یک نکته ای که به وضوح و روشنی هر چه تمام تر در زندگی خودم و تقریبا تمام افرادی که میبینم هست ، تمرکز مختل یا دقیق تر بگم متلاشی شده هست ... برای من این مسئله خودش رو به صورت عدم توانایی برای انجام اموری که قبلا از الویت های اصلی زندگیم بودن نشون میده ... وقتی نوشتن ، ورزش کردن ، درس خوندن ، به صورت جدی به آینده فکر کردن و البته نفس فکر کردن در زندگی روزمره من گم میشه یعنی یک جای کار داره به شدت میلنگه ! اگر بخوام این حس رو توصیف کنم شبیه این میمونه که توی یک استخر زیر آبم ... انگار حس غرق شدن دارن ...البته این طور نیست که لزوما حس بدی داشته باشم چون غالبا با عزیزانم اوقات خوشی رو سپری میکنم بلکه به صورت دور شدن از خودم هست، انگار نمیفهمم که دقیقا واتس گواینگ ان ... حس میکنم مریم سابق نیستم ... چون ویژگی کمالگرایی رو تا حد زیادی کنترل کردم پس احساساتم لزوما احساسات بی راهی نیستن و قابل تامل اند ...
اون وقتی که مرتب ورزش کنم ، بنویسم ، کتاب بخونم و از مدیا دور باشم ... اون وقته که حقیقتا خوشحالم وگرنه به کرات اوقات خوبی با عزیزان ، دوستان و کسانی که عاشقشون هستم دارم ولی در نهایت حس نمیکنم که واقعا واقعا خوشحالم !
یعنی در طی تجربه و شناخت من از خودم به این نتیجه رسیدم برای من خوشحالی واقعی از مسیر تلاش و قدم زدن در مسیر اهداف میگذره ، حتی اگر سختی داشته باشه و نه لزوما خوشگذارنی مدام!
همین مسئله نگاه من رو به آینده ترسناک کرده ... اینکه گاهی برای بودن با کسانی یا کسی باید قید اهدافی رو زد ... آیا در آینده این تصمیم ، فداکاری ، دوست داشتن و یا هر چیزی که به هر حال به نوعی تو رو از خودت دور میکنه منجر به نارضایتی از زندگیت نمیشه !؟ میدونم در دنیایی هستیم که غالبا وقتی به چیزهایی بله میگیم باید به چیزهایی نه هم بگیم ولی واقعا و حقیقتا با چه میزان و عیاری درستی تصمیم فعلیمونو بسنجیم ؟! چه میزان اعتبار برای آدم ها و احساساتشون در تصمیم گیری های فعلیمون قائل باشیم ؟ اگر حس میکنیم زندگی نزیسته زیادی داریم باید چه کنیم ؟ جواب همه این سوالات رو باید خودمون بدیم ... ممکنه به جوابی هم نرسیم! زندگی پیچیده است...پیچیده شد در واقع!
باید سوشیال مدیا رو کمتر کنم و میخوام کتاب کار عمیق رو بخونم کتابی که مدت هاست میخوام بخونم و در مورد تمرکز هست ... میدونی مشکل اینجاست که خیال آدم راحت نیست ... نمیشه با خیال راحت عاشق شد ، درس خوند ، به آینده فکر کرد ... شما در این مملکت نمیتونی در لحظه و واقعی زندگی کنی ! شاید هم بشه ...
من فعلا بلد نیستم ... ای ویل ترای ... مدیتیشن،مطالعه،ورزش ایشالا