Mary
Mary
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

30 روز تلاش برای خروج از انفعال _روز 19 تا 26_ 15تیر 99

بعد یک عالمه کشیک و رفت و آمد و خلاصه کلی حس جورواجور ، بخش اینترنی داخلی پزشکی رو گذروندم که به گفته ی همه سال بالایی ها احتمال سخت ترین و طولانی ترین بخش اینترنی هست .راستش بخواید اونقدری هم به من سخت نگذشت ، به لطف کرونا یک سری برنامه های شست و شوی دانشجو جمع شده بود که دقیقا فردا یعنی در پایان بخش ما از نو شروع میشه :))))))) پس در عین لعنت بر کرونا به خاطر همه چیز در این یک مورد ازش ممنونم :)))

این عکس رو دم صبح کشیک آخر گرفتیم،این کف دست عجیبی که گرفتم واقعا هیچ معنایی نداره و از سر بی ژستی و علاقه به رنگ دستکشامون گرفتم:)))))) ماسکامون چقدر مارو شبیه به کلاغ کرده:)
این عکس رو دم صبح کشیک آخر گرفتیم،این کف دست عجیبی که گرفتم واقعا هیچ معنایی نداره و از سر بی ژستی و علاقه به رنگ دستکشامون گرفتم:)))))) ماسکامون چقدر مارو شبیه به کلاغ کرده:)


برگردیم روی داستان دنبال کردن تلاش هام که باید بگم بد نبود در لحظه هایی که بیکار میشدم لابه لای کشیکام درس میخوندم از روی یک سایت معتبر پزشکی و یا لغت انگلیسی تمرین میکردم ولی چیزی که هست اینه که حقیقتا برای انجام درست یک کار باید عمیق و در ساعات درست روش وقت گذاشت منظورم اینه که خیلی خوبه از وقت های بیکاریت و ساعت های مرده برای یادگیری وقت بگذاری ولی باید ساعات مخصوص عمیق کار کردن رو هم داشته باشی البته این تجربه شخصی من هست و برای منه :)

باید اعتراف کنم تلاش کردن و ایجاد عادت در این یک ماه اخیر برای من اسون نبود یعنی بهانه تراشی هام و اهمال کاری هام حتی قوت بیشتری گرفته بود و به همه ی مسایل بیرونی چنگ میزدم که بخوام کارم رو پیش نبرم و از برنامه ام جا بمونم . این وسط بیشتر از همه توی ذهنم یقه ی کرونا و دوستام گرفته بودم و از این کارم خجالت میکشم . چیزی که هست اینه که شکستن عادت و درست کردن مسیر سخته و هر کی بگه خواستن توانستنه خیلی هم درست نگفته از نظر من . من خواستم تغییر کنم ولی اونقدر حلزونی رفتم جلو و اون مریم سرزنشگر اونقدر من رو به عتاب و خطاب بسته که رسما برای جلو رفتن ترسیدم . خواستن و خودارزیابی مداوم و پذیرش حتی حرکات حلزونی احتمالا توانستنه ! نمیدونم این حرفا رو از یک مریم یک قدری هراسان از آینده و خسته میشنوید و صرفا خودابرازگری کردم .

به هر حال تلاش من منوط به همین یک ماه نمیشه و تازه که کارای بیمارستانم یک قدری سبک شده باید درست و حسابی تر و با آرامش بیشتری جلو برم و برای شما هم امیدوارم همین طوری باشه. این نوشته های پراکنده من احتمالا به درد کسی نخوره ولی به درد خودم میخوره و ذهنم مرتب میکنه ...

اهمال کاریتوسعه فردیبهره وریاضطرابانفعال
ماری و تلاش برای ارتقای سلامت روانش:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید