Mary Mary·۲ ماه پیشچه جوانیای اسماعیل، میبینی؟واقعا اینقدر دیدم به زندگی تغییر کرده در این یک ماه که نمیدونم آیا این حرف درسته یا نه ولی از دردهایی که کشیدم راضیام. اینقدر دارم آرام…
Mary Mary·۲ ماه پیشروز شمارهی صفر.چه روزهایی داره میگذره و از دست میره کاپیتان. مراجعه به روانپزشک از اون کارهایی بود که در این روزها اتفاق افتاد، استفاده از قرصهای اعصاب…
Mary Mary·۳ ماه پیشغول مرحلهی آخر، حملهی عصبیهر چیزی رو از بدنم بعید نمیدونستم جز حملهی عصبی. امشب اتفاق افتاد. لحظات بعدش وانمود میکردم که انگار طوری نشده ولی شده بود. اولش یکم گری…
Mary Mary·۳ ماه پیشخوب شد خودم رو نکشتم.(زندگی با این همه رنجش یه بار ارزش زیستن رو داره دوست من.تو هم خودت رو نکش لطفا اگر میشه. برای خودت و فقط خودت.)بله درست خوندید آقا. خوب شد…
Mary Mary·۳ ماه پیششاید اون قدرها هم که فکر میکردی کس خاصی نیستی.نمیدونم چند روزه چیزی ننوشتم ولی الان لازم بود که بنویسم. آدم بیچاره ۶۰ سال زندگی میکنه که هر روزش توی رنج و درد باشه. الان نمیدونم در ک…
Mary Mary·۵ ماه پیشدر میان یاران، من نیستم.عنوان شاعرانهست اما میخوام ناله کنم... مثل همیشه... تیپیکال بنده... دقت کردید وقتی یه وقتایی حس میکنید اضافه اید؟ ببینید باید قضیه رو بر…
Mary Mary·۵ ماه پیشبهش پیام بدم؟ نه.آقا من یه پیامی دادم یه ماه پیش شاید به یه آدم رندوم که خیلی وقت نبود میشناختمش و خیلی عذاب وجدان دارم شدید... به حدی که هر شب که از ۱۲ می…
Mary Mary·۵ ماه پیشاین روزها فرقی با جسم در خاک ندارم.(لطفا اگر روحیهی حساسی دارید و روزهای سختی رو میگذرونید، این متن رو نخونید... نمیخوام حالا که خودم دارم به یه سری کارها و حماقت های جبرا…
Mary Mary·۶ ماه پیشزیستن ابلهانست. پایان.آقا دقت کردید اونقدر فرقی هم نداره کجای راهیم و واقعا اگه نتونیم برگردیم به عقب هم دیر نشده مثلا الان که ۱۸ سالمه با خودم میگم وای اگه می…