برای مدت زیادی دلم میخواست بی محابا از خودم ، احساسات در جریانم و تغییرتدریجی که هر آدمی تجربه میکنه بنویسم و همیشه این کار رو به تعویق انداختم ولی وقتی یکی از بلاگر های مورد علاقه ام _ نسیم _ متنی که در ادامه میخونید رو نوشت و هشتگ #چهل_مکتوب رو در نظر گرفت من هم تصمیم گرفتم بنویسم...
از نسیم :
یه جایی خوندم که وقتی ژورنالینگ انجام میدیم، افکارمون واقعی میشن و دیگه فقط توی ذهنمون نیست. فرقی که ژورنالینگ روزانه با نوشتن کپشنهای معمولی داره اینه که باید به خودمون قول بدیم که هرآنچه که حس کردم و فکر میکنم رو می نویسم. میتونه مثبت باشه و میتونه منفی. مخصوصا وقتی که روی یه پلت فرم دیجیتال مثل اینستگرم به اشتراک میذاریم و ترس از فیدبکهای مختلف هست. ولی این کار یه فایده اساسی داره : اون ذات حقیقی رو برای خودمون به نمایش درمیاره. همون نسیمی که اون روز بوده و زندگی کرده با جزییات فکری و احساسی. میدونم هیچ آدمی توی چهل روزی که قرار گذاشتم با خودم نمیتونه همیشه مثبت باشه و نمیتونه اون انرژی رو در سطح بالا نگه داره ولی خب همه ما آدم های حقیقی با احساسات بالا و پایین هستیم و چیزی برای قایم کردن نیست.
هیچ راه درست و غلطی برای نوشتن وجود نداره. هرآنچه که هست تویی که باید یه زمانهایی در روز اجازه بدی به جای تلاش برای بهتر و بهتر شدن، فقط باشی. تا بذاری هر آنچه که درونت هست و طبیعتت، بیاد و خودش رو نشون بده. فکر کن میخوای یه مستند از زندگیت بسازی. هرآنچه که هستی و شخصیت اصلی اون متن خودتی و این دست خودته که نه با سرعت ولی آهسته و مداوم چطوری شخصیت اصلی این داستان رو رشد بدی و به سمتی ببری که میخوای ولی اول از همه باید روزها و روزها، واقعیتش رو ببینی. تا با نوشتن راهِ خودت رو پیدا کنی و یه جایی مثل همین جریان سادهی مکتوب، شروع کنی و ببینی که شروع کردن رو بلدی.
میخوام که بدونی قرار نیست خودت رو نقد کنی. نمیخوایم مثبت اندیش باشیم. اصلا نمیخوایم هیچ اسم خاصی باشیم. میخوام خودت باشی. خودت که تمام نکات مثبت و منفی، تمام انگیزهها و بیحوصلگیها، تمام اشکها و لبخندهارو در کنار هم داره. چون اینطوری هستی قشنگی. چون یه روز یه کتاب رو تا شب تموم میکنی و یک ماه هیچی نمیخونی. چون یه روز کلی از تزت رو پیش می بری و دو هفته حتی دلت نمیخواد فایلش رو باز کنی و در تمام این حالتها توی ذهنت اسمهای مختلف به خودت میدی. یه روز خودت رو قوی میدونی و یه روز در آسیبپذیرترین حالت ممکنی . تو در تمام این افکار زیبا و ارزشمندی که من میخوام مکتوبش کنی تا ببینی تمرکزت بالاتر میره و میدونی که داری چیکار میکنی...
میخوام یک فرمتی در این مشاهده گری داشته باشم و در حوزه آکادمیک ، مطالعه کتاب ، چیزی که اون روز آموختم ، کشف کردم ، براش قدر دانم ، ازش میترسم ، بهم انرژی منفی میده یا انرژی منفی دادم و نحوه عملکردم بنویسم اینکه کجاها کم کاری کردم ،کجاها وسواس داشتم ،کجاها ترکوندم و... مسائلی از این قبیل . در واقع هدف خود انتقادی یا برنامه ای برای پروداکتیویتی بیشتر نیست و هدف در حقیقت مشاهده بی قضاوت خویش و در معرض قراردادن این مشاهده است که ممکنه در مسیر این شناخت بهتر اتفاقای خوبی هم بیفته ...
خیلی ایده برای journal prompts در پینترست و وب سایت های دیگه هست که میتونیم ازش الهام بگیریم... من از فردا 17 اردیبهشت 99 شروع میکنم و سعی دارم برای 40 روز این مسیر رو ادامه بدم هر چند میدونم سخته بخصوص با شرایط کاری سخت و بی نظم فعلیم ولی این مشاهده و ابراز خویش رو به خودم بدهکارم ...