ده ماه پیش مطلبی در مورد تجارب اولیهام در کار با داده نوشتم(اینجا). اگر امروز بخواهم دقیقتر بگویم مینویسم تجارب یک فرد(جونیور) با عنوان شغلی "تحلیلگر داده یا کارشناس هوش تجاری".
به ده ماه پیش که نگاه میکنم میبینم آنطور که مد نظرم بود و به دلایل مختلف پیشرفت کاری چشمگیری نداشتم اما شاید بازگویی همان اندک تجربه بد نباشد. ضمن اینکه مدام به خودم یادآوری میکنم که حتما نباید داستان موفقیتها را بازگو کرد، باید از روزمرگیها، ناتوانیها و حتی کاهلی کردنها هم گفت.
1) قبلا هم این را نوشته بودم اما با تاکید بیشتر این را مینویسم که مهم است که کجا کار میکنید، با چه کسانی در ارتباطید و افرادی که با آنها در تعاملید چقدر برای داده محور شدن آماده/مایل هستند.
2) دادههای سازمان های بزرگ، چالش های بزرگی هم دارند. داده ای که به شما میرسد پس از نامه نگاری ها و رفع حساسیتها به دستتان رسیده، پس زمانبر است و صبر میطلبد.
3) عدد صفر خط کش سنجههای شما (برای هرچیزی از جمله مدت پیش بینی شده برای انجام پروژه، زمان رسیدن دادهها، آپدیت نرمافزار و ...) لزوما با عدد صفر همکاران و مدیرانتان یکی نیست. صفرتان را تنظیم کنید تا دوام بیاورید:) همچنین میزان صبرتان را با نوع سازمانی که در آن مشغول به کارید تراز کنید. اگر فکر میکنید نمیتوانید صفرتان را با آنها تنظیم کنید و همچنین قدرت تغییر را هم ندارید، احتمالا آنجا جای شما نیست(شاااید، هرگز قطعیت در این نوشته نیست)
4) بهتر است زمانی را برای آموزش فردی در نظر بگیرید، که اگر اینکار را نکنید سخت متضرر خواهید شد.(دیدم که میگم?)
5) کار تیمی بسیار ارزشمند است، نبود یک تیم و کار کردن به صورت فردی برای مدت طولانی ممکن است برای شما هزینه زیاد و سود کمی داشته باشد. من برخلاف میلم دائما مجبور به کار فردی بودهام.
6) نحوه ارتباط با خِبرههای کسب و کار در کار شما بسیار تاثیرگذار است. اگر نتوانید به طور منظم و با برنامه برای پیاده سازی داده و داشبورد سازی با خبره کسب و کار در ارتباط باشید ممکن است نتیجه با آنچه که مورد انتظار است فاصله زیادی داشته باشد. به طور خاص درباره کسب و کارهایی که شما چیزی از آن نمیدانید.
این موارد شاید خیلی پررنگ و با اهمیت نباشند اما میتوانند انتظار شما از کار را کمی تنظیم کنند.