ویرگول
ورودثبت نام
مرجان قبادی نیا
مرجان قبادی نیامن دوست دارم به چیزای معمولی، بال و پر بدم؛ یه وقتایی هم اطرافیانم اینو دوست دارن:)
مرجان قبادی نیا
مرجان قبادی نیا
خواندن ۱ دقیقه·۱۵ روز پیش

کاش، کاش، کاش...

کاش رفتنی نبودیم؛ کاش فقط بودیم و با شوخی‌های ساده و بی‌نمکی که در جیب خود پنهان کرده‌ایم، با صدای بلند می‌خندیم و فکر رفتن اشکمان را درنمی‌آورد... کاش می‌ماندیم و ساعت‌ها، همراه با سکوت به آن سیب کرم‌خورده نگاه می‌کردیم، بدون اینکه بغض رفتن نفسی برای ما نگذارد؛ کاش همیشه زیر همان درخت انجیر می‌ماندیم و تنها سرپناه ما همان درخت و آن خانه فرسوده بود.

اما زندگی همیشه دنبال خوشحال کردن ما نیست؛ درخت انجیرمان خزان زده می‌شود. جای خانه ساکت و فرسوده، آپارتمان های بلند می‌سازند تا بوی حیاط خانه از یادمان برود. کرم‌ها بدون ذره‌ای توجه و دلسوزی سیبمان را می‌خورند و به راهشان ادامه می‌دهند. شاید آن روز دیگر بغض رفتن نفسمان را نگرفت. شاید آن روز، رفتن کمتر از ماندن درد داشته باشد.

اشتباه کردیم عزیز دلم... اشتباه کردیم. باید به جای درخت انجیر، خانه‌ای برای ماندن می‌خریدیم. سیبمان را کرم خورد. خانه‌مان بر سرمان ویران شد. آواره جاده‌ها شدیم و تمام شد. جیبمان سوراخ شد و شوخی‌های بی‌نمک ما، خوراک مورچه‌های روی زمین شد.

تو را نمی‌دانم، اما من شاید بهاری نبینم که با آمدنش دل به درخت انجیر ببندم، اگر نیامدم تنهایش نگذار. زیر سایه‌اش بنویس و بخوان و عشق بورز. نفسی به جای من بکش، در سرزمینی که روزی مرا به آغوش کشید، اما پشیمان شد.

کاش رفتنی نبودیم اما شاید رسالت "ما" بودنمان، سنگ‌ریزه‌های آسفالت جاده‌ها باشد عزیزم. شاید بهای نفس کشیدنمان همین خستگی‌هایی باشد که گاهی تا اشکمان را روی زمین نریزد، بیخیال نمی‌شود.

کاش رفتنی نبودیم اما گاهی زانوهای ما توان ایستادن ندارند دور نور چشمانت بگردم. پیشاپیش شرمنده رویت هستم اگر روزی زمین خوردم. اما کاش در زندگی‌های دیگر، ما رفتنی نباشیم.

درخت
۱
۱
مرجان قبادی نیا
مرجان قبادی نیا
من دوست دارم به چیزای معمولی، بال و پر بدم؛ یه وقتایی هم اطرافیانم اینو دوست دارن:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید