

علاوه بر این، اگر اوقات زیادی را با نمونه خاصی از افراد می‌گذرانید، به آن گونه از افراد تبدیل خواهید شد. شما بینش، ترس‌ها، محدودیت‌ها و مهمتر از همه شیوه زندگی آنها را کپی خواهید کرد. افراد منفی سرایت می‌کنند.

در اینجا نمی‌خواهم به شما بگویم که چه کسانی را از زندگیتان بیرون کنید، جایگاه‌اش را ندارم. قصد من این است که شما را از طریق معرفی چند نمونه از نمونه‌های بیشمار افرادی که در طول زندگی با آنها مواجه می‌شویم، راهنمایی کنم.

در این بحث آنهایی که بهتر است همگی از آنها اجتناب کنیم عبارتند از:

۱. آنهایی که عاشق شایعه و غیبت کردن هستند

افرادی که مانند یک معتاد به دنبال سرگرم کردن خودشان هستند، به مشکلات بقیه دامن می‌زنند تا زندگی کسالت‌بار خودشان را پر کنند و ناامنی‌هایشان در زندگی را پنهان نمایند.

اگر مدام آنها را حین حرف زدن پشت سر دوستانشان یافتید، می‌توانید مطمئن باشید که پشت سر شما هم حرف‌هایی خواهند زد.

آیا این تصویری است که دوست دارید تجسم کنید؟ آیا این تصوری است که دوست دارید وقتی سعی در تمرکز روی کارهای مهم خود دارید همراهتان باشد؟


۲. تخلیه کنند‌گان سیری‌ناپذیرِ انرژی

Vampire by Edvard Munch
Vampire by Edvard Munch

خلاصه بخواهم بگویم این دسته افرادی هستند که مرتبا به سراغتان می‌آیند تا نیازهایشان را برطرف کنند. به نظر میرسد که آنها فقط وقتی به چیزی نیاز دارند دنبال شما می‌گردند.

ابزاری برای خواسته‌های آنها نباشید. بگذارید راه دیگری برای بهبود عزت نفس‌شان پیدا کنند. نه وظیفه و نه شغل شماست که کاری کنید تا از زندگی‌شان احساس رضایت داشته باشند. کمک کردن به دیگران-خصوصا آنهایی که دوستشان داریم- مهم است اما برای «رفع مشکلات» افرادی که انگار هرگز سیر نمی‌شوند وقت خود را هدر ندهید.


۳. آن علامه دهرِ آزاردهنده

The Gypsy Fortune Teller
The Gypsy Fortune Teller

شما همیشه احساس می‌کنید که باید خودتان را به اینگونه افراد ثابت کنید، حتی اگر بدانید هیچ چیز و هیچ‌کس کامل نیست. این افراد فقط حرف خودشان را درست می‌دانند و عاشق شنیدن صدای خودشان هستند اما آنچه که بیش از همه دوست دارند شنیدن صدای شماست که می‌گویید : «حق با تو است»، (من اشتباه می‌کردم).


۴. شاه و ملکه‌ نمایش‌های همیشه آبکی

The Oath of the Horatii by Jacques-Louis David
The Oath of the Horatii by Jacques-Louis David

خصوصیات بازیگران این بازی از این قرار است:

  • همیشه روی نکات منفی تمرکز دارند
  • در کار دیگران دخالت می‌کنند
  • مدام در حال صحنه‌سازی در نظر عموم افراد هستند
  • به راحتی مورد توهین یا ناراحتی قرار می‌گیرند
  • مشتاق بحث کردن بر سر کوچکترین و بی‌ربط‌ترین چیزها هستند
  • علاقه شدیدی به دست گذاشتن روی کاستی‌ها و نقاط ضعف افراد دارند
  • همان اعتیاد به غیبت و شایعه‌پراکنی که گفتیم را دارا هستند

همین حالا بیایید با خودتان به شدت صادق باشید. آیا واقعا از وقت گذراندن - با فردی که الان با خواندن این مطلب به ذهنتان خطور کرده – لذت می‌برید؟ اگر جوابتان منفی است پس چرا همچنان همین کار را می‌کنید؟

به نظر می‌آید که این افراد هر کجا باشند درام و تراژدی هم همراه آنهاست، نمیدانم چرا!

لطفا در زندگیتان از اهمیت دادن به این درام‌های مسخره دست بردارید.


۵. حسود و بخیل‌‌های بدبین

اینها افرادی هستند که اگر در مسیر موفقیت باشید، از نظرات جدید شما متنفر خواهند بود. آنها با کارهایی که انجام می‌دهید موافق نیستند چرا که شما در حال خرد کردن و از بین بردن مرزها و محدودیت‌هایی هستید که خودشان قبلا تسلیم آنها شده‌اند.

هر چه بیشتر موفقیت کسب کنید، بیشتر از شما متنفر خواهند شد. اصلا انتظار تشویق و حرف‌های دلگرم کننده از آنها نداشته باشید. انتظار هیچ حمایت خالصانه‌ای را از آنها نداشته باشید. در عوض از آنها انتظار داشته باشید که:

  • شما را پایین بکشند، شما را عقب نگه‌ دارند
  • ایده‌ها و تلاش‌هایتان را مسخره کنند
  • شما را متقاعد کنند که هر کاری که می‌کنید اشتباه است
  • دیگران را علیه شما تحریک کنند
  • برای متفاوت بودنتان شما را قضاوت کنند
  • از دست شما عصبانی شوند چرا که اولویت شما نیستند

زمان را با چنین افرادی سپری کردن، روی شیوه تفکر شما در مورد خودتان تاثیر می‌گذارد. اجازه ندهید نظراتشان احساس آزادی شما را محدود کند.


۶. قربانیان خودپسندی

تا به حال آدم‌هایی که مهارت بالایی دارند تا همه چیز را به خودشان ربط دهند و موضوعات را مالِ خودشان کنند، دیده‌اید؟

این افراد شما را متقاعد می‌کنند که دنیا می‌خواهد «آنها را» شکست بدهد یا اینکه هر شغلی که از آن اخراج شده‌اند متشکل از افراد بیشعوری است که با ایشان رفتار بدی داشته‌اند.

آنها هر بحث و جدلی که با کسی داشته‌اند را به شما می‌گویند و برایتان توضیح می‌دهند که چطور حق با اوست و طرف دیگر مقصر بوده.

هرگز تقصیر آنها نیست و هیچ مسئولیتی در قبال چیزی ندارند.این افراد تا وقتی که اشتباه می‌کنند اما کسی جرات بازخواست کردن آنها را نداشته باشد، همیشه به این خیال‌اند که کارها را با «نیت خوب» انجام می‌دهند -فارغ از اینکه اقداماتی که می‌کنند دقیقا چه هستند-.

آنها متنفرند از اینکه کسی پایه‌ها و اصول‌شان را زیر سوال می‌برد و نفی می‌کند.

همچنین، افراد با ذهنیت قربانی پس از یک هفته تلاش برای خلاص شدن از عادات منفی، تمایل دارند به عادات قبلی و ناسالم خود برگردند. معمولا همه فقط حرف می‌زنند و هیچ اقدامی نمی‌کنند.


۷. بمب ساعتیِ خودتخریبی

از اواخر دوران نوجوانی تا اوایل ۲۰ سالگی من شخصی با خصوصیات زیر بودم:

  • نوشیدن مشروبات الکلی چندین روز در هفته
  • خماری‌هایی که به من احساس بدی می‌داد
  • همیشه شاکی از زندگی و کار
  • رفتارهای نامناسب در مهمانی‌ها و کافه‌ها
  • آسیب رساندن به بدنم با غذاهای ناسالم و کمبود خواب

بعد از رها کردن خودم از یک رابطه مسموم ۷ ساله، شروع به تمرکز و توجه بیشتر به خودم کردم. اعتماد به نفس من در تمام مدت پایین بود چرا که هیچ هدفی نداشتم، اضافه وزن داشتم و میلی به انجام هیچ کاری نبود. پس اولین کارهایی که کردم این بود که:

  • کاهش وزن دادم و باب میل خودم لباس پوشیدم
  • فهمیدم که چقدر می‌توانم برای دیگران ارزشمند باشم
  • فلسفه خواندم تا بتوانم درک بهتری از روانشناسی خودمان داشته باشم
  • نوشیدن الکل را ترک کردم و به پرورش و جایگزینی عادات سالم‌تر پرداختم

این ضربه‌ی شدیدی به برخی از روابط دوستانه من زد چرا که وادار به جدایی از هم شدیم. بسیاری از افراد خیلی از این حرفهایی که من شیفته آنها بودم را درک نکردند. درست است، برای آنها دشوار بود که بفهمند چرا میخواهم در مورد خودم همه آنچه که به نظرم خودتخریبی می‌آمد را تغییر دهم.

دلیل این تغییرات آنها نبودند، مربوط به خودم بود. از خودم، رفتارم و تصمیماتم بیزار بودم. می‌خواستم یکمرتبه همه چیز را تغییر بدهم.

رفته رفته از من کمتر دعوت به عمل می‌آمد، چون کسل کننده و عجیب‌غریبِ جمع من بودم. تنها آخر هفته‌ها می‌بایست به همان کافه همیشگی می‌رفتیم و کارهای تکراری می‌کردیم:

ملاقات‌ها، بازی‌های نوشیدن، مست و مسخره شدن، بیشتر مست شدن، داستان‌های همیشگی، با حسی بد به خانه برگشتن.

