از همون ابتدایی که وارد مدرسه میشیم، یک دسته بندی اولیه وجود داره!
1-بچه درس خون ها : عموما آروم و حرف گوش کن و معدل بالا و شکلات اولیای مدرسه.
2-یاغی ها: شر و شیطون و قانون شکن و درس نخون و مورد سرزش بزرگان مدرسه.
جزء هر کدوم از این دسته ها باشی، مورد پذیرش هستی بهرحال. وای بحال اینکه توو هیچ کدوم از این دوتا نتونن جات بدن. (این رویه هرچی بزرگتر بشی، بیشتر هم میشه. دسته بندی های سیاسی، فرهنگی، شغلی، مالی و ....بعد هرچی بیشتر توو این دسته بندی های رایج، جات نشه؛ اوضاع بدتر هم میشه.)
داشتم از مدرسه میگفتم.
امثال من که هم یه جورایی درس خون بوده هم یاغی و قانون شکن، میشن آدم مریخی های مدرسه و از اونجایی که طبق نظریات جرمشناسی، اقشار کم تعدادی که در فرهنگ عمومی مورد پذیرش نیستند؛ میرن یک گروه واسه خودشون ایجاد میکنن که بهش میگن "خرده فرهنگ"!
اینا دسته بندی های نانوشته است اما ما یک خرده فرهنگ بچه درس خون های یاغی داریم که معمولا سرنوشت های عجیب غریب دارند و دست به کارهای متفاوت میزنن. مثلا یهو وسط تحصیل در یک دانشگاه سطح بالا، ترک تحصیل میکنن میرن سراغ تجارت!
یهو از یک رشته ی تاپ و رایج، ول میکنن میرن سراغ فلسفه و عرفان!
و خلاصه هرکار عجیب غریبی که برای دیگران دیوانگی محض به حساب میاد.
اینا ممکنه کلی چیز بنویسن که هیچ کس نخونه! کلی نظریه مطرح کنن که هیچ وقت کسی طرفدار یا حتی منتقدش نشه!
و البته که یه وقتایی هم یهو از دل یکی از همین دیوانه بازی هاشون یه اختراع و نوآوری و جهشی بیرون میاد.
تنهایی، درک نشدن، متلک شنیدن های خرواری، افسردگی های مقطعی، بی پولی و... از دردهای رایج اعضای خرده فرهنگ "بچه درس خون های یاغی" هست.
اگه یکی از این ها هستین، به گروه افراد مشابه خودتون پناه ببرین تا زندگی براتون راحتتر بشه.
اگر هم جز این خرده فرهنگ نیستید، بار اضافی روو دلشون نذارید.
ما را به خیر تو امیدی نیست! شر مرسان!