مرضیه رجبی
مرضیه رجبی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

چی شد که اومدم سراغ محتوا؟

این متن سال‌ها تو ذهنم بود و هر وقت فکر می‌کردم چرا اومدم تو حوزه محتوا این متن از ذهنم می‌گذشت، آزمون ورودی فصل ششم «باشگاه محتوا» باعث شد بالاخره بیارمش رو کاغذ!

از اونجایی که «هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند» ارسال متنی که سال‌ها تو ذهنم بود به اول شدن در آزمون ورودی انجامید و من اینو به فال نیک می‌گیرم، عنوان مطلب رو البته باشگاه محتوا مشخص کرده و من در عنوان ابتدایی، نقشی ندارم.?

چرا من می‌خواهم خلق محتوا را یاد بگیرم؟

خلق محتوا برای من قصه یک خطی ندارد، مجموعه‌ای از تجربه زیست من در این جهان باعث شد شیفته آفریدن محتوا و جویای یادگیری آن باشم. قصه من و محتوا تا به اینجای عمر به طور خلاصه در چهار پرده زیر شرح داده شده است:

پرده اول:

زمانی که نمی‌دانم کی؟

همه‌‌چیز از علاقه به آفرینش شروع شد از افزودن مفهومی نو به جهان هستی در قالب یک اثر هنری! شبیه حس خداوند هنگام خلق انسان! شاید باورش برای برخی سخت باشد ولی برای هنرمند بودن باید نویسنده خوبی باشیم. همه هنرمندان بالقوه یا بالفعل، نویسندگان خوبی هستند. قصه و فلسفه همه آثار هنری ابتدا حداقل در ذهن انسان نوشته می‌شود، صیقل می‌خورد و در نهایت در قالب متن، تصویر، نمایش، ترانه و ... تبلور می‌یابد و خلق می‌شود.

پرده دوم:

سال‌های کودکی

زبان اولین راه ارتباطی انسان‌ها با یکدیگر است. از کودکی که ابتدا سخن گفتن را به صورت ناخودآگاه سپس خواندن و نوشتان را به طور خودآگاه می‌آموزیم، آماده انتقال و خلق محتوا و مفهوم می‌شویم. در تک تک بزنگاه‌های زندگی توانایی خلق محتوا ناجی ماست، خواه در ارتباطات انسانی و خواه ارتباط با کلیت جهان هستی، انتقال محتوا از راه زبان به کمک ما می‌آید. نمی‌دانم تصورم تا چه حد درست است ولی احساس می‌کنم چون همیشه عاشق «ارتباط» بوده‌ام به نحوی علاقه به انتقال و خلق محتوا داشته‌ام.

پرده سوم:

سال‌های نوجوانی و ابتدای جوانی

سال‌های شیرین کودکی گذشت و وارد دنیای نوجوانی و جوانی شدم. همه می‌دانیم که زندگی در خاورمیانه هیچگاه بی‌فراز و نشیب نیست. بی‌توجهی به تصمیم حاکمان، سر در لاک خود فروبردن و ندیدن استبداد و ظلم حاکم در این قسمت از کره خاکی تقریبا غیرممکن است. هر یک از ما حداقل در برهه‌ای از زندگی سودای آزادی‌خواهی در سر داشته‌ایم. دغدغه رهانیدن هم‌وطن و هم‌نوع از چنگال بیداد، زبان مشترک ماست.

به قول گروس عبدالملکیان:

« اینجاخاورمیانه است

و این لکنته که از میان خون ما می گذرد

تاریخ است.»

در آن زمان انتخابم پناه بردن به قلم بود. خواستم طوری بنویسم که ضحاک بر جای خود بلرزد. رویای آزادی‌خواهی و رسیدن به عدالت جهانی در آن سال‌های پرشر و شور وجودم را گرفته بود. از آن‌جایی که رویاپرداز تمام‌وقت هستم عظمت قدرت‌ها و مهره کوچکی بیش نبودن را درک نمی‌کردم، رویای ما برهم زدن بازی بود!

به قول حمید مصدق:

«پنداشت او قلم

در دست‌های مرتعشش

باری عصای حضرت موساست!

می‌گفت

گر رها کنمش اژدها شود

ماران و موری‌های این ساحران رانده وامانده را فرو بلعد!

می‌گفت

وز هیبت قلم

فرعون اگر به تخت نلرزد

دیگر جهان ما به چه ارزد؟»

غافل از اینکه قد ما کوتاهتر از دیوار ظلم و تبعیض است و بالارفتن از دیوار و رسیدن به عدالت تقریبا ممکن نیست یا دست‌کم به عمر ما قد نمی‌دهد که شاهد جهانی خالی از عداوت و بی‌رحمی باشیم. خلاصه که دست ما کوتاه و خرمای صلح و عدالت جهانی بر نخیل!

هر چه بود گذشت! ما هم از خیر تغییر جهانی گذشتیم و به تغییر خویشتن رضایت دادیم. فهمیدیم که بدون تغییر خود، تغییر سرزمین یا جهان نشدنی است.

پرده چهارم:

سال‌های پایانی دهه سوم زندگی، اینجا 28 سالگی

بزرگتر شدم، آن نگاه آرمانی و غیرواقعی را رها کردم و پا به دنیای واقعیت گذاشتم. آموختم برای پیشرفت خودم و بعد کمک به رشد جامعه، باید شغلی داشته باشم، شغلی که به تمامی، وجودم را در آن منعکس کنم.

انواع محتوا که از کودکی یا شاید زمان تولد همراه من بود، علاقه به خلق و خلاقیت، انتقال مفهوم و رساندن پیام، همه و همه باعث شد من به محتواپیشگی روی بیاورم و در این لحظه در حال نوشتن هدفم از محتواجویی در باشگاه محتوا باشم. من باور دارم، زمانی که عشق و کار انسان درآمیخته شود، شکوفایی رخ خواهد داد. شیفته محتوا هستم و این عشق را به عنوان شغل برگزیدم، شغل در نظرم قداست خاصی دارد و جوهر وجود آدمی است.

خواستم بنویسم «پایان» اما دیدم این پرده آخر نیست، شروع ماجرایی تازه است!



محتواباشگاه محتواقلمکانتنتکانتنت مارکتینگ
عاقبت از خامیِ خود سوخته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید