ویرگول
ورودثبت نام
مهدی آریایی
مهدی آریایی
خواندن ۷ دقیقه·۵ سال پیش

چرا کد زدن دیگه کافی نیست؟! (قسمت دوازدهم)

پیش‌نوشت: برای مشاهده قسمتهای قبلی از انتهای قسمت اول شروع کنید.


قسمت دوازدهم: چطور اولین محصول‌مون رو بسازیم؟

به عنوان یک برنامه‌نویس کارآفرین، شما این برتری رو دارید که فقط مسئول خلق یه ایده یا مفهوم نیستید. بلکه این توانایی رو دارید که می‌تونید خودتون ایده‌تون رو به محصول هم تبدیل کنید. سایر کارآفرینانی که توانایی برنامه‌نویسی ندارند، باید برای خلق ایده‌هاشون برنامه‌نویسانی رو استخدام کنند که هزینه بالایی براشون داره اما شما این مزیت رو دارید که خودتون می‌تونید دست به کار بشید و ایده خودتون رو خلق کنید.

شما نه تنها می‌تونید به عنوان یک برنامه‌نویس یک محصول نرم‌افزاری تولید کنید، بلکه می‌تونید محصولات آموزشی مثل کتاب یا ویدئو هم خلق کنید.

در این قسمت، در مورد این حرف می‌زنیم که شما چطور می‌تونید اولین محصول خودتون رو تولید کنید و قدم گذاشتن در راه طولانی و پر فراز و نشیب کارآفرینی رو آغاز کنید. اما قبلش بذارید بهتون هشدار بدم: این راه اصلا راه آسونی نیست!

پیدا کردن مخاطب

خیلی از برنامه‌نویسانی که می‌خوان برای اولین بار وارد دنیای پرمخاطره کارآفرینی بشن، این اشتباه متداول رو انجام میدن که قبل از پیدا کردن مشتری برای محصول‌شون، اقدام به ساخت محصول می‌کنند. اگرچه در ظاهر معقول به نظر میاد که بخواهیم کار رو با ساخت محصول شروع کنیم، اما شما باید از این کار اجتناب کنید چون ممکنه توی دام پیدا کردن راه حل برای مسئله‌ای بیفتید که اصلا وجود نداره!

هر محصولی که خلق میشه (از جمله همین نوشته) برای اینه که یه مسئله خاص رو حل کنه. محصولی که بدون در نظر گرفتن مسئله مشخصی که قراره حل کنه خلق میشه، هدفی نداره و محصول بدون هدف، مشتری هم نخواهد داشت و بنابراین پولی هم در کار نخواهد بود. بعضی از محصولات یک مشکل خیلی مشخص از افراد مشخصی رو حل می‌کنند مثل نرم‌افزاری که به دندانپزشکان کمک می‌کنه اطلاعات بیماران‌شون رو مدیریت کنند یا کتابی که به برنامه‌نویسان یاد میده چطوری از فریم‌ورک «دات نت» استفاده کنند. بعضی محصولات مشکلات عمومی‌تری مثل بی‌حوصلگی رو رفع می‌کنند. تولیدات سرگرم کننده مثل برنامه‌های تلویزیونی یا بازی‌های ویدئویی در این دسته قرار می‌گیرند. اما صرف نظر از اینکه یه محصول چه مشکلی رو حل می‌کنه، خود مشکل و مخاطبانی که با اون مشکل سروکار دارند باید قبل از ساختن محصول شناسایی بشن.

اگه می‌خواهید محصولی خلق کنید، اول باید مخاطب راه حلی رو که می‌خواهید اونو بهش ارائه کنید، بشناسید. شاید از همون اول یه ایده کلی داشته باشید که قراره چه مشکلی رو از مخاطب‌تون حل کنید اما در اکثر مواقع پیدا کردن مشکلی که حل نشده یا هنوز راه حل خوبی براش ارائه نشده نیاز به تحقیق داره.

به جاهایی که مخاطبان‌تون حضور دارند برید و در اجتماعاتشون مشارکت کنید و سعی کنید بفهمید چه مشکلات شایعی وجود داره که اونها باهاش درگیرند. نقاط دردآوری که مدام باهاشون روبه‌رو میشن چه چیزهایی هستند؟

من با موجی از برنامه‌نویسانی مواجه شدم که سوالشون این بود که چطور توی صنعت نرم‌افزار معروف بشن و بتونند اسمی در کنند. خیلی از برنامه‌نویسانی که از وبلاگ من بازدید می‌کردند، سوالاتی در مورد این موضوعات از من می‌پرسیدن. این بود که من تونستم ببینم که یه مشکل واقعی برنامه‌نویسها اینه که یاد بگیرند چطور خودشون رو تبلیغ کنند. (این هم یه دلیل دیگه که چرا باید یه وبلاگ داشته باشید!)

من تصمیم گرفتم محصولی بسازم که این مشکل رو حل کنه. من برنامه‌ای ساختم کردم به اسم «چطور به عنوان یک برنامه‌نویس خودتون رو بازاریابی کنید». این محصول مشکل مشخصی رو که مخاطبان من داشتند هدف گرفته بود و من از قبل می‌دونستم که محصول موفقی خواهد شد.

اما خیلی از برنامه‌نویسها، اول محصولشون رو می‌سازند و بعد تلاش می‌کنند که براش مشتری پیدا کنند. وقتی این کار رو می‌کنید، خودتون رو در معرض ریسک بزرگی قرار می‌دید. چون خیلی سخت‌تره که بخواهید با جواب شروع کنید و بعد براش دنبال سوال مناسب بگردید.

قبل از اینکه من محصول «چطور به عنوان یک برنامه‌نویس خودتون رو بازاریابی کنید» رو بسازم، مخاطبان من به من مراجعه کرده بودند و در مورد مشکل‌شون به من گفته بودند. این یه راه عالی برای ساخت محصوله که باعث میشه بعدا بتونید راحت‌تر اونو به فروش برسونید. این کار این مزیت رو هم داره که شما از همون ابتدا مشتری‌های مشتاق زیادی دور و برتون دارید که در آینده هم اگه هر محصول جدیدی بسازید مشتاق به خرید خواهند بود.

اگه شما هم می‌خواهید مخاطبان از پیش حاضری برای محصولاتتون داشته باشید، شروع به تولید محتوا (نوشتن وبلاگ، ساخت پادکست و ...) کنید تا وقتی محصول‌تون آماده عرضه شد زحمت زیادی برای پیدا کردن مشتری متحمل نشید.

آزمودن بازار

بعد از شناختن مخاطبان‌تون و پیدا کردن مشکلی از اونها که شما قادر به حل کردنش هستید، هنوز یه گام دیگه هست که قبل از شروع به ساختن محصول باید طی کنید. شما باید کشش بازار رو بسنجید و بفهمید که آیا مخاطبان‌تون تمایلی به خرید از شما دارند یا نه.

بذارید یه راز رو براتون آشکار کنم. من قبل از اینکه محصول «چطور به عنوان یک برنامه‌نویس خودتون رو بازاریابی کنید» رو بسازم تونستم اونو بفروشم و از مشتری‌هام پولش رو بگیرم. شاید بپرسید که چطور این کار رو کردم؟

من قبل از ساختن این محصول مدتها در موردش مطلب نوشتم و توضیح دادم و بعد قبل از اینکه بسازمش اونو با یک تخفیف خیلی زیاد به جامعه هدفم پیش‌فروش کردم. اینجوری من تونستم قبل از ساخته شدن محصول بفهمم که آیا این محصول فروش خواهد کرد یا نه. چون وقتی مردم حاضر باشند برای محصولی که هنوز وجود نداره پول بدن، حاضر خواهند بود برای همون محصول بعد از تولید شدن هم پول بدن.

پس شما چی کار می‌تونید بکنید؟ می‌تونید یه صفحه ساده برای محصول‌تون بسازید و در مورد ویژگی‌هاش و مشکلی که قراره حل کنه توضیح بدید. بعد می‌تونید به آدمهایی که حاضر باشند اونو پیش‌خرید کنند یه تخفیف خیلی خوب بدید همراه با ضمانت بازگشت کامل وجه به اونها اگه محصولی که پیش خرید می‌کنند تا موعد مقرر منتشر نشه یا اینکه از محصول راضی نباشند.

خب اگه فقط تعداد کمی فروش رفت چی؟ در این صورت شما می‌تونید دو تا کار انجام بدید: یا مشکلی که محصول شما قراره حل کنه به اندازه کافی مشکل بزرگی نیست و یا پیشنهادتون به اندازه کافی برای مشتری‌ها جذاب نیست که در این صورت باید تغییراتی در محصول یا پیشنهاد فروشتون ایجاد کنید و دوباره امتحان کنید و یا اینکه تصمیم بگیرید که پول مشتری‌ها رو پس بدید و کلا بی‌خیال اون محصول بشید. می‌دونم که این اتفاق خوشایند نیست اما اگه از همون اول اینو بفهمید خیلی بهتر از اینه که بعد از ماهها صرف زمان و انرژی برای ساختش اینو بفهمید.

کوچک شروع کنید

من بارها و بارها گفتم که شما نباید برای ورود به دنیای کارآفرینی شغل فعلی‌تون رو رها کنید اما بذارید یه بار دیگه هم روی این موضوع تاکید کنم که لطفا کارتون رو خیلی کوچک شروع کنید. خیلی از کارآفرین‌های هیجان‌زده بودند که در رویای رسیدن به موفقیت بزرگ و یک‌شبه همه پل‌های پشت سرشون رو خراب کردند و در انتها هم شکست خوردند.

شما باید این نکته رو درک کنید و بپذیرید که اولین تلاش شما به احتمال زیاد شکست می‌خوره. دومی هم همینطور و احتمالا سومی. شما احتمالا هیچوقت رنگ موفقیت واقعی رو نمی‌بینید مگر اینکه چند تا شکست رو پشت سر گذاشته باشید. اگه بخواهید از همون اول تمام توان و انرژی و سرمایه و زندگی‌تون رو توی تلاش اول به خطر بندازید، احتمالا در انتها در موقعیتی قرار می‌گیرید که دیگه هیچ توان و انگیزه‌ای برای حرکت دوباره نخواهید داشت. لطفا این کار رو نکنید! اولین پروژه‌تون رو کوچک و به عنوان یه کار جانبی شروع کنید.

شما دوست دارید منحنی یادگیری رو تا جای ممکن کوتاه کنید. پس باید فاصله زمانی بین عمل کردن و نتیجه گرفتن رو کاهش بدید. مشکل ساختن یه محصول خیلی بزرگ اینه که فاصله بین عمل و نتیجه خیلی زیاد میشه، تازه اونم بعد صرف انرژی و هزینه خیلی زیاد.

شروع کنید

شاید همه مطالب این بخش در نگاه اول عالی به نظر برسه اما در نهایت باز هم شما ندونید که از کجا باید شروع کنید. نگران نباشید. من هم یه روز دقیقا توی همین موقعیت بودم که نمی‌دونستم می‌خوام چی تولید کنم و به چه کسانی بفروشم.

من نمی‌خوام بهتون دروغ بگم و بگم که این کار آسونه. چون واقعا نیست و نیاز به یادگیری خیلی چیزها داره اما می‌تونم بهتون این اطمینان رو بدم که شروعش آسونه. امروز بهترین زمان برای فروختن چیزها به شکل اینترنتیه چون بستر لازم برای این کار بیشتر از هر زمان دیگه‌ای فراهمه.

به عنوان چند منبع خوب در این حوزه من توصیه می‌کنم وبلاگ رامیت ستی رو بخونید و همینطور کتاب Lean Startup نوشته اریک ریز (این کتاب به نام «نوپای ناب» به فارسی هم ترجمه شده) تا ایده‌های خوبی برای شروع کار در قدم اول بگیرید.

اما در نهایت بخش زیادی از آموزشهایی که باید دریافت کنید رو با انجام دادن و شکست خوردن به دست میارید. شما باید ایده‌ای که فکر می‌کنید عالیه رو امتحان کنید، شکست بخورید، بفهمید که چرا شکست خوردید و از تجربه‌تون برای ساخت محصول بعدی استفاده کنید. این کاریه که اکثر کارآفرینان موفق دنیا انجام دادن.


برای مطالعه ادامه این مجموعه من رو دنبال کنید. منتظر نظرات شما هستم

قسمت بعدی: چطور استارتاپ خودمون رو راه بندازیم؟



برنامه‌نویسیتولیدنرم‌افزارکارآفرینیبازاریابی
توسعه دهنده front-end، علاقه‌مند به برنامه‌نویسی، لینوکس، نرم‌افزار آزاد، کتاب و تکنولوژی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید