مریم تاواتاو
مریم تاواتاو
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

درباره سریال خودساخته و زیبایی سیاهان

مریم تاواتاو
مریم تاواتاو

یادداشت درباره مینی ­سریال " خودساخته "

چاپ شده در روزنامه سازندگی در تاریخ 1399.06.03

نویسنده یادداشت : مریم تاواتاو

"خود­ساخته " یک مینی­ سریال آمریکایی در چهار قسمت است که در آن به زندگی یک کارآفرین سیاه­پوست زن به نام مادام سی جی واکر می­ پردازد . واکر با نام اصلی سارا با راه­ اندازی یک خط تولید مراقبت مو مخصوص زنان سیاه ­پوست سعی داشت در کنار کسب ثروت ، زیبایی زنان رنگین­ پوست را به جهان نشان دهد . شاید ماجرا در نگاه اول ، حول یک مفهوم انگیزشی باشد اما با شروع داستان و روایت اتفاقاتی که برای این زن افتاده مشخص می­ شود که شروع قدم او برای این کار با تجربۀ نوعی احساس نادیده­ گرفته­ شدن از سمت یک سفیدپوست اتفاق افتاده است .

سارا بر اثر سال­ها عدم مراقبت از سلامتی خود و کارگری و رختشویی در خانه سفیدپوستان ، بخش زیادی از موهای خود را از دست داده بود و حتی همسر الکلیش او را با این عنوان که زیبا نیست ترک کرد. در همین زمان ، زنی سفیدپوست ، در ازای کار شستشوی لباس ، نوعی ژل محرک رشد مو به واکر می­دهد که با مصرف آن به مرور زمان ، موهای قبلی او باز می­گردد . با بازگشت موها اعتماد­به­ نفسِ کشته ­شدۀ او هم بر می­گردد . اما ماجرای اصلی داستان آن­جاست که زن نمی­پذیرد که سارا با ظاهر و قیافه یک زن سیاه­پوست در تبلیغ محصولات مو برای او کار کند چرا که ترجیحش استفاده از زنان با پوست­های رنگ روشن است . اینجاست که سارا به فکر راه ­اندازی کسب و کار خود می­افتد و در آشپزخانه کوچکش ، تولید را شروع می­کند .

نگاه زن سفیدپوست با نوعی تحقیر به وجود سارا تزریق شد و همین درد بزرگ او را واداشت تا کاری کند . در واقع او در تمام سال­های بعدیِ کارش سعی داشت از این رنج ، کیمیاگری کند و موفقیت بسازد . این کیفیتی از جهان است که در آن مسیرها به یک نفر خاص ختم نمی­شود . هزاران راه هست برای تغییر پیش­داده ­ای که طی آن یک نفر شکست را نتیجه از پیش ­تعیین ­شده برای دیگری می­داند . شاید راه­ حل دمِ­ دستی ­تری برای سارا این بود که به کار سابقش برگردد و در حین آبکشی لباس­ها برای این و آن به کلمات تحقیرآمیز آن زن فکر کند اما او راه دیگری پیدا کرد و زندگی خود و خیلی­ ها را تغییر داد.

بخش اصلی خودساخته به مساله سیاهان می­پردازد ؛ سیاهانی که تنها به واسطه رنگ پوست خود همیشه در حاشیه قرار داده شده­اند و حتی در چشمِ عادت­ کردۀ مردم به صورت سفیدپوستان ، زیبایشان به چشم نمی­ آید . خودساخته به نوعی سعی در شکستن آینه ­ای داشت که در آن تنها سفیدپوستان ، شایسته لقب زیبایی بودند . تغییر این پیش­ فرض به این سمت که معیار برتری ، قرابت با چهره سفیدپوستان نیست مسیر دشواری بود که سارا آن را پیمود و در این راه سختی­های بسیاری را تحمل کرد و بارها شکست خورد اما تسلیم نشد . اعتماد­به­ نفسی که به دختران و زنان سیاه­پوست پس از درآمدن موها داده می­شد ، شاید رسالت اصلی واکر بود .

این بازتابی از حقیقت جامعه که حتی در شکل مدرنش برای پذیرش تفاوت­ها تاب زیادی ندارد و متفاوت­ها را به گوشه­ ای می­ راند ؛ نوعی تلاش برای یک­دست شدن حتی به بهای کشتن خلاقیت نهفته شده در متمایزها .

شاید مساله مو تنها یک نماد از اعتماد به نفسی باشد که کشته شده و با وجود کارکرد زیاد به چشم نمی ­آید . اما کسانی هم هستند که بر باورشان تکیه می کنند و رنج گذراندن مسیر مقابله با دیدگاه جامعه را به جان می خرند و برای اثبات قابلیت­های خود منتظر تایید دیگران نیستند . واکر با افراد زیادی جنگید ، بارها در زمین خود خیانت دید اما باز ادامه داد و با نگاه نافذ خود دورنمایی از پیشرفت را می­دید و به سمت آن حرکت می­کرد .

بخشی از خلوت و فکرهای سارا پیوند خورده به حس رویا­پردازی او بود که حتی در خرابه­ هایی که برای انتخاب کارخانه می­ رفت نوعی چیدمان ذهنی از آینده کاریش را در بالاترین پله ­های موفقیت تجسم می­کرد . این در حالی است که در ابتدای فعالیتش تقریبا تمام اطرافیان سارا به او می­ گفتند بهتر است تا بیشتر از این متحمل ضرر مالی نشده این کار را متوقف کند . اما او به تغییر زندگی مالیش و در کنار آن به جنگ با این عرف ِ پذیرفته شده در جامعه که رنگ پوست نشانه برتری است پرداخت ؛ عرفی که طی یک قول­­ و قرار شفاهی در بین مردم ، همیشه زیبایی را مترادف شمایل زنانی با رنگ پوست سفید تعریف می­کرده و سیاهان را تنها تماشاگران این نمایش قرار می­داده . در واقع حتی با وجود اتمام دوره برده ­داری و در حالی­که زنان سیاه­پوست آزاد بودند اما رگه­ های پررنگ نژادپرستی هنوز جامعه و فرهنگ آن را به اسارت گرفته بود و جولان می­داد .

فیلم ها ، سریال­ها و کتاب­های انگیزشی ، پیروی­ کننده از یک الگوی کلیشه­ ای­ اند اما نجات­ دهنگیِ آن­ها بستگی به وجود یک داستان برای پیشبرد دارد ؛ داستانی که اگر از تجربه زیسته آمده باشد امکان جذابیت و پذیرش بیشتر از سوی مخاطب را خواهد داشت و با شخصیت­ پردازی درست و غیرتکراری می­تواند حسی را در تار­و­پود انگیزش وارد کند که معنای تازه ­ای از تلاش را بسازد که نخ ­نما و ازقبل ­قابل­ حدس نباشد . سارا از تجربه شخصی خودش در این داستان مایه گذاشت و به نوعی توانست حس عمیقی فراتر از پول و شهرت را مطرح کند ؛ او ورای اثبات خود به عنوان یک تاجر موفق ، به دنبال ارتقای جایگاه سیاه­پوستان در اجتماع در نقش صاحبان ویژگی­های توانمند ظاهری و فکری بوده . در این میان " اکتاویا اسپنسر" در نقش مادام واکر ، سوای جوایز اسکار بازی­های سابق اکتاویا ، بار دیگر ثابت کرد او حتی با نوع نگاه کردنش در بازی می­تواند ویژگی­های شخصیتی مضاعفی را به نقش بیفزاید .

البته تخیل نویسندگان این مجموعه با واقعیت زندگی واکر ترکیب شده است اما در مجموع تلاشی برای بازتابی موفق از تصویر زنی است که با جسارت فراوان نسبت به جامعه و نگاهش به سیاهان انتقاد داشته و به دنبال تغییر بوده. شاید می­شد به بستر تاریخی ماجرا نگاه واضح تری داشت و رنگ و بوی فضای اجتماعی و تاریخی جامعه را در زمان وقوع داستان پررنگ­تر کرد . سریال ، با شروع جذابش ، نوعی درگیر کردن تماشاگر با محتوا را مهیا می­کند اما در ادامه در بعضی قسمت­ها ریتم کند روایت ، نیاز را برای وجود گره­های بیشتر و واضح­تر ، نشان می­دهد . شاید تمرکز بر روی شخصیت اصلی سارا ، توجه را به سایر شخصیت­ها کمتر کرد و اگر قرار بود بیشتر از تعداد فعلی قسمت­ها ساخته شود حتما نیاز به گره ­افکنی­ های تازه ­تری هم بود . اما در مجموع" خودساخته " صدای فریاد زنانی است که حقیقت بهره­ مندی­شان از زیبایی در میان قالب­های غلط فرهنگی گم شده بود و در نهایت یک زن توانست با فعالیت و تلاشش این فریاد را به گوش جامعه برساند که تمام افراد جامعه فارغ از نژاد و ظاهر می­تواند مرکز توجه زیبایی باشند و حتی در فهرست موفق ­ترین­ها در عرصه تجارت قرار گیرند . خودساخته ، الگوی تلاش برای تغییر باورهای غلطی است که حتی یک انسان را بی ­ارزش بپندارد و اصالت وجود او را به­ خاطر ویژگی­های ظاهری زیرسوال ببرد .

خودساختهسیاهانمادام سی جی واکر
نویسنده . داستان نویس tavatavmaryam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید