مریم تاواتاو·۱ ماه پیشحتی اگر رستاخیز شوددوباره تو را به یادم آوردم. تو با پای خودت نیامدی. من بودم که آستین خاطراتت را کشیدم و آوردمت وسط حافظهای که بین تو و یک آلزایمر انتخابی،…
مریم تاواتاو·۱ ماه پیشجرات حذف آدم اشتباهیجرات را تو باید یادم میدادی. باید یادم میدادی چهطور از حدف آدمهای اشتباه نترسم. لااقل باید یکجورهایی آمادهام میکردی برای تحمل دلشکس…
مریم تاواتاو·۱ ماه پیشترسیده از آدمیزاد...برایش اسمی نگذاشتم. نمیدانستم باید به آن احساس عجیب و غریبی که ساکن روحم شده چه بگویم. از تنهایی بزرگتر، از حسرت قویتر و حتما که اندوه ر…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشبه وسعت تاریخ شکستهای یا انسان پر آرزو.اگر بپرسی چندمین بارت بود که درب قلبت، تو بگو اصلا درِ ورودی خانهات را به روی او که نباید باز کردی، برایت سیاههای رو میکنم به وسعتِ تار…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشدربست تا زندگیدربست تا زندگییادداشت درباره کتاب تاکسی سواری نوشته سروش صحتچاپ شده در مجله تجربه - اردیبشهت 1403نویسنده یادداشت :مریم تاواتاودنباله ی درد…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشآنها که سبک بالند..لازم نیست برای دیدنش چشم بگردانم و دورترها را بگردم. کافیست فقط بیآنکه سرم را بچرخانم، از گوشهی چشمهام حضورش را تمامقد ببینم. وقتی راه…
مریم تاواتاو·۲ سال پیشبیآرزوی آراممریم تاواتاوتوی جهانهای موازی، جای هزاران نفر دارم زندگی میکنم. محبوبترینشان یک نقاش است که از صبح که بیدار میشود ایستاده روبهروی بوم…
مریم تاواتاو·۲ سال پیشخودت را ببخش...مریم تاواتاوخودت را ببخشدرباره کتاب " کتابخانه ی نیمه شب" نوشته ی "مت هیگ"نویسنده یادداشت : مریم تاواتاوچاپ شده در مجله تجربه - آبان 1402هن…
مریم تاواتاو·۲ سال پیشبه خیالم کیمیاگرم.حساب دفعههایی که نمیدانستم سکوتم درست بوده یا نه از دستم در رفته. زمانی فکر میکردم این سکوتها نشانهی قدرت من در کنترل زبانم است. خی…
مریم تاواتاو·۲ سال پیشدربارهی محو شدنمریم تاواتاو . نویسنده و داستان نویس من از آنهایی هستم که وقتی دلشان میشکند محو میشوند. از همانهایی که در وقت ناامیدی، از هرچه چشم در ع…