ویرگول
ورودثبت نام
مریم تاواتاو
مریم تاواتاو
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

پریشانی جهان یک نویسنده

مریم تاواتاو
مریم تاواتاو


یادداشت درباره فیلم حکایت دریا ؛ به کارگردانی بهمن فرمان­ آرا

چاپ شده در روزنامه سازندگی در تاریخ 1399.04.07

نویسنده یادداشت : مریم تاواتاو

" طاهر محبی " نویسنده ­ای مسن است که بعد از چند سال بستری در یک مرکز روان­ درمانی ، توسط همسرش ، ژاله ، مرخص می­ شود . او که به گفتۀ پزشک معالجش در مرز ابتلا به اسکیزوفرنی قرار دارد ، علاقه­ مند به مواجهه با محیط واقعی زندگی در بیرون بیمارستان روانی نیست . ژاله که به­ تازگی عمل جراحی پیوند قلب را از سر گذرانده ، از وضعیت افسردگی و رفتارهای طاهر در طول سال­ها زندگیشان خسته شده و تصمیم به جدایی دارد ؛ اما به توصیه روان­پزشک بیمارستان ، با توجه به بحرانی بودن اوضاع ، تصمیم می­ گیرد ، موقتا درباره این موضوع حرفی نزد .

بازگشت طاهر به خانه­شان در شمال و در جوار دریا ، منجر به ملاقات او با مهمان­هایی می­ شود . برخی از این افراد واقعا به دیدن او می­ آیند و بعضی را که البته سال­هاست مرده ­اند ، فقط در خیالاتش می­ بیند . این مواجهه ، بخشی از گذشته ، افکار و تمایلات طاهر را به عنوان شخصیت اصلی فیلم "حکایت دریا " برای مخاطب رو می­ کند .

حکایت دریا ، داستان جهانی است که کلمه ، محوریت اصلی آن است ؛ جایی­ که گفتن یا نگفتن در مرز باریکی قرار می­گیرد . نویسنده ­ای که کلمات را تا آخرین سال­های عمرش که اتفاقا دورۀ اوج بحران روحی و کاری اوست ، هم­چنان کنار هم قرار می­ دهد و نوشتن هم­چون عضوی از بدن او به حساب می­ آید و نفس به نفس حتی در جنون ، کنار او می­ دَود ، می ­ایستد ، آشفته می­ شود اما رهایش نمی ­کند . شناخت فرمان­ آرا از مختصات یک نویسندۀ واقعی که هرگز نمی­ تواند جدای از قلمش زندگی را ادامه دهد ، هم نوعی باورپذیری به بُعد هنرمند بودن طاهر، تزریق کرده و هم یک نماد از روح ­دار بودن واژگان برای او ساخته .

طاهر ، نویسنده ­ای است که کتاب آخرش پس از سه سال ممنوعیت مجوز ، در زمان ترخیص او از بیمارستان روانی ، اجازه چاپ پیدا می­ کند اما او نه شوقی از شنیدن این خبر دارد و نه رغبت و علاقه ­ای به حضور در جشن رونمایی . رسیدن به این نقطه در فیلم ، صرفا در نتیجۀ حال روحی آشفته او نیست ؛ شاید ریشه در شناخت فرمان­ آرا از نویسندگانِ واقعیِ طردشده و ممنوع ­شده ­ای دارد که اگرچه بعد از مدتی بی­ مهری ، اجازه حضور در بخش مجوزدارها را به دست می­ آورند اما آن زمان پس از گذراندن سیلِ فشار و بی­توجهی ، دیگر این اجازه برایشان اهمیتی ندارد. نوشتن ، قمار نویسنده با روح خود در جهان کلمات است ؛ چگونه کسی که در این قمار ، بخشی از روح خود را در داستان و یادداشت­هایش جا گذاشته ، توان جنگ دوباره با جامعه ­ای را دارد که سرِ نپذیرفتن او و عقایدش ، هر سنگی را در مسیرش قرار می­دهد تا کلماتش به گوش کسی نرسد ؟! همین گره ­اندازی­ هاست که ترسی را به جان طاهر انداخته که او دیگر علاقه­ به ورود به اجتماعی را ندارد که از نظرش همه چیز آن تغییر کرده .

بخش مرور برخورد طاهر با دوستان نویسنده ­اش در گذشته و شاگردش نشان می­ دهد ، او از ابتدا در کنج عزلت ­نشینی نبوده و در بطن جامعه و حتی در موقعیت­های حساس اجتماعی حضور داشته اما بهای عمری هم­ نشینی با کلمات حالا انزوایی خودساخته یا شاید حتی ناخواسته است که محیط یک آسایشگاه روانی را سنگری می­بیند تا از خود و افکارش در مقابل جهان دفاع کند . انگار او گرفتارِ آزمون دشوار تاب­ آوری است در مقابل جامعه ­ای به شدت منتقد که هرگونه تفکر جدید را ابتدا مستحق طرد می­داند و بعد از مرده­ هایش اسطوره می­سازد .

