مریم تاواتاو
مریم تاواتاو
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

ما از گوزن ها پناه می سازیم ...

مریم تاواتاو
مریم تاواتاو

درباره کتاب "بانو گوزن" نوشته مریم حسینیان

چاپ شده در روزنامه شرق در تاریخ 1399.12.24

نوشته مریم تاواتاو

ما از گوزن ها پناه می سازیم

"بانو گوزن" نوشتۀ " مریم حسینیان" داستان تنهایی یک زنِ در شرف مادر شدن است؛ زنی به نام "طاطا" که در ابتدای رونق دادن به کسب و کار هنری اش می فهمد باردار است اما نمی خواهد از تصمیمی که برای رسیدن به رویاهایش داشته دست بکشد. از طرفی بچه در وضعیت مناسبی نیست و دکترها از او می خواهند برای مدتی در استراحت مطلق به سر ببرد. طاطا در این استراحت اجباری، بخشی از گذشته خود را مرور می کند.

شکل داستان، زنانه است اما این به آن معنا نیست که خوانندگانِ مرد، مخاطب این کتاب نیستند. این همان نقطه ای است که انسان ها فراتر از مرد یا زن بودن، یک کالبد محسوب می شوند که توانایی درک احساسات و مسائل انسانی را ورای توجه به ویژگی های جنسیتی دارند. جایی که اگر نویسنده از نقطه ای درست وارد داستان شود، می تواند این جذابیت را خلق کند که حسِ شخصیت اصلی، قابل انتقال بوده و می توان از آن به عنوان یک دغدغه انسانی یاد کرد. مریم حسینیان در این کتاب، مفهوم درونیِ "رنج" را مطرح کرده است. رنج هایی که صرفا مختص یک زن باردار نیست بلکه ریشه ای عمیق تردرگذشته او دارد. شاید تمام کتاب، این سوال را مطرح می کند که آیا طاطا و طاطاها می توانند از شر رنج های گذشته شان خلاص شوند حتی حالا که در نقطه ای دورتر از آن زمان ایستاده اند؟

شاید خاصیت رنج های بزرگ این است که مفهوم "زمان" را دستکاری می کنند. طوری که هیچ وقت نمی توان باقطعیت، تاریخ مصرفی برای حضورشان در نظر گرفت. ردی از رنج بر قلب باقی می ماند تا در فوران احساس به سراغ انسان بیاید و جولان بدهد. حتی گاهی دستی می شود پرقدرت که در بزنگاه های زندگی، ساق پا را فشار می دهد و آدم را از رفتن ها بازمی دارد؛ از سرگذراندگانِ رنج های بزرگ، وقت های زیادی در زندگیشان تماشاچیِ ریشه های محکمِ درد فعلی خود در گذشته های پرتلاطم هستند.

و حتما این گزاره درستی است که رنج از انسان، موجود دیگری می سازد؛ شاید وابسته به توان روح و رویاهای ذهن آن فرد. آدم ها بعد از مصیبت های بزرگ نمی توانند ورژن قبلی شوند؛ انگارکه به پتانسیلی از مغز دست پیدا می کنند که نگاه جدیدی به آن ها می بخشد و دنیا را به گونه ای دیگر می-بینند. این که در این تلاطم، ذهن، توان توجه به این پتانسیل را دارد یا نه تا حد زیادی بستگی به گذشته ای دارد که فرد در تربیت روح و نگاه، خرج کرده است.

بحث بر سر این نیست که طاطای این قصه به واسطه رنج ها، تحقیرها و تنهاییِ گذشته اش توانسته از این رنج با چه کیفیتی بیرون بیاید، شاید نگاه اصلی درباره "تغییر" و " انطباق" است؛ اصلی همیشگی که درباره آدم ها زمانی صدق می کنند که چیزهای زیادی را از دست داده اندو طاطا کسی بوده که در گذشته هم از دست داده و هم باعث از دست دادن شده .

بانو گوزن از آن کتاب‌هاست که زبان قصه‌گوی نویسنده‌اش از همان سطرهای ابتدایی پیداست و همین قدرت می‌تواند خواننده را با خود همراه کند که ببیند انتهای این داستان چه اتفاقی قرار است بیفتد .هرچند شاید جای خالی چند فصل دیگر برای تکمیل حس و اتفاق در بانو گوزن احساس می‌شود. همان فصل‌ها که می‌توانست توجیهی باشد برای علت‌هایی که معلول‌های بزرگ ساخته‌اند اما گاه آن دلیل به تمامیت شکل خودش نتوانسته ظاهر شود .

نماد" گوزن" به عنوان گوشه امنی که در سختی ها می توانسته به کمک طاطا بیاید و طور دیگری از سرنوشت را برای او رقم بزند، نوعی خودمراقبتی برای ذهن آشفته طاطا محسوب می شود. هرچند شکل حضور گوزن در بعضی مواقع، سمبلی از قدرت برای انتقام گیری است. طاطا در رویاهایش قدرتی می خواسته تا بتواند حتی با برپایی خشونت و خون، روح خود را آرام کند.

رنج ها روی دیگری هم دارند؛ به بعضی خشم می‌بخشد؛ آن قدر که رنج دیده تا انتهای عمر از این خشم، رنج و جنگ بی انتها رها نشود و به آرامش نرسد. طاطا نماد حسرت انتقام است؛ حسرتی که حتی حضورش ، آرامش را محو می کند . و البته برگ برنده بانوگوزن این است که ابعاد مختلف شخصیت هایش را در مواجه با سختی های سنگین زندگی نشان داده تا قدرت روح را در مواجهه با رنج ترسیم کند. این دغدغه در بیان این مواجهه، شکلی جدید از سرگردانیِ یک زن در جهان مدرن را نشان می دهد؛ شکلی که در آن، تلاطم ذهن نمی گذارد فرد به نقطه امنی از آرامش برسد.


بانو گوزنمریم حسینیان
نویسنده . داستان نویس tavatavmaryam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید