چقدر با خودمان دوست هستیم وقتی غریبه ای را میبینیم و جیزهایی که ما نداریم آیا دلسوزی میکنیم برای
خودمان .تا چه موقع میتوانیم به چیزی که داریم و هستیم دلگرم بمانیم .
ایا فردی که مارا تحقیر میکند میتوانیم بیخیال باشیم یا داغون میشویم.
ایا از همسر عذرخواهی میکنیم ؟ایا اعتراف به خطا داریم.در بحث سکس امیال جنسی را طبیعی میدانیم
یا تهوع اور .متوجه هستیم تمایلات ممکن است عجیب باشد نه الزاما سیاه .بلدیم در مقابل راضی نگه داشتن
همه مقابله کنیم؟!
ایا میتوانیم افکار مشکل دار را اعتراف کنیم و بپذیریم؟ایا اعتراف میکنیم که هستیم و چقدر نرمال هستیم و
و چقدر میتوانیم گوشه های مشکل دار خود را کشف کنیم؟در جمع چقدر اماده ایم یاد بگیریم ؟
میتوانیم با منطق و عقل ناامیدی را در قالب کلمات قرار بدهیم ایا در ارتباط با دیگران خشم مخرب را نشان
میدهیم؟آیا اگر ادمها ناراحت میکنند میتوانیم ابراز نارضایتی در قالب کلمات بیان کنیم یا قهر میکنیم ؟
حس میکنیم ادمهای جدید با ما خوبن یا برعکس؟در شرایط نا اشنا به ابروریزی ختم میشود ؟در مورد عشق
اویزان هستیم؟
زخمهای روانی چه شکلین و چه نوع زخم بندی احتیاج دارن ؟
این نمونه ای از گفتار فیلم بالا است که لینک اش را در ابتدا متن قرار داده ام .این سایت نمونه ترجمه
شده اثار آلن دو باتن هست که برگرفته ار وبسایت شخصی او در سایت مدرسه زندگی است .
شاید هر کدام از ما رسالتی در این دنیا داریم برای بهتر شدن کیفیت زندگی تک تک خودمان به دور از هر گونه
رقابت طلبی در قالب تفکرات مختلف و حقیقت یابی در این جهان بالاتر از هر جناح و مسند ی هست ...
حقیقت مربوط به تفکر خاصی و مذهب خاصی و علمی خاص نیست ...حقیقت وجودی عیان است فقط
برای دست یابی به ان باید تلاش کرد .
اگر هر انسان حقیقت وجودی و سلامت روانی خود رادرک کند و در جهت ان قدم بر دارد قطعا متوجه میشود
که دشمن فرضی و تاریکهایی که در اطراف او وجود دارن از چه منشا دارن...وقتی خودت تلاش میکنی برای رها
شدن از تاریکی های روانی درونی خودت و تلاش برای رسیدن به نور درونی و همچینی عقده گشایی
آن روز متولد شدی و ان روز متوجه میشوی که حق تو از این زندگی خیلی بیشتر از زندگی توام با تاریکی است...