حتما دنیا برای همۀ ما جا دارد ؛ حتی برای ما موفرفریها که تا همین چند سال پیش که موی آشفتهداشتن مُد نبود باز هم دلمان را میسپردیم به راه پیچدرپیچ گرههای زلفمان و برایمان مهم نبود از نظر خیلیها ما آشفتههایی هستیم که حتما تهِ دلمان آرزو میکنیم ایکاش شبیه سیندرلای قصهها موهای صاف و سربهراهی داشتیم . اصلا مگر فرق میکند دیگران آرزوهای آیندۀ ما را پیش خودشان جلو جلو حدس بزنند ؟! آنهم وقتی نمیدانند ما چه آرزوهایی را خاک کردیم تا بهجایی برسیم که بتوانیم سنگینیِ نگاه مردم را روی خودمان حس کنیم اما نشکنیم .. وزن این سنگینی را خیلیها میدانند ؛ همۀ ظاهرفرقدارها ، همۀ بچههای طلاق یا حتی آنهایی که با خودشان فکر میکنند کاش بچه طلاق بودند اما کودکیشان بین دعواهای همیشگی پدر و مادرشان زیر دست و پا گم نمیشد ؛ همه آنهایی که بهخاطر اعتیاد خانواده ، شکست یا اشتباه خودشان نمیتوانند به گذشتهشان افتخار کنند و نمیتوانند پیش هرکسی بگویند زندگی پشت سرشان لقمۀ دندانگیری نبوده . اما من فکر میکنم آغوش دنیا برای همۀ ما باز است ؛ حتی برای او که وقتی به این دنیا آمد کسی منتظرش نبود و نهایتا توانسته بود از یک سقط ، جان سالم به در ببرد ؛ حتی برای دوقلوهای به هم چسبیدۀ کتاب " ما یک نفر" نوشتۀ "سارا کروسان" ؛ همانها که از نگاه مردم و دوربین گوشیهایی که در هر لحظه از آنها فیلم میگرفتند و با سوالاتشان آزارشان میدادند در امان نبودند ..تا به حال شده پیش کسی درد و دل کنی و بعد پشیمان شوی ؟! شده حقیقت گذشتهات را پیش کسی رو کنی و بعد با خودت بگویی ایکاش نگفته بودم ؟!
میدانی ! من ایمان دارم سرمایۀ واقعی همۀ ما ، کسانی هستند که میتوانیم از حقیقت خودمان برایشان بگوییم و نترسیم که با نگاهشان ، زجر گذشته را برایمان غلیظتر کنند ؛ همانها که دست ما را با تمام اشتباهاتمان محکمتر از قبل میگیرند و رهایمان نمیکنند ...باور کن دنیا و قلب آدمهایی که نگاهشان را به دوستداشتن عادت دادهاند ، برای همۀ ما جا دارد ...
نویسنده : مریم تاواتاو