ویرگول
ورودثبت نام
Mary
Mary
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

30 روز تلاش برای خروج از انفعال_روز 27ام_16تیر 99

روز اول اینترنی بخش روانپزشکی بود امروز :) بخشی که به جهت علاقمندی من به پاتوفیزیولوژی بیماری های روان حتی پایان نامه سنگینم رو هم باهاش برداشتم :) تئوری ها و بیماری های عجیبش توی کتابا همیشه برای من جذابیت داشته ... عمیقا باور دارم مظلوم ترین بیماران دنیا ، بیماران روان هستند ، بیمارانی که خودآگاهی اونا از بیماری شون عمیق نیست و رفتارهای فردی و اجتماعی شون کارامد نیست ، از خودشون فاصله میگیرن و حتی از طرف نزدیکترین افراد زندگیشون هم طرد میشن و در مجموع محبوبیتی ندارن:(

امروز روی سرد و تاریک بیماری های روان رو توی بخش دیدم . اون رویی که توی درمانگاه ندیده بودم و کلی حرف دارم از احساسات عمیقی که تجربه کردم ولی باید کلی اصطلاح به کار ببرم که احساس میکنم اینجا جاش نیست ... فقط این بگم که نیمچه کتکی رو هم خوردم:)))))))))))))) و یادم اومد عجب فیلمای خوبی در حوزه بیماری های روان دیدم و از سینما متشکر شدم دوباره . حالا فیلم درست و حسابی و عمیق در حوزه روان خیلی هست اما دو تا نمونه خوب که فکر میکنم همه بتونیم بدون سواد تئوریک چندانی باهاش ارتباط برقرار کنیم رو براتون میگم .یکی از قسمت های سریال modern love (همونی که ان هتوی بازی میکنه )به نظرم به بهترین شکل ممکن تاکید میکنم به بهترین شکل ممکن حال و هوای یک بیمار bipolar یا دو قطبی رو با کمک رنگ و موسیقی و طراحی صحنه و بازی های بینظیر به تصویر کشیده و به درک ما از روزمرگی یک بیمار روان کمک میکنه .

بازی دو هنرمند محبوب من، بردی کوپرجان و جنیفر لارنس عزیز در سینمایی silver linings playbook جز آثاری هست که اون نگاه قضاوتگر ما رو تعدیل میکنه . حالا درمان بیماران روان پزشکی یک مسئله تخصصی هست و من به عنوان پزشک عمومی آینده بیشتر باید در این حوزه کار کنم که نگاه مراجعانم رو نسبت به بیماری روان بهتر کنم اون برچسب و خجالت اجتماعی از درگیر بودن با بیماری روان رو در حد توانم بشکنم و به عبارتی کمک کنم که جامعه محیط امن تر و بهتری برای این همه بیمار روان باشه .

نمایی از silver linings playbook  که خیلی شیرین بود:)
نمایی از silver linings playbook که خیلی شیرین بود:)


حالا این همه حرف زدم ، برم سراغ اینکه ایا تلاشم رو دنبال کردم ؟ بله دنبال کردم و امروز چند مبحث روانپزشکی خوندم ولی همش احساس میکردم بیهوده است و من بعدا باید حتما این بیماران رو ارجاع بدم و خلاصه گفتگوی درونی ام در یادگیری و مرور مطالب مثبت نبود . یاد یک دوست خوبی به نام رها افتادم که یک جمله ی محبوب داشت" هنر اینه که حساسیت دیوانه وار نوزادی رو برای یادگیری پیدا کنی "! چی میشه که آدم برای دانش بیشتر و علم بالاتر به هوای اینکه کاربردی هست یا نیست خست به خرج میده ! چی شد که از اون همه علاقمندی برای دانش بیشتر به این سلکتیو خونی رسیدم ؟! این کنکوری خونی هدیه سیستم آموزش و پرورش کشورمون به ما بود یا راهی برای زحمت کمتر ؟!



اهمال کاریتوسعه فردیبهره وریاضطرابانفعال
سردرگم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید