قبل از شروع بگم که میتونید از انتهای قسمت اول به قسمتهای قبلی این مجموعه دسترسی داشته باشید.
اگرچه رزومهنویسی مهارتیه که میشه برونسپاری کرد و به دیگران سپرد، اما مصاحبه شغلی کاریه که فقط خود شما باید انجام بدید تا برای یک موقعیت شغلی پذیرفته بشید. مصاحبه شغلی یکی از ترسناکترین بخشهای پیدا کردن شغله. مصاحبهها معمولا غیر قابل پیشبینی هستند. شما نمیتونید مطمئن باشید که چه سوالاتی از شما پرسیده میشه. ممکنه از شما بخوان که توی جلسه کدی بنویسید. موقعیتی که برای خیلیها ترسناکه. اما اگه راهی بود که میشد مصاحبه شغلی رو «هک» کرد چی؟!
شاید شما انتظار داشته باشید که بخوام به مهارتهای فنی لازم برای مصاحبه اشاره کنم اما در عوض میخوام روی چیزی بسیار مهمتر تاکید کنم. من میخوام راهی بهتون نشون بدم که حتی قبل از شروع مصاحبه، برگ برنده داشته باشید.
این ماجرا رو تصور کنید: به یک جلسه مصاحبه شغلی میرید، با مصاحبه کننده سلام علیک میکنید. قبل از اینکه چیزی بگید مصاحبه کننده یه لحظه به شما نگاه میکنه و بعد با هیجان میگه: «هی! من تو رو میشناسم، من عکست رو توی وبلاگت دیدم. من همیشه پستهای تو رو میخونم.»
به نظر شما اگه چنین اتفاقی توی یک مصاحبه بیفته چقدر احتمال اینکه اون شغل به شما برسه افزایش پیدا میکنه؟ میدونم الان دارید به چی فکر میکنید: «خب این عالیه! اما من که یک وبلاگ پرخواننده ندارم که کسی بخواد من رو بشناسه». نکته کلیدی اینه که بر خلاف باور متداول، بیشتر مصاحبه کنندهها، کارمندهاشون رو از روی ویژگیهایی غیر از ویژگیهای فنی استخدام میکنند. من برنامهنویسهای «فوقالعاده قوی از نظر فنی، اما غیر دوستانه» زیادی دیدم که موقعیتهای شغلیشون رو به همکاران «کمتر خبره از نظر فنی، اما بهتر در برقراری ارتباط» واگذار کردند.
منظور من رو اشتباه برداشت نکنید! من نمیگم که شما میتونید بدون داشتن مهارتهای فنی لازم و صرفا با داشتن یک روحیه دوستانه یا شخصیت مشهور موقعیتهای شغلی رو به دست بیارید. بلکه میگم برنامهنویسان زیادی هستند که از نظر فنی به شدت قوی هستند و برای یک موقعیت شغلی درخواست میدن اما مهارتهای فنیشون مهمترین عامل برای برگزیده شدن در اون شغل نیست.
خلاصه بگم: سریعترین راه برای عبور موفق از یک مصاحبه شغلی اینه که مصاحبه کننده از شما خوشش بیاد. راههای زیادی برای رسیدن به این نقطه وجود داره که بیشترشون مدتها قبل از روز مصاحبه قابل انجامند.
مدتها قبل از اینکه در شغل آخرم مشغول بشم، میدونستم که میخوام توی این شرکت کار کنم به خاطر اینکه شرکت خیلی خوبی به نظر میومد که به برنامهنویسانش اجازه میداد که از خونه کار کنند. قبل از درخواست به کار مدتی رو صرف تحقیق در مورد این شرکت و نیروهاش کردم. من متوجه شدم چند تا از نیروهای این شرکت وبلاگهای شخصی دارند. من شروع به تعقیب این وبلاگها کردم و برای مطالبشون کامنتهای مرتبط و باارزش میذاشتم. در طول زمان تعداد زیادی از نیروهای شرکت با اسم من آشنا شدن و من رو از روی کامنتهایی که میذاشتم شناختند. بعضی از اونها شروع کردند به خوندن مطالب وبلاگ من.
دفعه بعدی که اون شرکت برای استخدام نیرو اقدام کرد و من درخواست دادم، فکر میکنید چقدر میتونست برای من سخت باشه که اون شغل رو به دست بیارم؟! اگر چه من باز هم مصاحبه دادم اما فقط باید خیلی خیلی گند میزدم تا من رو قبول نکنند! من قبل از مصاحبه با احتمال بالایی اون شغل رو به دست آورده بودم.
کلید «هک» کردن مصاحبه شغلی اینه که قبل از اینکه مصاحبه شروع بشه، به یک استراتژی برای مصاحبه فکر کنید. واقعیت اینه که بیشتر استخدامها از طریق توصیههای شخصی اتفاق میافته و شما باید مطمئن بشید که به جای طی کردن روند سنتی ارسال رزومه و ... از طریق یک توصیه شخصی به مصاحبه دعوت میشید. وقتی شما از طریق یک توصیه شخصی به مصاحبه میرید، مصاحبه کننده به شکل خودکار جایگاه بالاتری برای شما در نظر میگیره، چون شما به خاطر اعتبار اجتماعی توصیه کننده امتیاز بیشتری در ذهنش خواهید داشت.
خب اگه کسی رو توی اون شرکت نشناسید که شما رو توصیه کنه چی؟ شما با توجه به کاری که من برای استخدام شدن کردم ایده کلی رو گرفتید که برای شناخته شدن باید چی کار کنید. باید خارج از چهارچوبهای مرسوم فکر کنید. در عصر اینترنت پیدا کردن اطلاعات در مورد کارکنان شرکتی که دوست دارید در اونجا کار کنید کار خیلی سختی نیست. شما میتونید علایق اونها رو پیدا کنید و از طریق علایقشون بهشون نزدیک بشید. من برنامهنویسی رو میشناختم که از طریق شبکههای اجتماعی کلوپی که مدیر منابع انسانی شرکت مورد نظرش در اون عضو بود رو پیدا کرده بود و در اون کلوپ عضو شده بود تا بتونه به اون شخص نزدیک بشه.
جدا از این موارد سعی کنید بیشتر در اجتماعات کاربری از همایشها تا گروههای برنامهنویسی شرکت کنید تا دامنه ارتباطات کاریتون رو گسترش بدید. هر چی ارتباطات شغلی بیشتری داشته باشید، پیشنهادات کاری بهتری خواهید داشت.
با انجام دادن تمام کارهای بالا هم بالاخره روز مصاحبه میرسه و شما باید براش آماده باشید. قطعا یکی از مهمترین پارامترها میزان توانایی فنی شما برای انجام اون کاره و هیچ بحثی در این نیست. اما اگه توانایی فنی رو بذاریم کنار، خیلی مهمه که اعتماد به نفس داشته باشید و نشون بدید توانایی انجام اون کار رو دارید.
بذارید از دید کارفرما به این قضیه نگاه کنیم. استخدام کردن یه جور سرمایهگذاریه. هر استخدام برای کارفرما هزینه مالی و زمانی به همراه داره و انتظار داره از این سرمایهگذاری عایدی خوبی به دست بیاره. کارمندی که به شکل خودکار میدونه باید چی کار کنه و راه حل مشکلات کاری رو بدون سوال کردن مداوم خودش پیدا میکنه، چیزیه که هر کارفرمایی به دنبالشه. چنین کارمندی دردسر کمی داره چون منابع کمی برای مدیریتش لازمه.
من خودم به شخصه ترجیح میدم برنامهنویسی استخدام کنم که توانایی فنی کمتری داره اما میتونه به شکل خودکار جستجو کنه و جواب سوالاتش رو پیدا کنه تا اینکه بخوام کسی رو استخدام کنم که دانش خیلی زیادی داره اما مدام باید مدیریت بشه تا کارش رو انجام بده.
شما باید توانایی فنی لازم رو داشته باشید اما علاوه بر اون باید به کارفرماتون نشون بدید که اگه به مشکلی برخورد کردید توانایی پیدا کردن جواب و حل مسئله رو دارید و اجازه نمیدید چیزی مانع کار شما بشه.
در هر حال چه الان دنبال کار باشید چه مشغول به کار، همین حالا بهترین زمان برای آماده شدن برای مصاحبه شغلی بعدی شماست. اولین کاری که باید انجام بدید اینه که به شکل ثابت و منظم روی توسعه مهارتهای فنیتون کار کنید. حتی اجرای تمام ترفندهای مصاحبه هم کمکی به شما نمیکنه اگه حداقل صلاحیت فنی لازم رو برای اون شغل نداشته باشید. مطمئن بشید که زمان لازم رو برای مطالعه کتابها و مقالات فنی صرف میکنید و دائم مهارتهای خودتون رو به روز نگه میدارید.
همچنین لازمه که شبکه ارتباطیتون رو مدام توسعه بدید. سعی کنید کارفرماهای مهم اطراف خودتون رو بشناسید و باهاشون رابطه برقرار کنید. وبلاگ توسعه دهندهها و استخدام کنندهها رو تعقیب کنید و براشون کامنت بذارید و سعی کنید دایره ارتباطیتون رو بزرگتر کنید.
همچنین تمرین کردن رو فراموش نکنید. هیچ اشکالی نداره اگه صرفا برای تمرین کردن به مصاحبه برید حتی اگه الان تصمیمی برای کار کردن در اون شغل نداشته باشید. هر چی بیشتر تمرین کنید، مصاحبه رفتن براتون راحتتر میشه.
اگه میخواهید قسمتهای بعدی این مجموعه رو بخونید من رو دنبال کنید. مشتاق خواندن نظرات شما هستم.
قسمت بعدی: کارمند بودن یا نبودن؟ مسئله این است