درباره کتاب " سینما جهنم ؛ شش گزارش درباره آدم سوزی در سینما رکس "
چاپ شده در روزنامه سازندگی در تاریخ 1399.05.16
نویسنده یادداشت : مریم تاواتاو
بیست و هشت مرداد سال پنجاه و هفت ، سینما رکس آبادان به آتش کشیده شد و بیش از سیصد نفر در این فاجعه هولناک سوختند ؛ اینکه در آن شب چه اتفاقی افتاد و مقصران این جنایت تمام عیار چه کسانی بودند ، موضوعی است که در کتاب "سینما جهنم ؛ شش گزارش درباره آدم سوزی در سینما رکس " مفصل مورد بررسی قرار گرفته. کتاب ، یک ناداستان است که سعی دارد زوایای مختلف این جنایت را بررسی کند و از کنار هیچ احتمالِ مرتبطی با پرونده به صورت سرسری نگذرد .گستردگی منابع به کار برده شده در فصلهای مختلف ، نشان از تحقیقات میدانی وسیع و مصاحبه با افراد مرتبط با حادثه حتی با گذشت سالیان دراز از زمان وقوع آن دارد ؛ به گونه ای که برخی اسناد که از طریق گفتگو با بازماندگان و مطلعین در کتاب ارائه شده توانسته زوایای تازه ای از این پرونده را مشخص کند . تلاش نویسنده در دستیابی به این اطلاعات قدیمی ، شبیه به اراده و پیگیری جدی خانواده های داغدیده آبادانی است که عزیزانشان در سالن سینما جزقاله شدند و آنها تمام عزمشان را جزم کردند تا با باز نگهداشتن پرونده در آن سالهای پرالتهاب ، مسببین این رفتار غیرانسانی را به سزای اعمالشان برسانند .
کریم نیکونظر ، نویسنده کتاب ، سعی داشته پابه پای تشریح ماجرا ، جغرافیای زادگاهش را به مخاطب نشان دهد . او با توصیف خانه ها ، خیابانها و بافت خاص جنوب ، نقشه ای درذهن خواننده میسازد که در آن کوچه پس کوچه های شهر حتی برای آنها که تا به حال پا به آبادان نگذاشته اند ، واضح ترسیم شده و پس از آن است که کمکم وارد بازگویی ماجرای آن شب سیاه میشود . او با استفادۀ استعاری از مفهوم بو و آتش توانسته رنگی خاص و غریب به صفحاتش اضافه کند . از طرفی جزییاتی در کتاب مطرح شده که در کنار شمایل خیال انگیزش نوعی فضای رعب آور و مرتبط با اصل ماجرا خلق کرده است ؛ این موضوع به صورت ویژه در روایت خوابی دیده می شود که " حسین تکبعلی زاده " یکی از عاملین آتش سوزی می بیند . خوابی عجیب که در آن حسین خود را در نخلستانی میبیند که دراز کشیده و تمام تنش شکرَک زده و مورچه ها به بدن سرتا سفیدش حمله کرده اند و تمام وجودش را می مکند . این کابوس تا همیشه حتی قبل از اعدامش با حسین مانده بود و رهایش نمی کرد . در واقع نیکونظر ، ترکیبی موزون از تاریخ و ادبیات را کنار هم گذاشته تا در بستر به کاربردن عناصر و تعابیر داستانی ، مخاطب را درباره گوشه های پنهان ماندۀ ماجرا کنجکاوتر کند . او تشویش قاتل را نشان می دهد ؛ دست و پا زدن بازماندگان را در بلبشوی بعد از فاجعه رکس یاد می کند ؛ آنجا که سیر وقوع حوادث درگیر در فضای سیاسی جامعه همه حواسها را از حادثه آدم سوزی رکس منحرف می کرد . این کتاب ، نمایش تحقیقات یک مستندنگار پیرامون یکی از مهمترین و تلخترین اتفاقاتی است که برای آبادان افتاده . جنوب ، سرزمین رازهای سربه مهر است ؛ خطه ای جادویی که در برهه های مختلف ، به تلخترین شکل ممکن ، گذرگاه حوادث تلخی بوده و مردم مظلومش تاوان دهنگانی اند که با جنگ ، فقر و درد ، بهای سختی را برای زنده ماندن داده اند . غربت خوابانده شدن اجساد شناسایی نشده در یک گور دسته جمعی از تکان دهنده ترین صحنه های کتاب است . اتفاقی که در سینما رکس افتاد ، خود واقعیت است . اینکه چند سال از آن گذشته یا چه کسانی در زمان وقوع آن ، سعی در محو کردن دلایل این حادثه و جلوگیری از پیگیری محاکمه عاملان آن داشتند تفاوتی در حقیقت ماجرا ایجاد نمی کند ؛ حقیقت برملاشده ، بوی تن های سوختهای است که در آبادان پخش شد ؛ پیکر زنان و مردان و کودکانی که در آتش خودخواهی و کینه توزی سوخت و مردم که تاوان دهندگان همیشگی اشتباهات تاریخی هستند ، باز هم با خون دادن ، قربانیِ تصمیم خودخواهانۀ گروهی جنایتکار شدند .
فرضیه های مختلفی درباره این موضوع وجود دارد . به تعویق انداختنِ پیگیری در ماهها و سالهای ابتدایی این فاجعه بر حجم شایعات پیرامونش افزوده و وضوح ماجرا را کمرنگ کرده است . از تعداد دقیق کشته شدگان تا ساعت اعلام آتش سوزی به شهربانی و آتش نشانی و حتی نوع موادی که سینما را با آن آتش زده اند همگی در ابهامی مشکوک به سر میبرد ، حتی مشخص نیست که واقعا درهای سالن سینما بسته بوده یا نه و یا اینکه چه کسانی توانستند از آن سالن منحوس فرار کنند . نکته مهمتر که شاید با جواب به آن میشد ابعاد پنهان پرونده حل شود و به بسیاری از سوالات بی جواب پاسخ داده شود این است که آیا جز "تکبعلی زاده" شخص دیگری از عوامل آتش سوزی زنده مانده یا نه . تمام این ها ماجرا را شبیه فیلمهای معمایی کرده که سرنخهای پراکنده ای از یک جنایت وجود دارد ؛ البته صحنه وقوع حادثه نیز پر است از علامت سوال و ابهام . از آپاراتچیای که فقط کفشهایش باقی مانده تا سرنوشت نجات یافتگانی که در سکوت ، سینما را ترک کردند و هرگز درباره آن شب سخن نگفتند . جالب این است که دادگاه رسیدگی به این پرونده در یکی از سینماهای آبادان برگزار شد؛ مفهومی غریب و و شاید با رگه های خیالی از محکمهای در یک سینما برای رسیدگی به خونخواهی تماشاگران سینمایی دیگر که در میانه فیلم گوزنها ، طعمه آتش بزرگ جهل و نفرت شدند .
جسارت کریم نیکونظر در ورود به این موضوع ، در کنار قلم قصه گویش ، پرونده ای کامل از زوایای مختلف ماجرای آن شب شوم را پیش روی خواننده می گذارد که گویی تمامی این اتفاق ، به تازگی افتاده است . او تنها به بیان لحظه آتش سوزی و دادگاههای مرتبط نپرداخته . در بین شهر حرکت نموده و خواننده را از جو سیاسی حاکم برآبادان در آن زمان باخبر کرده و با کنکاش تاریخی در برهه زمانی ماجرا ، مظلومیت عده ای بیگناه را که به گذراندن یک شب برای تماشای یک فیلم قناعت کرده بودند دوباره با صدای بلند اعلام کرد . بهت تاریخی آنجاست که عنصر جهل و بازیچه قرار گرفتن ، افرادی را به این نقطه رسانده که به نام آزادی ، جانها را پرپر کنند و آن را حرکتی انقلابی بنامند .تراژدی ای که در آن کسانی در داخل سالن سینما قبل از آنکه طعمه آتش شوند ، بدون سوختگی و فقط به دلیل خفگی از دود جان دادند ؛ حتی اگر با شمارش زمان ، بیشتر از این بر عدد عمر این اتفاق افزوده شود ، باز هم از وضوح تجسم بانگ ضجه های انسانهای بیگانۀ محبوس شده در سالن سینما کم نخواهد کرد و رسالت نویسنده جز این نیست که از حقیقت ، بانگی بلند بسازد برای آنکه رودر روی فراموشی بایستد و نگذارد که در بزنگاههای تاریخی که سراسر پر از اتفاق است ، مظلومیت مردمی بیگناه در غبار گذر زمان ،گم شود . هرچند به دلایل مختلف سیاسی و زمانی ، هنوز ابعاد مختلفی از این پرونده در مقابل سوالات مطرح شده کتاب ، بی جواب مانده و غیبت روایت برخی چهره ها که از زمان بازپرسی پرونده ، دسترسی به آنها وجود نداشته همچنان معمای آن شب جهنمی را حل نشده باقی می گذارد .
سوای از واکاویِ این معمای تاریخی و سیاسی در تمام فصلهای " سینما جهنم " چه قدر تقدیم نامه ابتدای کتاب ، به جاست ؛ این کتاب تقدیم شده به آبادانیها؛ زنده ، مرده ، شهید ...