مریم تاواتاو·۵ ماه پیشبه وسعت تاریخ شکستهای یا انسان پر آرزو.اگر بپرسی چندمین بارت بود که درب قلبت، تو بگو اصلا درِ ورودی خانهات را به روی او که نباید باز کردی، برایت سیاههای رو میکنم به وسعتِ تار…
مریم تاواتاو·۸ ماه پیشدربست تا زندگیدربست تا زندگییادداشت درباره کتاب تاکسی سواری نوشته سروش صحتچاپ شده در مجله تجربه - اردیبشهت 1403نویسنده یادداشت :مریم تاواتاودنباله ی درد…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشآنها که سبک بالند..لازم نیست برای دیدنش چشم بگردانم و دورترها را بگردم. کافیست فقط بیآنکه سرم را بچرخانم، از گوشهی چشمهام حضورش را تمامقد ببینم. وقتی راه…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشبیآرزوی آراممریم تاواتاوتوی جهانهای موازی، جای هزاران نفر دارم زندگی میکنم. محبوبترینشان یک نقاش است که از صبح که بیدار میشود ایستاده روبهروی بوم…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشخودت را ببخش...مریم تاواتاوخودت را ببخشدرباره کتاب " کتابخانه ی نیمه شب" نوشته ی "مت هیگ"نویسنده یادداشت : مریم تاواتاوچاپ شده در مجله تجربه - آبان 1402هن…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشبه خیالم کیمیاگرم.حساب دفعههایی که نمیدانستم سکوتم درست بوده یا نه از دستم در رفته. زمانی فکر میکردم این سکوتها نشانهی قدرت من در کنترل زبانم است. خی…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشدربارهی محو شدنمریم تاواتاو . نویسنده و داستان نویس من از آنهایی هستم که وقتی دلشان میشکند محو میشوند. از همانهایی که در وقت ناامیدی، از هرچه چشم در ع…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشچرا عکس دونفره با تو ندارم؟.من با تو هیچ عکس دونفرهای ندارم. توی تمام عکسهایی که هردوتایمان هستیم، تو خودت را قایم کردهای لابهلای بقیهای که بین ما فاصله انداخته…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشاز داراییها پرسیدی...مریم تاواتاو - نویسنده و داستان نویساز داراییها پرسیدی،سبد رویاهایم را روی پایم گذاشتم، تو را کنارم نشاندم و خندیدم.برای زندگیکردن، همین…
مریم تاواتاو·۱ سال پیشبیا برایت حرف بزنم...مریم تاواتاو . نویسنده و داستان نویس نمیدانم چه شد که سفرهی دلم را برایش باز کردم. گفتم میانهام با آسمانِ بالای سرم، شکرآب شده. گفتم چند…