نگاهی به رمان موزهی معصومیت
داستانِ عشق کمال به فسون، چنان عشق با کیفیتی است که شخصیت اصلی را به خاطر خیانت به نامزدش (سیبل) سرزنش نکردم. این روایت، سطر به سطر و صفحه به صفحه خواننده را دنبال خود میکشد، کمال تلاش مکیند در هر ملاقاتی دور از چشم بقیه چیزی از خانهی پدری فسون که همسر فسون هم آنجا زندگی میکند بردارد و نیز در قسمتی از داستان سعی بر برداشتن هستهی زیتون خورده شده توسط فسون را دارد و موفق به انجام آن میشود و به ساختمان مرحمت؛ محلی که اولین معاشقه با فسون شکل گرفته منتقل می کند. آقای پاموک برای مدتی دانشجوی رشتهی معماری بود، شاید این مساله در ایده تشکیل موزهی معصومیت که هم اکنون در منطقه بی اوغلی استانبول واقع شده است بی تاثیر نبوده. کمال در نبود فسون و جهت التیام و شاید رنج و لذت بیشتر(!) به ساختمان مرحمت (محل کنونی موزه) میرود.
یکی از جذاب ترین قسمتهای داستان، اشاره به مفهوم زمان برای عاشق بود. برای کمال، زمان نه به مفهوم دقیقهها و ثانیهها، بلکه به معنی تایم لاین تمام وقایع مربوط به فسون است. حتی برای او فیلمها، مستقل از واکنشهای چهرهی فسون به صحنههای آن، بی معنی هستند.
در موزهی معصومیت، قریب بر چهار هزار فیلتر از سیگارهای کشیده شدهی فسون گردآوری شده است. کمال، حالات روحی فسون را با نوع خاموش کردن سیگارها متوجه می شود.
در جای جای داستان میتوان جایگاه زن و فضای سیاسی اجتماعی دههی هفتاد جامعه سنتی و فقیر ترکیه را لمس کرد.
شروع داستان با روز عید قربان و فضا سازی آن نزد خانوادهی کمال زیرکانه، جذاب و ظریف بود.
در این داستان، عشق و کلمه های عاشقانه اسراف نشده است.
آقای پاموک در مصاحبه با آقای سونای آکین میگوید: نویسنده از چیزهای آشنا صحبت میکند چیزهایی که خواننده میداند ولی از دانستن آن بیخبر است.
موضوعی که مطرح است آثار آقای پاموک مورد نقد شدید آقای اورتایلی (نویسندهی کتاب «چگونه باید زندگی کرد») و آقای بارداکچی (روزنامه نگار) قرار گرفته، اقای اورتایلی میگوید: من کتاب های پاموک را به دانشجویانم پیشنهاد نمیکنم چرا که از زبان ترکی به درستی استفاده نمیکند. این در حالی است که رمان نویس موظف به استفادهی درست از ابزار زبان است. به واسطهی کتاب قلعهی سفید، نویسندهی اثر توسط آقای بارداکچی متهم به سرقت ادبی است.
پارهای از منتقدین آثار پاموک بر این باورند که موفقیت کتاب های وی مدیون مترجمین خبرهای است که متن ترکی را تعمیر میکنند، مثل خانم Victoria Halbrook تورکولوژیست حاکم به زبان فارسی که کتاب قلعهی سفید را به انگلیسی ترجمه کرده است.