مریم تاواتاو
مریم تاواتاو
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

ستایش عشق و زندگی ؛ در یک دقیقه بعد از نیمه شب ...


مریم تاواتاو
مریم تاواتاو

درباره کتاب یک دقیقه بعد از نیمه شب نوشته سارا کروسان
چاپ شده در روزنامه سازندگی در تاریخ 1399.03.08
نویسنده یادداشت : مریم تاواتاو


داستان " یک دقیقه بعد از نیمه شب" ماجرای پسری به نام جو است . ده سال پیش وقتی جو هفت سال داشت ، برادرش اِد به جرم قتل یک پلیس دستگیر می شود و حالا در آستانه اعدامش ، جو عازم سفری از نیویورک به تگزاس است تا برادر محکوم به مرگش را ملاقات کند؛ در حالی که آهی در بساط ندارد ؛ خواهرش سخت کار می کند اما درآمد چندانی به دست نمی آورد ؛ پدرش مرده و مادرش یک الکلی است که همیشه بیشتر وقتش را بیرون خانه و با غریبه ها گذرانده و حالا مدت هاست که رفته و خبری از او نیست .
سرگشتگی جو برای نجات برادرش ،کسی که بیشترین خاطرات کودکی را از مهربانی های او دارد ، درکنار فلاش بک به گذشته ، داستانی نه صرفا جذاب بلکه منحصربه فرد ساخته است ؛ روایتی که اگرچه مفهومی تکراری یعنی اعدام ، پایۀ اصلی شکل گیری آن است اما به جذاب ترین شکل ممکن ، توانسته یک ماجرای تازه خلق کند.
اینکه موضوعات تکراری ، مفاهیم نخ نماشده ای نخواهند شد اگر به شیوه ای خاص و در نزدیک ترین فاصله با احساسات به آن ها پرداخت شود ، اتفاقی است که در یک دقیقه بعد از نیمه شب افتاده . نویسنده به گونه ای انسانی و در بافت اصلی دوست داشتن ، از پسِ بیان ماجرایی تلخ برآمده و سلول به سلول ، پیکر داستان را عیان تشریح کرده ؛ نه آن قدر به تفصیلِ زیاده که از حوصله مخاطب خارج گردد و نه به اختصار افراطی که دچار نگاه سرسری شود.
جو ، شخصیت اصلی کتاب ، که ماجرا از دید او روایت می شود ، دچار نوعی تنهایی و طردشدگی جدی است ؛ همیشه خاطراتی از بی توجهی های مادرش حتی در ابتدای کودکی ، او را به دره ای از غم می رسانده ، جایی که اد ، برادر بزرگتر ، دست نجات بخشی را به سوی او دراز می کرد و او را به تماشای جهان و لذت از زندگی ، می¬برد و حالا اتفاقات چندسال اخیر ، اد را هم از او جدا کرده است . نویسنده ، به صورت نامحسوس اما عمیق ، تاثیر دوران کودکی و به ویژه رفتار والدین را در مواجهه با کودک به شیوه های جدیدی ترسیم کرده و نشان داده بهای یک خانوادۀ از هم پاشیده را بیشتر از هرکسی ، کودکان آن خانواده خواهند داد .نگاه جدی کروسان به خانواده و تاثیر محیط آن بر اعضا ، درون مایه اصلی کتاب است . جو در ابتدای نوجوانی با دشوارترین مفاهیم فلسفی و زندگی یعنی فقدان ، تلاش برای اثبات بی گناهی برادرش و قرار گرفتن در محیط زندان برای ملاقات با کسی که تکیه گاه اصلی تنهایی های بچگی اش بوده ، مواجه شده و این تقابل ، حس های تازه ای از جهان واقعی را که البته فراتر از اقتصای سن هفده ساله جو است ، پیش روی او گذاشته است ؛ حس هایی هم چون ترس ، اضطراب و تلاش ناکام در درست کردن اوضاعی که برادرش در آن گیر افتاده است . آنچه بیشتر از تشریح تجربۀ این عواطف در کتاب ، به چشم می آید ، نحوه انتقال آن توسط نویسنده است ؛ انتقالی که اجازه مزه مزه کردن احساساتی حقیقی را به خواننده می دهد و او را از حس واقعی تجربه کردن زندگی شخصیت هایش جدا نمی نماید .
نگاه نویسنده به اهمیت شخصیت های فرعی کتاب نیز جالب است . او با خلق شخصیت های حاشیه ای تر مانند سو که همکار جو است و با مهربانی هایش با او رفتار می کند ، به گونه ای جریان داستان را پیش برده که توانسته این بستر از برداشت را مهیا کند که تا چه اندازه همین مهربانی های هرچند در مقیاس کوچک ، در لحظه توانسته تحمل وضعیت دشوار روانی را برای جو ، آسان تر کند . .این نگاه ، مدیون توجه به جزییات است . جایی که وکیل اد برای همدردی ، با جو در حال صحبت است و ناگهان موبایلش زنگ می خورد اما وکیل ، بدون توجه به اینکه به صفحه گوشی نگاه کند و ببیند چه کسی پشت خط است ، تلفن را قطع می کند و جو این رفتار او را در قیاس با بی اعتنایی همیشگی مادرش قرار می دهد و آن را توجه می نامد .شاید درجهانی که بی توجهی ، نفرت و فرصتی برای یکدیگر نداشتن ، زمین را احاطه کرده و یافتن راه حل دردهای انسان ، امری دور از ذهن باشد اما همین محبت لحظه ای ، لااقل برای شخصیت های این کتاب توانسته حتی کوتاه ، نجات دهنده باشد. همین حس ها در کنار رابطه احساسی دوبرادر ، خواننده را جذب دنبال کردن ماجرا می کند ؛ ماجرایی که اگرچه تلخ است اما خواننده حالا خود را وسط معرکه ای می بیند که جو درگیر آن است و می خواهد تا انتها داستان را دنبال کند و بفهمد چه می شود . درست مثل شناگری که از آب می ترسد اما تا به آب پا بگذارد و سرگرم شود ، این ترس هم کم کم رنگ می بازد و جایش را به تلاش برای ادامه دادن مسیر حتی در معلقی عمیق آب می دهد .
با توجه به فصل های کوتاه کتاب و اینکه سارا کروسان، سعی کرده با کم ترین شمارگان کلمات ، گسترده ترین مفاهیم انسانی را ثبت کند ، قطعا نوع کنونی ترجمه کتاب ، نشان از شکیبایی و دقت مترجم ، کیوان عبیدی آشتیانی ، در انتخاب وگردآوردی بهترین معادل برای هرکلمه است. از طرفی قصد نویسنده ، ساخت یک اثر با عباراتی فاخر و لایقِ فقط خط کشیده شدن توسط خواننده به عنوان جملات قصار نبوده . بلکه او برجسته ترین جملات را با فضاسازی در حرکت ساخته و توانسته نمایی همه جانبه از شخصیت ها به مخاطب نشان دهد تا جایی که لحن هر شخصیت در داستان ، به گونه ای موثر، ماجرا را به جلو پیش برده است . انگار ایده داستان ، قطاری است که هر اتفاق فرعی و هر آدم این کتاب ، واگن به واگن ، برگ تازه ای از حقیقت یک بازگویی را کنار هم می گذارد و درنهایت قطار را در ریل روایت می اندازد تا به پشتوانه تجهیزات محکم و سوخت مناسب که همان تسلط بر عناصر داستانی است ، در مسیری هدفمند حرکت کند .
رد پررنگی از مفهوم اعدام و تبعات آن در سراسر داستان دیده میشود . گویی کتاب ، صدای یک اعتراض است ؛ مجرم نبودن اد و نحوه پرداخت سطحی ماموران پلیس و سیستم قضایی ایالت مذکور در بررسی پرونده ، درکنار خلق صحنه هایی غمناک ، عملا پای یک موضوع جنایی پیچیده را به داستان باز کرده است .
یک دقیقه بعد از نیمه شب ، داستان فقدان است . داستان درد اما نه فقط درد جسم ؛ درد کلماتی که اصابت آنها به روح ،کم کشنده تر از فشنگ اسلحه های جنگ های جهانی نیست . چه فرقی می کند کدام اسلحه در دست باشد ؛ تا وقتی که انگشتان انسان به جای نوازشی از محبت ، گره شده اند و در مقابل یک بی دفاع ، قنداق تفنگی را محکم گرفته اند ، تمام تعادل های دنیا ناموزون اند . آن انگشت ها که با تزریق سم ، مرگ را به خون یک انسان بی گناه وارد می کند ، برای کشتن و تولید افسوس به این جهان نیامده . همان طورکه کلمات قرار نبوده هجا به هجا کنار هم قرار بگیرد تا سر و شکل دشنه پیدا کند و پیکانی شود نوک تیز ، که به سوی قلب آنها که همنوع ما هستند برود و زجر بسازد . آن کلمات و این دستها قرار بود مرهم شود بر انسان و باری که بر دوشش تحمل می کند
یک دقیقه بعد از نیمه شب ، به دور از جلب ترحم و یا افتخار به دردهایی که شخصیت هایش از سر گذرانده ، دغدغه زندگی دارد . نامه اد در قسمت انتهایی کتاب وقتی به زمان اعدام نزدیک میشوند، اوج نقطه دراماتیک ماجراست ؛ جایی که تشویش مرگ ، سایه بی عدالتی و امید به زندگی ، اضلاع یک مثلث دردناک و پیچیده را ساخته و خواننده نیز قطعا به زودی نخواهد توانست این تقابل را فراموش کند . چرا که آن واژه ها که از روح انسان سخن می گوید ، به راحتی از ذهن های بیدار بیرون نمی رود ؛ تنها اگر گوشی برای شنیدن و قلبی برای احساس ، مانده باشد .

سارا کروسانیک دقیقه بعد از نیمه شبانتشارات افق
نویسنده . داستان نویس tavatavmaryam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید