برادرم ۱۰ روزی میشد که با نامزدش بهم زده بود.
روزا آفتاب نزده از خونه میزد بیرون
شب که میشد با بوی سیگار و مشروب مست لایعقل برمیگشت.
فکر میکردم فقط من از دردش خبر دارم...
شبا از تو اتاق صدای هق هق و به قول خودش " آهنگ های ممنوعه" میومد
ممنوعه یعنی فقط و فقط با عشقش گوش میکرد
جیگرم کباب بود براش
دیگه نمیخندیدد.
یا حرف نمیزد یا اونقد آروم و بی رمق که دل نمیکردم دوباره بپرسم چی گفتی؟؟
یه شب پدربزرگم اومد خونه ما
طبق معمول آرش تو حال بی نوایی خودش.
خیلی ضعیف و لاغر شده بود
پدربزرگم یه نگاهی بهش انداخت و گفت دوای دل خراب و داغون یخچال پر و پیمون
از اون موقعس هر وقت دلم میگیره از مشکلات اول میرم خرید واسه یخچال خونه
همیشه هم جوابه:)
#sherdoon