درباره فیلم "شاه ریچارد" به کارگردانی "رینالدو مارکوس گرین"
چاپ شده در روزنامه سازندگی در تاریخ ۱۴۰۱.۰۲.۰۷
نویسنده یادداشت :مریم تاواتاو(منتقد)
قهرمان زندگی خودت باش
"شاه ریچارد" یک فیلم آمریکایی در ژانر درام و زندگینامهای به کارگردانی "رینالدو مارکوس گرین" است که به زندگی قهرمانان تنیس "ونوس" و "سرینا ویلیامز" و مربیگری پدرشان "ریچارد ویلیامز" میپردازد.
باوجود جوایز متفاوتی که از سال 2021 نصیب این فیلم شده، باز هم نمیتوان از تحسین بازی گروهی بازیگران آن سخن نگفت. اگرچه الگوی ساخت فیلمهای ورزشی تقریبا مشخص وتکراری است اما بازی درخشان "ویل اسمیت" در این فیلم توانست عشق والدین و رویاپردازی را بهگونهای متمایز نشان دهد. آنچه در سرتاسر فیلم دیده میشود بهایی است که به تلاش و امید داده میشود تا این مفاهیم درکنار تمرکز بر بیان روابط خانوادگی، مسیر زندگی این قهرمانان را نشان دهد.
وقتی پای بازگویی یک زندگی میرسد، آنچه میتواند تقدیر یک فیلم را تغییر دهد میزان هنر قصهگویی متمایز و توجه به جزئیات درباره حقیقت موضوع موردنظر است. این جزئیات، نجاتدهنده یک قصهاند تا آن را به گودال کلیشهسازی در قالب بیوگرافی نیندازد. درواقع فیلمهایی بر پایه زندگینامه به چنین عناصری نیاز دارد تا از گزارشیبودنِ صرف خارج شوند و حس همذاتپنداری مخاطب را برانگیزاند. شاه ریچارد از این نظر اگر چه سعی کرده تا زندگی دو ستاره تنیس و تلاششان را بازگو کند اما تا حد زیادی باقدرت، عناصر داستانی را در روایت به کار گرفته تا تنها یک راوی درباره گذشته افراد محسوب نشود و ماندگارتر ظاهر شود.
تصویری که شاه ریچارد از کاراکتر پدر به نمایش میگذارد، نمایشی از یک شخصیت منحصربه فرد است که قصد ندارد از موفقیت دخترانش ناامید شود. "ویل اسمیت" در این نقش لحظهای به این رویا پشت نمیکند که دختران او قرار است متفاوت شوند. این عشق و حال و هوای ناشی از آن، تا انتهای فیلم، مخاطب را لبریز از عواطف میکند و منجر میشود نقش بهگونهای پیش برود که تماشاگر را با درامی فراتر از یک فیلم ورزشی و بیوگرافی مواجه کند.
شاه ریچارد، با تکیه بر موضوع خانواده، حس و حالی را به ماجرا افزوده تا یک درام ورزشی خلق شود و از مفاهیمی همچون " تلاش"، " عشق به فرزند" بهگونهای قابل درک صحبت کند. از طرفی وجود سکانسهای نمایش فعالیتهای ورزشی منجر به تزریق هیجان و البته افزایش جریان فیلم شده و درکنار تدوین خوبی که صورت گرفته توانسته زمان و مکان اصلی اتفاقات فیلم را توصیف کند.
این فیلم قرار نیست صرفا مسیرستارهشدن ماجرا را روایت کند بلکه دوربین سعی کرده سطح وسیعتری از زندگی یک قهرمان را در محیط خانواده و جامعه نشان دهد و ازکسانی بگویند که با محدودیتها میجنگند و افتخار کسب میکنند. دراین راه حتی از تجربه سیاه پوست بودن و مساله نژادپرستی استفاده شده است. در واقع فیلم نخواسته نقاب روشنفکری به صورت بزند و بگوید که ردپایی از توجه به رنگ پوست و تبعیض در دنیای امروز دیده نمیشود. بلکه با بیان صحنههایی از این مساله، شکل واقعی و قابل باورتری به فیلم داد.
اگرچه فیلم سعی داشته نگاه نسبتا جامعی درباره روند ستارهشدن شخصتهای داشته باشد اما برخی ماجراهای فرعی که به داستان اصل اضافه شد در مسیر اصلی قصه نبود. برخی از این خرده روایتها نیز به حال خود رها شد و نتوانست در خدمت فیلم ظاهر شود.
شاه ریچارد فیلمی است که روند واقعیشدن رویاها را نشان میدهد. روندی که به اراده و کوشش چنگ میزند تا شانسیبودن موفقیتهایش را رد کند و از آدمهایی بگوید که علیرغم موانع زندگی، برای رویایشان شمشیر میزنند و در مسیر پرفراز و نشیب از عشق و خانواده کمک میگیرند. این فیلم، بیشتر از آنکه روی فرد قهرمان تمرکز کند به سراغ دستهایی رفته که او را به شهرت و موفقیت رسانده؛ دستهای والدینی که رویاهای خود را در آینده فرزندانشان دیدهاند.