ویرگول
ورودثبت نام
Mary
Mary
خواندن ۱ دقیقه·۲۱ روز پیش

دیوار اعتمادم خدشه برداشته

برای رسیدن به این عشق خیلی زحمت کشیدم. خیلی زیاد با همه جنگیدم. دوسال با همه اعضای خانواده جنگیدم مقابل همه وایسادم.مقابل همه وایسادم. هر کسی از من میپرسید علت این همه سختی به جان خریدن چیه؟ من میگفتم عشق مهربونم بهترینه.عشق مهربونم صادقه.عشق مهربونم شفافه واس همینه. واقعا هم هست. مشکل اینجاست که خودش باعث این احساس بد من شده.وگرنه هیچ کار خلافی در حق من نکرده. خودش انقدر تلاش میکنه که بگه من هیچ اشتباهی نکردم.هیچ حرف بدی نزدم هیچ ایرادی بهم وارد نیست که من حس میکنم هیچ گزندی از جانبش نباید بهم برسه ولی حقیقت اینه که رابطه یعنی آسیب پذیری...یعنی نمیشه خوب و بد رو سوا کرد. نمیشه از احساس امنیت و آرامش بودنش لذت برد ولی نپذیرفت هر کسی گذشته ای داره ... نمیتونم بپذیرم ... ابهام بهم استرس میده ... نمیتونم بپذیرم که با کس دیگری تا مرحله ازدواج رفته باشه و با کس دیگری عاشقی کرده باشع تا یک سال و بیشتر واقعا برام ناراحت کننده است.این همه نزدیکی و عشق داشتن برام دل شکننده است ... الان همه چیز خوبه و هیچ مشکلی نیست ولی نمیتونم کنار بیام با این گذشته واقعا نمیتونم ...

احساس امنیتگذشته
سردرگم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید