مریم تاواتاو
مریم تاواتاو
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

داستان یک سفر غیرقانونی به استرالیا

مریم تاواتاو
مریم تاواتاو

یادداشت درباره کتاب " هیچ دوستی به جز کوهستان " نوشته بهروز بوچانی

نویسنده یادداشت : مریم تاواتاو

چاپ شده در روزنامه سازندگی در تاریخ 1399.03.04

کتاب " هیچ دوستی به جز کوهستان " ، جدای از موضوع خاصش ، ماجرای عجیبی را از ابتدای نوشته شدن با خود همراه داشته ­است ؛ چه سرگذشت نویسنده ­اش و چه مسیر دشواری که طی شد تا کتاب نوشته شود و به دست ناشر برسد ، همگی جزو نادرترین اتفاق­ها درباره نگارش یک کتاب است . قبل از نوشتن کتاب ، نویسندۀ آن ، " بهروز بوچانی" ، ایران را ترک نمود و سعی کرد با قایق از طریق اندونزی به استرالیا برسد ؛ بار اول ، قایق غرق شد و او به طرز معجزه­ آسایی نجات پیدا کرد. بار دوم توسط نیروی دریایی استرالیا دستگیر و به بازداشتگاهی در جزیره مانوس برده شد . بهروز در طول حضورش در این زندان ، کتابش را طی چندسال از طریق پیام­رسان واتس­آپ برای دوستش دراسترالیا می­فرستاد و دوستش آن را از زبان فارسی به انگلیسی برگرداند وکتاب را چاپ کرد .

پس از چاپ ، این کتاب جایزه ادبی نخست وزیری ویکتوریا را دریافت کرد ؛ جایزه ای که استرالیا برای کمک به نویسندگی خلاق برگزار می­کند و البته گران­ترین جایزه ادبی این کشور هم محسوب می­شود . هم­چنین جایزه ملی زندگی­نامه استرالیا و چند تقدیر دیگر به عنوان این کتاب رسید . سوای تمام سروصداهایی که چاپ این کتاب به­ پا کرد و جوایزی که نصیبش شد ، با یک اثر منحصر­به­ فرد مواجهیم .

آنچه در هیچ دوستی به جزکوهستان ، بیشتر از همه به چشم می­ آید ، قدرت نویسنده در خلق تصویر است ؛ تصویرهایی بی­ بدیل و بکر که با قوه تخیل ، دستان خواننده را می­ گیرد و او را به سفر دلهره ­آوری می­برد . حتی در این بین به بیان خلاصه­ای از موقعیت اکتفا نشده بلکه صفحات کتاب ، مخاطب را با طبیعت اندونزی و استرالیا ، قایق ، کشتی­ و ویژگی­های مسافرانش و در نهایت زندان مانوس ، آشنا می­ کند و آن را با خطی پررنگ و تمایزی عجیب برای خواننده مشخص می­ نماید ؛ آن­قدر واضح که مخاطب می­تواند حرکت آن قایق خاص را در بین اقیانوس و تعدادی زیاد از سایر قایق­ها تشخیص دهد . واقعیت­ مواجهه با مرز باریک مرگ و زندگی و دست­ و­پنجه ­نرم­ کردن با شرایط سخت از جمله گرسنگی و احتمال غرق شدن به قدری فوق العاده ترسیم شده که گویی تمامی این اتفاقات روبروی خواننده در حال به وقوع پیوستن است .

لحظه ورود اولیه به استرالیا برای سوار شدن به هواپیما و رفتار تحقیرآمیز پلیس در سوار کردن پناهجوها برای بردنشان به مانوس ، از تلخ­ ترین تصاویر کتاب و آغاز ورود شخصیت اصلی کتاب به جزیره ­ای است که خیلی­ها در آن خودکشی می­ کنند و برای جیره غذای هرروزه باید زجر انتظار در صف­ های طولانی را بکشند ؛ چراکه چیدمان زندان به­ گونه ­ای است که زجر دادن زندانیان ، اولویت اول زندان­بانان و سیاست بالادستی­ های زندان بوده است .

در مرحله ورود به مانوس ، سمت ­و­سوی روایت به جایی می­رسد که در کنار عدم امکان فراهم بودن رفع اولیه­ترین نیازهای یک انسان زندانی ، به عمیق­ترین احساسات او نیز بی­ توجهی می­شود و با تحقیر و توهین ، او را یک انسان کوچک به شمار می ­آورند . تقابل رفتارهای متفاوت از انسان­ هایی در موقعیتی یکسان که صورت به صورت ، نفس به نفس با مرگ و احتمال نرسیدن به مقصد نهایی ­شان از مهاجرت مواجه ­اند ، تصویری صریح ­تر و با جزییات از انسانی اسیر می­ سازد ؛ جزییاتی که نحوه ارائه و چینش آن­ها ، مخاطب را با واقعیتی تلخ از زندانی در آن سوی اقیانوس­ ها آشنا می­ کند و در عین حال منجر به خستگی در خوانش نمی­ شود بلکه بیشتر وجه ماجراجویانه و کنجکاوی برای در معرض آگاهی قرارگرفتن ماجرا ، خواننده را هل می­ دهد تا از ادامه داستان سر دربیاورد و و این برگ برنده­ای است که زبان قصه­ گو و شیرین بهروز بوچانی به او بخشیده . او واقعیت را با عناصر داستان گره زده و از توصیف محیط ، بیشترین بهره را برده است .

اگرچه بهروز در این کتاب ، به فراوانی از پیشینه­ اش در ایران سخن نگفته اما تصور اینکه این ذهن قصه­ گو اگر قرار بود درباره ایران و گذشته ­اش صحبت کند ، یقینا داستان­های زیادتری برای گفتن داشته ، دور از انتظار نیست . هرچند رگه­ هایی از اشاره به سرزمین مادری و چشیدن طعم جنگ ، گواه زندگی سختی است که او از ابتدای تولد از سرگذرانده .

تلاش او در جلب توجه خوانندگان به فاجعه ­ای که در زندان مانوس در حال وقوع است ، ریشه در زجری دارد که او با حضور چندساله در مانوس و تماشای رنج کشیدن سایر زندانی­ها دچار شده ؛ رنجی که ماحصل سیاست عجیب یک کشور پیشرفته در برخورد با عده ­ای زندانی است که آن­ها را در سخت­ ترین شرایط روحی و جسمی و البته محروم از حقوق اولیه ­شان قرار داده . به راستی معنای فاجعه و زوال انسانیت ، مترادف رفتار زنجیره­ ای است که خلق زجر ، بزرگترین دستاورد چندساله­ شان در اداره یک زندان است . البته نوع برخورد کشورها با مهاجران غیرقانونی و سیاست آنها در جلوگیری از ورود ، به قوانین آن کشور مرتبط است اما تحقیر انسان­ها و آزار رساندن به زندانیان یک اردوگاه ، موضوعی است مرتبط با حقوق بشر که نمی­توان و نباید ، سیاست سکوت در برابر آن اجرا شود ؛ انتشارخبر هرچند وقت یک بار خودکشی کردن یک زندانی در مانوس ،گواه دردی است که در محیط بازداشتگاه پخش شده و نقطه ­ای است حساس برای انعکاس فاجعه­ ای انسانی که نباید در حد تیتر جذاب خبرگزاری­های جهان باقی می­ ماند . البته تبحر بوچانی در ترسیم فضایی که خواننده بتواند عمق این فاجعه را درک کند و گِزگِز نیش واقعیت او را رها نکند ، صدای فریاد هنرمندی شد که پناهی جز ادبیات پیدا نکرد و حالا که فریاد او به گوشی اهالی فرهنگی جهان رسیده ، آنان که می­توانند دستی شوند برای نجات ، کلمه به کلمه در قبال این افراد مسئولند .

چشمان بهروز بوچانی ، همان که در طراحی جلد کتابش نیز رویشان تمرکز شده ، دیدگانی هستند که یک ماجرا را هزارباره می­بیند و همین عمق در تماشا ، به او درایتی داده که توانسته ماجرای سفرش را با تمام زجر از زوایای مختلف بیان کند . نگاه شاعرانه او اگرچه دوش به دوشش حبس شد در آن زندان ، اما جسارت ساخت تعبیرهایی را که از جنس احساسات باشد به وی داد و او با توضیح شرایط اسفناک زندانیان این جزیزه ، نوع تازه ای از روایت آورد بدین معنا که او با تشبیهات ویژه ­اش ، دیدگاه های خود را از ظرف گزارش به ظرف داستان انتقال داد و روایت کرد . روایتی که توانست پس از کسب جوایز متعدد ، او را از بند زندان مانوس برهاند و زندگی آزادانه­ ای را برایش رقم بزند .

بوچانی به معنی واقعی نویسنده است . گویی چاره­ ای جز بازگویی ماجرایی که از سر گذرانده نداشته و سعی کرده این کار را به بهترین­ترین شکل ممکن انجام دهد ؛ به همین دلیل هر آنچه را در اردوگاه پناهندگان مانوس دیده به کار می­گیرد تا همذات­پنداری مخاطب را به­ دست بیاورد ؛ و این­گونه طعم تلخ واقعیتی که جان از جسم و روح دسته­ای انسان می گیرد ، در ترکیب با ذهن هنرمند ، به کتابی منحصر­به­ فرد تبدیل شد . ماجراهای زیادی از جزیره مانوس در جریان گزارشات رسانه­ ها به گوش رسیده اما بهروز بوچانی با نگاهی همه­­جانبه­تر در قالب بیوگرافی توانسته ماجرای حضورش در مانوس را به داستانی­ ترین شکل ممکن ارائه دهد و صدای اعتراض خود را به وضعیت اسفناک مانوس به گوش جهان برساند تا نمادی شود از او که کلمه تنها دارایی ذهن هنربینش بوده و از همین سرمایه استفاده کرده تا قلمش را تبدیل به فریادی برای نجات کند.

بهروز بوچانیهیچ دوستی جز کوهستاننویسندگان کرداسترالیاجایزه داستان نویسی استرالیا
نویسنده . داستان نویس tavatavmaryam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید