ویرگول
ورودثبت نام
مریم تاواتاو
مریم تاواتاو
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

ماجراجویی از جنس خیال

مریم تاواتاو
مریم تاواتاو


یادداشت درباره جلد دوم مجموعه گورشاه ؛ به سوی قلمرو شاه یوناس نوشته سیامک گلشیری
چاپ شده در روزنامه سازندگی در تاریخ 1399.07.29
نویسنده یادداشت : مریم تاواتاو
به سوی قلمرو شاه یوناس ، عنوان جلد دوم از مجموعه گورشاه به نویسندگی سیامک گلشیری است . این مجموعه که مختص ادبیات نوجوان است از جایی داستان را شروع کرد که یک نویسندۀ کتابهای خون آشام ، درگیر ماجرای پیدا کردن تعدادی دختر گمشده می شود ؛ دخترانی که نقطه مشترک گم شدنشان ، حضور در یک خانه اسرارآمیز بوده . ورود این نویسنده به ماجرا منجر به گذشتن از سفرها و تجربه اتفاقات متعددی می شود که او را با جهان تازه تری ماورای زندگی روزمره اش مواجه می کند .
جلد دوم گورشاه به ادامه ماجراجویی این نویسنده و دوستان جدیدش می پردازد . دوستانی که سعی دارند تا از راز گم شدن دختران ، پرده بردارند و به گمشده های خود برسند . در این میان برخی از گره های جلد قبلی کتاب هم باز می شود و با ورود شخصیت های جدیدتر ، روایت های تازه تری بیان می شود .
آنچه در جلد دوم این مجموعه نیز واضح دیده می شود ، دقت در تصویر کردن جزییات و خلق اتفاقات کوچک در بطن ماجرا است به گونه ای که با فضاپردازی دقیق سعی شده محیط های تازه ای را که شخصیت های داستان در مسیر حرکت برای یافتن دختران گمشده می پیمایند برای خواننده توضیح دهد .
زمانی که با پدیده چند جلدی بودن یک داستان و نشر آن به دفعات مواجهیم ، عنصر نگهداری جذابیت برای جلب مخاطب آن قدر دارای اهمیت می شود که کوچک ترین اشتباه در ایجاد کشمش داستانی و یا ارائه غیرجذاب خط روایت ، می تواند خواننده را دلسرد کند . در واقع گویی در کتاب های این چنینی ، ساختمان قصه برپایۀ ستون خلق ماجراهای جدیدتر استوار می شود که هم راستا با خط اصلی داستان ، باید ایده های خلاقانه و تازه تری را به داستان وارد کند . شکی نیست که گورشاه ، روان نوشته شده و این ویژگی قلم قدرتمند سیامک گلشیری است که با چیدمان ساده از طریق گفتگوهای شخصیت های داستان هایش ، قصه را به جلو حرکت می دهد و به مخاطب اطلاعات می دهد . اما شاید حضور اتفاقات ترسناک تر می توانست جنس قابل درک تری از وحشت را ایجاد نماید و کل داستان را با چالش بیشتری مواجه کند و ریتم تندتری را به کتاب ببخشد ؛ سرعتی که با تزریق هیجان بیشتر به داستان ، بتواند کنجکاوی خواننده را برای فهمیدن ادامه ماجرا بیشتر کند . آنچه جای خالیش در گورشاه به چشم می خورد تنوع در اتفاقات است . یعنی به سبب مشابهت برخی رویدادها ممکن است خوانندۀ کم حوصله تر ، از این میزان تکرار خسته شود و به دنبال ماجراهای تازه تر بگردد . مثلا می شد نوعی نگاه حماسی و عاطفی تر به ماجرا داد و پیشینه و شناسنامه شخصیت ها را عیان تر در اختیار مخاطب قرار داد . در شکل فعلی شاید برخی شخصیت ها سعی در نشان ندادن خود دارند که البته این می تواند تمهیدی برای رازآلود نمودن داستان هم باشد اما جذابیت این میزان نگفتن ، تا جایی است که ابتدا بخش¬هایی از شمایل کلی شخصیت ساخته شود و بعد مخاطب درباره قسمت هایی که موجود نیست کنجکاو شود .
یکی از فصل های جالب این کتاب جایی است که شخصیت اصلی ، از خواب بیدار می شود و می بیند همه این اتفاقات افسانه ای در رویا برایش روی داده است . این نکته ویژه ای است که در بسیاری از کتاب های فانتزی و تخیلی روی می دهد ؛ جایی که نویسنده می خواهد القا کند که ماجرای غیرواقعی پیش روی خواننده صرفا در رویا و توهم ناشی از خواب یا نزدیکی به مرگ روی داده و به این وسیله جاهای خالی علت و معلولی ماجرا توجیه می شود . این راهکار یکی از ضعیف ترین و شاید دم دستی ترین راه حل برای گره گشایی محسوب می شود چرا که قداست رویا و همچنین صحت قراردادهایی که در ابتدای داستان با خواننده بسته شده زیرسوال می رود . اما درگورشاه ، آگاهی گلشیری از این ضعف داستان نویسی در موضوعات تخیلی ، کتاب را از آسیبی جدی در امان نگه داشته . چرا که در همان لحظه که شخصیت اصلی فکر می کند در یک رویا چنین سفری را تجربه کرده است ، از خواب می پرد و می فهمد واقعی نبودن این اتفاقات را فقط خواب دیده و هم چنان در مسیر یافتن دخترانی است که ربوده شده اند . این تو در تو بودن کانال بین خواب و بیداری و حرکت در مرز باریک واقعیت و خیال ، بازی جذاب و عجیبی است . البته می شد در این عبور و مرور جذابیت بیشتری ماجرا افزود و آن را از منظر دیگری جداگانه در معرض اتفاقات خاص تر قرار داد .
گورشاه در ستایش ماجراجویی است . جایی که تخیل ، اختیار حرکت را در دست می گیرد و این خیال پردازی هم چون دستی نوازشگر ، روح را تیمار می کند و فرصت فراغت از چارچوب های منطقی را به قوه ادراک می دهد و در میان هجوم افکار سنگین و منطقی ، ورود به چنین سرزمینی از جنس خیال ، روح خسته را آرامش می دهد و شاید انسان را آماده تر می کند تا جنبه های دیگری از ذهن خود را بشناسد و آمادگی بیشتری برای مواجهه با دشواری ها پیدا کند . نه آن که خیال پردازی ، یگانه عنصری باشد که چنگ زدن به آن بتواند فراغتی نجات بخش به روح ببخشد ؛ بلکه تخیل هم چون ساحلی است که نشستن روی ماسه هایش می تواند فکر مهیا شدن برای سفرهای ماجراجویانه دریا و گذشتن از طوفان های شدید را با بی پروایی و شجاعت بیشتر در شکل آرزو و تمنا خلق کند و امکان وقوع آن را مهیا سازد .
از طرفی نگارش این کتاب در حیطه ادبیات نوجوان ، اتفاق مهمی است چرا که رونق بازار کتاب های نوجوان ، نیاز ویژه ای است که در کنار لزوم ترجمه و مطالعه آثار خارجی می تواند در شکل دهی جهان فکری نوجوانان در این رده سنی ، عنصر مهمی به حساب بیاید . گورشاه به واسطه مختصات قدرت جلب توجه گروه سنی نوجوان را دارد ؛ حتی قدرت کشاندن مخاطب را برای دانستن ادامه قصه که در جلدهای بعدی به آن پرداخته می شود نیز در خود دارد . این میزان تخیل و تشویق به رویاپردازی می تواند در پرورش ذهن نوجوانان و عادت دادن آن ها به توجه به نگاه از جنبه های خاص تر مسائل ، نقش مهمی را ایفا کند چرا که رویاها و خیال پردازی اگرچه لایه ای غیرواقعی از زندگی هستند اما پناهگاه هایی امن هستند برای لحظه هایی که تلخی واقعیت زندگی ، طعم تمام لحظه ها را می گیرد .

شاه یوناسگلشیری
نویسنده . داستان نویس tavatavmaryam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید