یادداشت درباره کتاب پیاده . نوشته بلقیس سلیمانی
نویسنده یادداشت : مریم تاواتاو
منتشر شده در روزنامه سازندگی در تاریخ 1398.07.30
کتاب "پیاده" نوشتۀ بلقیس سلیمانی ، داستان زنی از گوران به نام انیس است که ازدواج با یکی از هم ولایتی های دانشگاه رفته اش به نام کرامت او را به تهران می کشاند .با ورود یک مهمان که یکی ازدوستان کرامت است، زندگی انیس دچار تغییر می شود ؛ چرا که شوهر بدگمانش او را در طول روز و زمانی که خودش خانه نیست ، در یکی از اتاقها زندانی می کند .
داستان در سالهای جنگ ایران و عراق اتفاق می افتد . کرامت درگیر ماجراهای سیاسی می شود و همین ابتدای داستانی می گردد که انیس را وارد دریای تهران می کند . فضای کلی کتاب تاحد زیادی زنان دوره جنگ در تهران را به خوبی توصیف می کند؛ از طرفی نویسنده با هوشمندی توانسته پای شخصیتش را به دنیای مردانه تر جامعۀ آن روز باز کند ؛ این ورود به آرامی صورت می گیرد تا آنجا که در یک سیر قابل باور، انیس مطلع از دنیای سیاسی و مردانۀ اطرافش می شود.گویی نویسنده زمینه ای را برای بیان این موضوع فراهم کرده است که بزرگترین تاوان دهندگان جنگ و سیاست در دنیا ،خانواده ها و کودکانی هستند که دغدغه نان ، تخیل را از آنها می گیرد. وقتی شوهر و دوست او که مهمانشان بود، دستگیر می شوند، انیس مجبور می شود از فضای محدود خانه خارج شود و هم به دنبال کرامت برود و هم شکم خود و فرزندش را سیر کند؛ ناخودآگاه پایش به خیابان های اطراف زندان باز می شود و حالا فرق بند های سیاسی را از سایرین تشخیص می دهد .
نکته جالب این است که در ابتدای کتاب ، قهرمان داستان، آفتاب و مهتاب ندیده تر از آن حد بوده که حتی بتواند آدرس خانه خود را به درستی بگوید . انیس در اولین مواجهه ها در زمانی که مجبور می شود با قبول شرایطی که به وی تحمیل شده پا به جامعه بگذارد ،بیشتر مبهوت تهران می شود که همه چیزش با گوران و روستای کوچکش متفاوت است . شخصیت داستان ، زنی هوشمند نیست. ساده فکر می کند و ساده لوحانه تصمیم می گیرد اما با همین سادگی مجبور می شود، نانش را از زیر سنگ بیرون بکشد.
تبحر بلقیس سلیمانی در متن "پیاده" به قوه خیال مخاطبان اجازه می دهد تا به دنیای توصیفات ساده اما پرمعنا سرک بکشد و ثمره خواننده از چنین متنی با کنار هم قرار گرفتن تصاویر مختلف، ساختن جزییاتی کامل از یک داستان است ؛جملاتی که توصیفشان زنجیر به زنجیر ادامه پیدا می کنند و راه می شوند تا رسیدن به مقصودِ دانستنِ منظور نویسنده . البته که هزاران راه برای گفتن داستان وجود دارد اما مزه مزه کردن اتفاق و درگیر کردن مخاطب با مفهوم است که فوت کوزه گری نویسنده را می طلبد. اینجاست که اتفاق ها خرد خرد می آیند، نه آنکه یکهو مخاطب را گیر بیندازد و با مزه چشیدن طعم های مختلف و ناگهانی ، او را گیج کند . سبک سلیمانی در این کتاب ناتورالیسم است و او با ذکر جزییات از کوچکترین حرکات و اتفاقات زندگی انیس سعی کرده به اصول این سبک وفادار باشد.او با انتخاب گوران به عنوان جغرافیای خاص انیس ،روحیه مردم کویری به خوبی شرح داده و نشان داده است که مردم کویر چگونه در بین ناچاری ها سعی دارند با زحمت فراوان ، زندگی خود را بگذرانند .تسلط نویسنده بر جغرافیای مذکور یکی از برگ های برنده سلیمانی در توصیف داستان های جدیدتر در کنار مسائل فرهنگی و فاکتورهای محیطی است. سلیمانی در ترسیم فضای داستان موفق بوده و این موفقیت علاوه بر کیفیت شناخت او از مکان موردنظرش ،تا حد زیادی مدیون زبان قصه گوی اوست . او پیشینه شخصیتها را می داند و کاملا آگاه است که هر شخصیت داستانش از کجا آمده و به کجا می رود . حتی تحول شخصیتی که برای انیس در نظر گرفته است، به تدریج اتفاق می افتد؛ چرا که در نیمه دوم داستان ، زن ،عصبی تر و خسته تر است و دغدغه اش درد نان می شود و می خواهد به هرقیمتی خود و فرزندانش را زنده نگهدارد ؛حالا وزن روح انیس ، پایینتر آمده و جسم بیشتر از روح ارزش پیدا می کند . او طبیعت و زندگیش را پذیرفته و فقط به دنبال بقا و زنده نگهداشتن خود و فرزندانش است. اینجا نقطه ای است که خواننده می فهمد فقر در درون انیس رخنه کرده و حتی وقتی زندگیش کمی سروسامان می گیرد، باز هم نمی تواند لذتی از روزگارش ببرد.
شاید می شد انیس در جریان تحول شخصیت ، در مقابل حوادث داستانی، کمی تاثیرگذارتر عمل کند و جریان ساز باشد و علت و معلول یک ماجرا را شکل دهد اما گویی در بخش های زیادی از داستان او فقط خیره به دیگران و اتفاقات اطرافش در بخش تاثیرپذیرتر از ماجرا حضور داشته است. این موضوع در سایر شخصیتهای زن داستان نیز سرایت کرده است . آنها نقش جریان ساز ندارند و بیشتر در شکل و شمایل شخصیتهایی جریان پذیر، در کنار انیس، داستان را به جلو حرکت می دهند . مجموعه رفتارهای انیس و سایر شخصیتهای زن داستان، آن قدر منفعلانه بوده که نمی توان آنها را به عنوان یک قهرمان در نظر گرفت . یقینا با پروراندن این بخش از ماجرا با داستانی پخته تر و شخصیتهایی به غایت با عمق بیشتر، روبرو خواهیم شد.
در سراسر کتاب نوعی نگاه تیره به مردان دیده می شود و حتی انیس در نهایت، قربانی یکی از همان مردانی می شود که دل سپرده به اوست. او قربانی قضاوت و کج فهمی و تعصباتی است که بخش زیادی از زندگی او را تغییر جهت داده.در اینجا سیاهی بیش از حد ناتورالیسم پا به پای ریالیسم حرکت می کند و نمادگرایی و ایده ال گرایی کشش پیدا کرده و به سمت بیان جزییات زندگی روزمره و غم انگیز انیس پیش رفته تا جایی که نوعی جبرگرایی در سراسر داستان دیده می شود که از ویژگیهای بارز سبکی است که سلیمانی برای کتابش انتخاب کرده است .
کتاب پیاده از نمونه های خوب ناتورالیسم است که نویسنده با تبحر همیشگی اش در تصویرسازی های دقیق و جزییات و خلق فضایی که خواننده خود را مشرف بر کل ماجرا ببیند، مسیر زندگی یک زن جوان را پیگیری نموده است .کتابها بهانه تجربه کردن هستند و اینکه یک نویسنده بتواند لایه های عمیق احساسات مختلف را بفهمد و آن را ته نشین کند، اتفاقی نیست که این روزها به کرات دیده شود ؛درحالیکه بلقیس سلیمانی با خلق داستانی با موضوع جدید و آن هم در سبکی خاص توانسته نمونه موفقی از نویسندگانی باشد که لذت شنیدن داستان های مختلف را به خواننده می دهد .