دیگر خودم نبودم پس لازم بود از آن فاصله بگیرم. بعضی ناراحت شدند و تعدادی تا همین امروز نفرت را به جای درک کردنِ من انتخاب کردند.

این سخت‌ترین و در عین حال مهمترین تصمیمی بود که تا به حال گرفته بودم. اما می‌بایست رویکرد دیگری را انتخاب می‌کردم، زیرا در این راه بسیار ضعیف عمل کردم و به احساسات بعضی از افراد که برایم عزیز بودند صدمه زدم. با این حال مطمئنا همین تصمیم را دوباره می‌گیرم. برایم لازم بود که از نظر روحی و جسمی بهتر شوم چون با آن رویه داشتم خودم را به کشتن می‌دادم.


۸. پیوندهای کوته فکرانه

بخش مهم رشد فردی امتحان کردن چیزهای نو و تجربه جاهای جدید است. می‌خواهید برای جمعه بعدی به جای رفتن به آن کافه همیشگی یک برنامه مهیج با دوستانتان بچینید یا شاید دوست داشته باشید دوستتان را با خود به جایی ببرید که هر دو برای شرکت در یک خیریه داوطلب شوید. مشکل بزرگ این است که برخی از دوستانتان یا اهمیتی به این چیزها نمی‌دهند و یا فکر می‌کنند که شما آدم عجیبی هستید.

برخی از افرادی که پیشتر مطرح کردم حتی علاقه‌ای به کمپینگ ندارند اگر بدانند آبجویی در کار نیست.

اگر اطرافتان افرادی هستند که فقط آخر هفته‌ها زندگی می‌کنند و به همان کارهای همیشگی می‌پردازند، در حالیکه شما جزو آن دسته هستید که تغییرات را دوست دارید، پس حرفم را قبول کنید وقتی به شما می‌گویم این روابط نمی‌تواند خیلی دوام بیاورد.

این شرایط باعث می‌شود که احساس تنهایی کنیم چون عادت داشته‌ایم که همه چیزهایی که می‌خواهیم را قربانی کنیم تا در کنار افرادی باشیم که به آنچه برایمان مهم است هیچ اهمیتی نمی‌دهند. تنها چیزی که اهمیت دارد آن است که آنها (اکثریت) چه می‌خواهند.

تلاش شما در معنا بخشیدن به زندگی‌تان برای آنان که ارزش‌هایشان با این تفکر همسو نیست اصلا اهمیتی ندارد. بیشتر اوقات حتی از سوی آنها بابت این تلاش مورد انتقاد قرار می‌گیرید. این بدین خاطر است که شما شجاعت این را داشته‌اید که بدون عذرخواهی از کسی به دنبال آنچه که می‌خواهید بروید، در حالیکه بقیه برای انجام چنین کاری خسته‌تر از این حرف‌ها هستند. آنها تحمل ندارند که شخص دیگری آرزوهایی -که خودشان بنا به دلایل واهی دنبال نکرده‌اند- را به واقعیت تبدیل کند.

ما دوست نداریم احساس «فرسودگی» کنیم اما همیشه شرط بر این بوده که تصمیماتی که می‌گیریم بر اساس خواسته اکثریت باشد و در این روند نیازهای خودمان سرکوب می‌شود.

واقعا باید این روند را متوقف کنیم چرا که ما را به جایی نمی‌رساند.

اگر دور و برتان پر از افراد بی‌انگیزه و در کل بی‌هدف است، اهداف و آرزوهای شما نیز به آرامی محو می‌شوند.


نتیجه‌گیری

پشت سر گذاشتن برخی روابط نه تنها اجتناب‌ناپذیر بلکه امری واجب است و نشانه‌ای است از اینکه به عنوان یک انسان شما در حال رشد و تحول هستید.

گاهی بهتر است تنها قدم بردارید. خیلی‌ها اینکار را می‌کنند و شما تنها نیستید.

افرادی که شجاعت قدم گذاشتن در جاده تنهایی را دارند در این مسیر سرانجام یکدیگر را پیدا خواهند کرد.


از اینکه بابت خواندن این مطلب وقت گذاشتید سپاسگزارم و امیدوارم که برایتان مفید بوده باشد.

دوست خوبی باشید و به خاطر داشته باشید که شما هم شایسته همین از سمت دیگران هستید.

نویسنده: یورن وان شایک

مترجم: ماریه کریمی

پ ن:

این مطلب با اجازه نویسنده آن (Joren van Schaik) توسط من ترجمه شده.


دوستیافراد سمیرشد فردیدرس زندگیارتقا شخصی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید