Mary Mary
Mary Mary
خواندن ۲ دقیقه·۶ روز پیش

زندگی همیشه اونی که تو می‌خوای، نیست.

هیچ موقع از کلمه‌ی هدف خوشم نمی اومد خیلی سفت، زمخت و پرحاشیه‌ست اما کلمه‌ی رویا با رنگ‌های بهتری نوشته شده ولی همیشه در مخیله‌ی من رویا در کنار محال بودنشه با اینکه هدف‌ها ممکن هستن. مثلاً هدفم اینه که امسال رو به خوبی بگذرونم و به کارهام برسم و یه سری درس های خونده و نخونده رو تمام کنم در کنارش باید برنامه ریزی کنم و یه نظمی بدم به این زندگی خراب شده، خودم رو از لای صد تا پتو بکشم کنار بگم پاشو پاشو تنبلی بسه... غم یه خاورمیانه روی دوشمه انگار... اما خب انگار این هدف برام چیزیه که بقیه بهم نشون دادند؛ چی توش پوله؟ چی توش احترامه؟ چی حرف مردم نداره؟ اما رویا، رویای دست نیافتنی من، که اونقدرها هم می‌تونه دور نباشه، واقعاً چیه؟ واقعاً چیه که شما رو به امیدی از خواب بلند می‌کنه؟ هدف‌ها، زندگیم رو مکانیکی کردند و من رو افسرده و پژمرده و یخ زده اما رویا... این رویاست که من رو زنده نگه می‌داره... رویای نویسنده شدن، کتاب‌های زیاد خوندن، گلخونه کوچولو داشتن، کافه های ادایی زدن با آدم‌هایی که دوستشون دارم و چشیدن طعم غذاها
و نوشیدنی‌ها (حمص از دل لبنان، ریحون ایتالیایی روی پیتزا، موکای گرم و...)، نقاشی کشیدن، کارهایی که واقعاً توشون موفقم، صخره نوردی، دویدن، ماجراجویی در سفر، مهاجرت، تمامی نداره... برای یه سری ها هم محال نیست، خدا سر و صورتشون بوس کرده، هر چی رویاشونه تقدیرشون بوده ولی خب جدی چجوری می‌شه شروع کرد وقتی گاهی هدف‌ها جلومون رو می‌گیرن...؟ وقتی می‌بینی یک قرون در آوردن اینقدر سخته و خرج کردنش راحت‌تر، ای بسوزه پدر پدرسوخته‌ی سیاست. (جای مردان سیاست بنشانید فلان و بیسار، همون) فقط ای کاش از من دو تا بود یکی می‌رفت و به حال و احوال من کوچیک کنجکاو دیوونه زندگی می‌کرد و یکی دیگه می‌رفت سراغ زندگی روزمره و سگ دو زدن برای کسب یه تیکه نون حلال و یه ظرف آبِرو و یه زندگی معمولی کنار آدم‌های معمولی با رویاهایی که همراه ما دفن می‌شن. (البته نمی‌دونم چرا ولی ترجیح من زندگی دومیه با چاشنی زندگی اولی ((:، والا یه وقت بزرگ بزرگ فکر نکنی ما که هم عاشق سگیم هم دو.)

پ.ن: کل عرضم و حتی طولم اینه که فقط یه روزی از خواب پا نشی و ببینی چی کارهایی ازت بر میاد که نکردی و نمی‌کنی... به قولی: work but don't forget to live، بوس. هر چیش به جاش با رعایت اعتدال. (خیر الامور اوسطها.)

پ.ن ۲: ببخشید حرف از سیاست شد، یکم... چیزه... نه ببخشید... خداحافظ.

زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید