دقت کردید چقدر گفتگوهای عمیق و سازنده با اطرافیانمون که کنارمون حضور فیزیکی دارند کم شده ؟! شاید این تجربه ی شخصی خود من هست و نباید تعمیمش بدم ولی تجربه اخیر من در توجه به کیفیت گفتگوهام میگه عملا هیچ حرف حسابی رو با آدم های اطرافم ندارم ... جز مسائل خیلی روزمره که مربوط به پایین موارد هرم مازلو هستند چیز چندانی برای گفتن نیست ...البته این حرف ها هم مهم هستند ولی اغلب مسائل عمیق تر و فکر شده تر و اساسی تر وجودم رو از طریق ایمیل و مجازی دارم . شاید این بخشی از مسیر هوشمند شدن آدمی هست و شاید هم ویژگی سوشیال مدیا! انگار میخوای زودتر گفتگو رو تموم کنی وبری سر زندگی ات و اون زندگی توی لپ تاب و گوشیه انگار ... من الان اصلا نمیخوام این پروسه رو قضاوت کنم , به هر جهان و آدماش با سرعت عجیبی در حال تغییر هستند ولی به هر حال توجه به این تغییر مهمه ! امروز اما تماس تصویری با برخی از عزیزانم داشتم که قدری در مورد آینده حرف زدیم و امیدهایی در دلم کاشته شد و دیدن گونه های سرخ اونها حال من رو خیلی خوب کرد پس قطع به یقین قدردانی امروزم از همه آدمایی هست که این شکل از ارتباط رو در جهان از طریق اپ های مختلف مقدور کردن . توی این دنیا هر چیز خوبی ، بدی های خودشم داره ! چی کامله آخه ؟ ولی در عین حال وقت بسیار زیادی رو هم هدر دادم . یک چیزی که همیشه با خودم تکرار میکنم و از یک پادکستی یاد گرفتم اینه که خلاق ترین و باهوش ترین آدم های دنیا توی بزرگترین کمپانی های خفن دارن تلاش میکنن تا چند لحظه بیشتر هم که شده تو رو مثلا توی فیس بوک یا اینستا نگه دارن این باگ نیست یک فیچره ! مرور این مسئله خیلی مهمه این که کلی الگوریتم های خیلی پیچیده و خفن طراحی شده و مثلا همین اینستا میدونه چه چیزهایی رو با چه ترتیبی توی اکسپلور و هوم تو بیاره تا هر چه بیشتر توجه تو جلب باشه و نتونی گوشی رو کنار بذاری و اون رقمای عجیب غیرقابل تصور تو جیب اونا بره :) حالا چرا این همه درهم حرف زدم نمیدونم :)
آکادمیک : ترس ها و سردرگمی هایی که دارم من رو از یک کار واقعا موثر باز داشته ! واقعا گاهی نمیدونم چرا انقدر دست رو دست میگذارم . آیا عادت کردم به این سردرگمی و این سردرگمی شده این جایگاه امن ؟ که با خیال راحت میتونم به کارای دیگه ام برسم ؟ باید در موردش فکر کنم . ولی خوب از روی تورنتو2020 چند تا مطلب در مورد ریه خوندم ...
کتاب : قبل خواب از انسان خردمند خوندم که حقیقتا دوست داشتم با یک جمع میخوندم که امکان این که حضوری جمع بشیم و در موردش حرف بزنیم وجود داشت . دلم میخواد شگفتی تاریخ بر انسان گذشته رو صدای بلند فریاد بزنم ...
سلامت جسم و selfcare: حدوده 20 دقیقه اکتیو ریکاوری با حرکات پیلاتس رفتم و واقعا دمم گرم و در راستای رشد شخصی ام باز هم از یک حیطه دیگر کامفورت زونم زدم بیرون و البته درموردش از دوستام مشورت گرفتم :)
چه آموختم : اطلاق انفعال به مسائل و انسان های بیرونی احمقانه و بی رحمانه ترین کاری هست که میتونم با خودم و زندگی ام بکنم . این تو و این زندگی ... این گوی و این میدان ... خودت دست بکار شو و اگر توی مسیرت کار شکنی شد اونوقت غر بزن ... شروع نکرده و جلو نرفته کی رو مقصر میدونی ؟!
چه کشف کردم : چند تا مسئله ی آماری پزشکی در مورد مصرف یک دارو رو در یک تد شنیدم و از این دیتا جدید در شگفتم و جز کشفیات امروزم به حساب میاد حقیقتا :) و میخوام یک بار دیگه گوش کنم و این بار بنویسم و خود وشاید هم بقیه رو به چالش بکشم :))
ار چی میترسم : امروز از این برون ریزی روانی ام در غالب این ژورنالینگ کمی ترسیدم :( برون ریزی روانی و حرف زدن از روتین زندگی ام در یک فضای عمومی چیزی نیست که همیشه انجام داده باشم یا امر معمولی باشه و احتمالا این بکر بودنش برام نگران کننده است