حکایت دریا ، داستان تنهایی است . تنهایی آدم­هایی که نه صرفا به تناسب سن­ وسال و یا موقعیت زمانیِ گذرانده شده ، هر یک به نوعی بخشی از بار اعتلا بخشیدن به اندیشه جامعه را به دوش کشیده ­اند و حال خسته و پَرشکسته از مواجهه و برخورد جامعه با آن­ها به نوعی گریز پرداخته ­اند . گریز به پناهگاهی که شاید در آن بتوان درجه­انی از آرامش و ذره­ای از توجه را در جوار فراموشیِ گذشته ، به دست آورد .

شاید در کالبد چنین مفهوم عمیقی ، پرداخت ساده ­ای از داستان صورت گرفته است که می­شد با پیچیده ­تر کردن آن ، فیلم را از ریتم کند و یکنواختش درآورد و شمایل قابل باورتری از یک روشنفکر یا یک بیمار در شرفِ اسکیزوفرنی ساخت .بخشی از این خنثی بودن گره خورده در شخصیت طاهر است که علی­­رغم نوع خاص نگاه او به زیست در اجتماع ، نتوانسته حس همذات­ پنداری مخاطب را برانگیزاند .

شاید مشکل فیلم در همین­جاست که مفاهیمی که ویژگی­های شخصیتی طاهر را ساخته­اند ، در بیان دیگران خلاصه شده . شمایلی که از طاهر حتی در انتهای فیلم به دست می­ آید ، نشان می­دهد او دردمند است و در کنار استیصالِ دچار شده ­اش ، زخم­هایی دارد اما نمود بیرونی این زخم­ها تنها حضور در کلماتی از اطرافیان اوست . انگار قرار است بیننده در آینه دیگران ، طاهر را بشناسند . در حالی­که اگر با پرداخت بیشتر ، فرصت مکاشفه درباره او به مخاطب داده می­شد ، لایه­ های عمیق­تری ورای از اطلاعات ببینده درباره صرفا کتاب­هایی که می­خواند و دوستانی که هم­نشینش بوده ­اند ، ساخته می­شد .

از طرفی فوران اتفاقات ناگهانی در انتهای قصه ، جایی که حتی سرنوشت سایر شخصیت­ها بدون علت از مسیر عادی خود تغییر جهت می­دهد ، مخاطب را دچار نوعی ابهام می­ کند. این اتفاقات اگر کم ­کم و بر مبنای چارچوب علت و معلولی وارد قصه می­شد ، حس باورپذیری مخاطب را بیشتر برمی­ انگیخت .

طراحی صحنه خانۀ محل زندگی طاهر در خدمت لطافت هنری ماجرا چیده شده و البته تاثیر بازی فاطمه معتمدآریا در نقش ژاله ، وجود آن خانه را در جایی از جغرافیای جهانِ قصه ، قابل باور کرده است . شکی نیست که بهمن فرمان ­آرا با نگاه هنری و عاطفی خود از پس ِ ساخت صحنه ­هایی در این فیلم برآمده که نمی­توان از ارزش هنری و بار عاطفی آن چشم پوشید ؛ حضور کوتاه استاد علی نصیریان در میان جنگل و صدای حرکت پرندگان ، چنان تصویر قدرتمند و شاعرانه ­ای را به جریان داستان ، اضافه کرده که حتی اگر کسی نتوانسته باشد با کلیت فیلم ، ارتباط برقرار کند ، نمی­ تواند نبوغ بازی و رد نگاه عمیق و پرمعنای استاد را فراموش کند . تاثیر این صحنه ، درست شبیه بازی کوتاه و بی کلام رویا نونهالی در فیلم خانه ای روی آب است . صحنه ای که نونهالی به خاطر آن بارها مورد ستایش قرار گرفته که البته مستحق تعریف است چرا که در کوتاه ­ترین زمان ممکن به اندازه یک فیلم بلند ، جنسی خاص از بازی و حرف را انتقال داد . حضور نونهالی و سرگردانی او در انتهای فیلم فعلی نیز احتمالا نشانه ­ای از اشاره به فیلم قبلی فرمان­ آرا دارد .

بذرهایی که در فیلم کاشته شده ، می ­توانست با پرداختی بادقت­ تر به درخت تنومندی تبدیل شود اما در شکل حاضر ، حکایت دریا فیلمی است که خصوصا به سبب ابهام بخش­های عظیمی از قصه ، مخاطبان خاص ­تری را راضی خواهد کرد . البته نمی ­توان از تاثیر بازی بازیگران ستاره­ اش که در زمان کمی از حضور ، رد پررنگی از بودن را به فیلم اضافه کرده­اند ، چشم پوشید . از طرفی استفاده از عناصر طبیعت ، نوعی جریان زندگی را در اوج ناامیدی انسان وارد ماجرا کرده است ؛ جایی که دوربین در مقابل دریا کاشته می­ شود و حضور طبیعت و پرندگان به صحنه معنا می­بخشد ، از شاعرانه­ ترین قاب­هایی است که فرمان ­آرا در این فیلم ساخته است . او وسعت جهان فکری طاهر را با گریز به طبیعت و استفاده از ساده­ترین نمادها ترسیم کرده است و کشاندن این میزان سادگی به یک فیلم برای ایجاد رنگ ­آمیزی حسی ، البته قابل ستایش است .

بهمن فرمان آراحکایت دریا
نویسنده . داستان نویس tavatavmaryam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید