ویرگول
ورودثبت نام
مرضیه رضوانیان
مرضیه رضوانیان
مرضیه رضوانیان
مرضیه رضوانیان
خواندن ۱۵ دقیقه·۹ ماه پیش

نمونه پروپوزال نویسی

عنوان: رابطه سبک فرزند پروری والدین با هوش هیجانی و پرخاشگری در نوجوانان دختر

مقدمه:در دنیای امروز، دوران نوجوانی به عنوان یکی از حساس‌ترین مراحل رشد انسان شناخته می‌شود. این دوره با تغییرات جسمی، روانی و اجتماعی همراه است و تأثیرات زیادی از محیط خانواده و نحوه تعامل والدین با نوجوان بر شخصیت و رفتارهای اجتماعی نوجوانان به ویژه دختران خواهد داشت.
سبک فرزندپروری والدین، که شامل روش‌هایی است که والدین در تربیت و نظارت بر رفتار فرزندان خود به کار می‌برند، تأثیرات گسترده‌ای بر رشد اجتماعی، هیجانی و رفتاری نوجوانان دارد. این سبک‌ها می‌توانند به دو دسته عمده تقسیم شوند:

  • سبک‌های مقتدرانه (که شامل حمایت و تعیین مرزهای روشن است)،
  • سبک‌های مستبدانه (که در آن‌ها کنترل بالا و حمایت پایین است)،
  • سبک‌های سهل‌گیرانه (که حمایت زیاد و کنترل کم دارند)،
  • سبک‌های بی‌توجهی (که در آن‌ها نه حمایتی وجود دارد و نه نظارت کافی).

یکی از مهم‌ترین مسائلی که در این تحقیق مورد توجه قرار می‌گیرد، هوش هیجانی نوجوانان است که به توانایی فرد در شناسایی، درک، کنترل و بیان هیجانات خود و دیگران اطلاق می‌شود. نوجوانانی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند، در موقعیت‌های اجتماعی بهتر عمل می‌کنند و قادر به مدیریت استرس و تنش‌های ناشی از تغییرات دوران بلوغ هستند. از سوی دیگر، پرخاشگری در این سنین می‌تواند به عنوان یکی از واکنش‌های هیجانی در برابر فشارهای اجتماعی، خانوادگی یا شخصی مطرح شود.

تحقیقات نشان می‌دهند که سبک‌های فرزندپروری می‌توانند به شکل قابل توجهی بر هوش هیجانی و میزان پرخاشگری نوجوانان تأثیر بگذارند. در این تحقیق به بررسی ارتباط بین این متغیرها و تأثیر آن‌ها بر یکدیگر خواهیم پرداخت.

از نظر تاریخی مدارس همواره بر آموزش تحصیلی کودکان، تقویت مهارت های آنها در خواندن، نوشتن و حساب کردن متمرکز بوده اند، اما امروزه متخصصان آموزش و پرورش دریافته اند که چالش های عصر جدید و خواست های کنونی جامعه، نیازمند مهارت های افزوده ای در حیطه آگاهی هیجانی، تصمیم گیری، تعارض اجتماعی و حل تعارض اند (نیکوگفتار، 1388). بارها اصطلاح پرخاشگری[2] را شنیده ایم، اما هنگامی که می خواهیم آن را تحلیل یا تعریف کنیم کاری بسیار مشکل است و این اصطلاح مبهم به نظر می رسد، کشتارهای دسته جمعی، قتل های انفرادی، تجاوز، تبعیض، محروم کردن از حقوق اولیه، همه گویای چهره زشت و خشن انسان نسبت به همنوعان خود است (کریمی، 1385). نتایج پژوهش ها نشان داده است که پرخاشگری از شاخص های مهم پاره ای از اختلالات روانی مانند اختلال سلوک و اختلال شخصیت ضداجتماعی به شمار می آید. همچنین رفتار پرخاشگرانه با بیماری های جسمانی مانند بیماری قلب و عروق و سردرد تنشی نیز در ارتباط است. علاوه بر این، پژوهش های دیگر نشان می دهد که افراد پرخاشگر نسبت به سایرین از نظر شیوه تفکر متفاوت هستند، آنها راهبردهای مثبت کمتری نسبت به افراد دیگر ارائه می دهند، بیشتر اطمینان دارند که راهبرد پرخاشگرانه سازگارانه تر است و این طور قضاوت می کنند که راهبردهای پرخاشگرانه کمتر باعث آسیب می شود (عارفی و رضویه، 1388).

پرخاشگری یکی از مسائل مهم در دوران دانش آموزی است و به عنوان یک مشکل شدید و رو به افزایش در میان نوجوانان و جوانان شناخته شده است. در حال حاضر پرخاشگری یک مسأله اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی بهداشت روانی[3] به حساب می آید. مشاهده جهان اطراف نشان می دهد که این مشکل رفتاری در بین همه انواع جانداران، طبقات اجتماعی- اقتصادی و مراحل مختلف سنی دیده می شود. مسائل مرتبط با خشم مانند رفتارهای مقابله ای، خصومت و پرخاشگری از علل اصلی مراجعه نوجوانان و جوانان به مراکز مشاوره و روان درمانی است (سوخودولسکی و همکاران[4]، 2008). عدم مهار رفتار پرخاشگرانه علاوه بر اینکه باعث ایجاد مشکلات بین فردی و جرم و بزه و تجاوز به حقوق دیگران می شود، ممکن است درون ریزی [5]شود و باعث انواع مشکلات جسمی-روانی مثل زخم معده، سردردهای میگرنی و افسردگی گردد (نیکولسون[6]، 2013).

اگر چه انسان در حوزه های مختلف با مسائل متنوعی رو به رو است با این حال می توان اصولی کلی را در نظر گرفت که تقریباً در هر نوع مسائلی کاربرد دارد و شامل مجموعه پیچیده ای از مؤلفه های شناختی، رفتاری و نگرشی و فرایندهای چندمرحله ای است. هوش هیجانی[7] نوعی پردازش اطلاعات هیجانی است که شامل ارزیابی صحیح، بیان مناسب و تنظیم سازگارانه هیجان می شود. همچنین هوش هیجانی به طور گسترده ای به عنوان ظرفیت درک و کنترل هیجانات خود و دیگران تعریف می شود.

نظریه هوش هیجانی دیدگاه جدیدی درباره پیش بینی عوامل مؤثر بر موفقیت و همچنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی را فراهم می کند. با توجه به اینکه پرخاشگری نوعی، هیجان محسوب می شود و یکی از مؤلفه های هوش هیجانی مدیریت هیجانات است به نظر می رسد با استفاده از آموزش هوش هیجانی و بکارگیری سبک های فرزندپروری، بتوان پرخاشگری را در افراد مهار کرد. ارتباط هوش هیجانی با عملکرد بهتر و موفق تر در محیط های تحت تنیدگی و همراه با فشار روانی اجتماعی نشان داده شده است. این پژوهش هم بدنبال مطالعه سبک فرزندپروری والدین و هوش هیجانی با پرخاشگری در بین نوجوانان دختر است.

بیان مسئله: نوجوانان در مواجهه با تغییرات جسمی و روانی شدید، نیاز به هدایت و حمایت مناسب از سوی والدین دارند. نحوه برخورد والدین و شیوه‌های تربیتی آن‌ها می‌تواند اثرات زیادی بر سلامت روانی نوجوانان، از جمله توسعه هوش هیجانی و رفتارهای پرخاشگرانه آنان بگذارد. مطالعات گذشته نشان داده‌اند که سبک فرزندپروری مقتدرانه، که در آن والدین کنترل و همدلی را به خوبی در کنار هم مدیریت می‌کنند، معمولاً باعث توسعه هوش هیجانی بالاتر و پرخاشگری کمتری در نوجوانان می‌شود. در حالی که سبک‌های مستبدانه یا سهل‌گیرانه ممکن است با پرخاشگری بیشتر و هوش هیجانی کمتر همراه باشند.

با توجه به حساسیت دوران نوجوانی و تأثیرات عمیق خانواده بر رفتار و شخصیت نوجوانان، این تحقیق به بررسی رابطه میان سبک فرزندپروری والدین و دو عامل کلیدی در این دوره، یعنی هوش هیجانی و پرخاشگری در نوجوانان دختر خواهد پرداخت.

راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[8] از مشخصات بارز اختلال سلوک در کودکان از پرخاشگری و ناسازگاری در روابط بین فردی نام می برد که مشکلات رفتاری بین فردی، رفتاری و هیجانی مختلفی را برای این کودکان و خانواده های آنان ایجاد می کند. روانشناسان اجتماعی پرخاشگری را به صورت آسیب رساندن عمدی به دیگران و خشونت را نیز مبادرت کنشی عمدی برای آسیب رساندن جسمانی به دیگران تعریف می کنند (فرجاد و محمدی اصل، 1387). دلوکیو و الیوی[9] (2005) پرخاشگری را رفتار قابل مشاهده که به قصد آسیب رساندن به دیگران باشد، تعریف می کند. رفتارهای ضداجتماعی و پرخاشگری در زمره شایع ترین علل ارجاع کودکان و نوجوانان به کلینیک های بهداشت روانی هستند. عدم مهار رفتار پرخاشگرانه علاوه بر اینکه می تواند موجب ایجاد مشکلات بین فردی و جرم شود، درون ریزی را نیز به همراه دارد و موجب بروز انواع مشکلات جسمی و روانی، مانند زخم معده، سردرد و افسردگی می شود. ماتسون[10] (2007) معتقد است که انواع شدید مشکلات رفتاری می تواند بسیار خطرناک باشد. به رشد شخصی صدمه بزند، فرصت های یادگیری و رفتار سازگارانه را کاهش داده و سرانجام کیفیت زندگی شخصی را تحت تأثیر قرار دهد. رفتار پرخاشگرانه دوران کودکی می تواند به عنوان یک عامل پیش بینی کننده برای بزهکاری، سوء مصرف مواد، افسردگی، افت تحصیلی و ... باشد. شواهد نشان می دهد که رفتار ضداجتماعی دوران خردسالی با ناتوانی های دوران بزرگسالی در ارتباط است (به نقل از دان و فایت[11]، 2010).

دیدگاه های نظری، عوامل مختلفی را در بروز رفتارهای پرخاشگرانه مؤثر می دانند. فابیان[12] (2010) ارتباط بین اختلالات عصب شناسی و عصب روانشناختی، و پرخاشگری و خشونت را شایان توجه می داند. مک اندرو[13] (2009) نقش و مقدار ترشح هورمون ها در بروز رفتارهای پرخاشگرانه را مؤثر می داند. از نظر دانگجوسو و همکاران[14] (2008) تعاملات نامناسب بین سیستم های سروتونین و دوپامین در کرتکس پیشانی احتمالاً ساز و کار مهمی است که ارتباط بین پرخاشگری تکانشی و اختلالات پیرو آن را به دنبال دارد. دیدگاه یادگیری اجتماعی عوامل مختلفی مانند تجربه های گذشته فرد، پاداش هایی که از تجربه های گذشته یا حال نصیب افراد می شود و مشاهده رفتار دیگران را در بروز پرخاشگری مورد توجه می دانند (به نقل از ریچاردسون و هاموگ[15]، 2007).

هوش هیجانی[16] آخرین و جدیدترین تحول در زمینه فهم ارتباط بین تعقل و هیجان است. علی رغم دیدگاه ها، نگاه واقع بینانه به ماهیت انسان نشان می دهند که انسان برای سازگاری و چالش در زندگی به عملکرد منسجم قابلیت های هیجانی و منطقی وابسته است. در برخی مواقع محققان ادعا می کنند که خود آگاهی و زندگی درونی به طور چشم گیری توسط تجربه های هیجانی مشخص می شود، لذا هوش هیجانی می تواند با مشکلات هیجانی زیادی که ریشه در تجارب میان فردی و درون فردی دارند، مرتبط باشد (آستین و همکاران[17]، 2005). در این پژوهش هم این سؤال مطرح است که آیا سبک فرزندپروری والدین و هوش هیجانی با پرخاشگری در بین نوجوانان دختر رابطه دارد؟

اهمیت و ضرورت تحقیق.

خانواده به عنوان اولین کانون اجتماعی، عوامل مختلفی دارد که یکی از عوامل تأثیرگذار بر رشد فرزندان بویژه رشد روانی آنها، چگونگی روش های تربیتی والدین در چارچوب خانواده است. روش تربیتی والدین در تکوین شخصیت و هم چنین سازگاری آنان با وضعیت مختلف اجتماعی مؤثر است. روابط مطلوب میان والدین و فرزندان در سلامت روان فرزندان تأثیر فراوان دارد. ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سال ها نظر صاحبنظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. در متون اسلامی نیز فرزندپروری فعالیتی پیچیده شامل رفتارها، آموزش ها، تعامل ها و روش هایی است که جدا و در تعامل با یکدیگر بر رشد معنوی، عاطفی در ابعاد فردی و اجتماعی تأثیر می گذارد. از دیدگاه اسلام، مسئولیت تربیت فرزند در دوران کودکی بر عهده پدر و مادر است تا آنجا که یکی از حقوق فرزندان به شمار آمده است (پرچم و همکاران، 1391). هوش هیجانی، ‌ترکیب عاطفه با شناخت و هیجان با هوش است. بنابراین می تواند در توانایی به کارگیری هیجان ها به منظور کمک به حل مشکلات و داشتن زندگی اثر بخش باشد. شناخت احساسات و توانایی ها را می توان در برانگیختن خودمان و دیگران استفاده کنیم و بدانیم آیا این هیجان ها و عواطف موجب تسهیل یا مانع برقراری تعامل با دیگران می شود (گلمن[18]، ‌2009).

شیوه های فرزندپروری را می توان مجموعه ای از رفتارها دانست که تعاملات والد- فرزند را در طول دامنه گسترده ای از موقعیت ها توصیف می کند. بامریند[19] (1991) که مطالعات طولی برجسته ای را با مشاهده تعامل های والدین با فرزندان خود انجام داد، شیوه های فرزندپروری را شامل رفتارهای گوناگون متنوع و بهنجار و طبیعی می داند. بامریند دریافت که شیوه های مختلف فرزندپروری والدین در دو بعد با یکدیگر تفاوت دارند. بعد اول توقع و کنترل و بعد دوم پذیرندگی و اجابت کنندگی می باشد. ترکیب گوناگون دو بعد توقع/ کنترل و پذیرندگی/ اجابت کنندگی چهار شیوه فرزندپروری را به وجود می آورد که پژوهش بامریند بر سه شیوه آن متمرکز است؛ مقتدرانه، مستبدانه و سهل گیرانه. چهارمین شیوه یعنی شیوه کناره گیر (مسامحه کار) را محققان دیگری مورد مطالعه قرار داده اند. سبک مقتدرانه با پذیرش و روابط نزدیک، روش های کنترل سازگارانه و استقلال دادن مناسب مشخص می شود. سبک مستبدانه از نظر پذیرش و روابط نزدیک پایین و از نظر کنترل اجباری بالا و از نظر استقلال دادن پایین است. والدین با سبک فرزندپروری سهل گیرانه روش مهرورز و پذیرا را نشان داده، متوقع نیستند و کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می کنند. این والدین به فرزندان خود اجازه می دهند تا در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی اگر هنوز قادر به انجام این کار نباشند. بامریند دریافت که مطلوب ترین نتایج تحولی که سبب سازگاری های مختلف در فرزندان در رشد همه جانبه آنان می شود، با شیوه فرزندپروری مقتدرانه والدین در ارتباط است (به نقل از برنز[20]، 2006).

پرخاشگری رفتاری اجتناب ناپذیر یا تغییرناپذیر نیست، برعکس چون ناشی از تعامل پیچیدهای بین رویدادهای بیرونی، شناخت ها و ویژگی های شخصی است، می توان آن را پیشگیری کرد یا کاهش داد. روش های مختلفی برای پیشگیری و کنترل پرخاشگری پیشنهاد شده است که از آن جمله می توان به درمان اختلالات عصبی[21] و عصب روانشناختی[22]، اصلاح عادت غذایی افراد، از بین بردن زمینه های ناکامی و حضور الگوهای غیرپرخاشگرانه اشاره کرد. میر و همکاران[23] (2008) نقش مداخله های شناختی، دارلی و همکاران[24] (2000) نقش تنبیه و کارمانز و همکاران[25] (2003) بخشایش را در کاهش پرخاشگری مؤثر می دانند (آقایی نژاد و همکاران، 1392).

با توجه به مطالب فوق، این پژوهش هم با هدف مطالعه رابطه سبک فرزندپروری والدین و هوش هیجانی با پرخاشگری در نوجوانان دختر شهرستان سیاهکل به اجرا در می آید. در همین رابطه سازمان ها، افراد حقیقی و حقوقی مختلفی از یافته های این تحقیق بهره مند خواهند شد که از آن جمله می توان به؛ سازمان های روانپزشکی، بهزیستی، آموزش و پرورش، مدیران، دانشجویان، معلمان، اولیاء دانش آموزان و کلیه افرادی که علاقه مند به کسب آگاهی در زمینه موضوع پژوهش هستند اشاره کرد

هدفکلی: تعین رابطه سبک فرزند پروریوالدین با هوش هیجانی و پرخاشگری درنوجوانان دختر.

هدف جزیی :تعیین رابطه سبک فرزند پروری با هوش هیجانی در نوجوانان دختر

تعیین رابطه ی سبک فرزند پروری با پرخاشگری در نوجوانان دختر

‌فرضیه اصلی: بین سبک فرزندپروری والدین با هوش هیجانی و پرخاشگری در بین نوجوانان دختر رابطه وجود دارد

:

فرضیه فرعی:بین سبک فرزند پروری والدین با هوش هیجانی در نوجوانان دختر رابطه وجود دارد

بین سبک فرزند پروری والدین با پرخاشگری در بین نوجوانان دختر رابطه وجود دارد

پرسش نامه:  پرسشنامه سبک فرزندپروری (Parental Authority Questionnaire): این پرسشنامه شامل 30 سوال است که سبک‌های فرزندپروری مقتدرانه، مستبدانه، سهل‌گیرانه و بی‌توجهی را ارزیابی می‌کند.

 پرسشنامه هوش هیجانی بار-آن (Bar-On Emotional Quotient Inventory): این پرسشنامه 33 سوال دارد که به اندازه‌گیری ابعاد مختلف هوش هیجانی، از جمله خودآگاهی هیجانی، خودتنظیمی و مهارت‌های اجتماعی پرداخته می‌شود.

 پرسشنامه پرخاشگری (Aggression Questionnaire): این پرسشنامه به بررسی رفتارهای پرخاشگرانه در نوجوانان می‌پردازددر این تحقیق تبرای جمع آوری داده های مورد نیاز در زمینه سبک فرزندپروری والدین از پرسشنامه سبک فرزندپروری بامریند (1972) استفاده شده. و برای جمع آوری داده های مورد نیاز در زمینه پرخاشگری از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری[29] (1992) استفاده شده است

12. پیشینه پژوهش:

1. سبک فرزندپروری و هوش هیجانی:

سبک فرزندپروری نقش مهمی در توسعه هوش هیجانی نوجوانان ایفا می‌کند. تحقیقات مختلف نشان داده‌اند که سبک‌های فرزندپروری مختلف تأثیرات متفاوتی بر هوش هیجانی دارند. به عنوان مثال، یک مطالعه توسط بامریند (1991) نشان داد که والدین با سبک فرزندپروری مقتدرانه(حمایت‌کننده و دارای مرزهای روشن) باعث بهبود مهارت‌های اجتماعی و هیجانی فرزندان خود می‌شوند. این تحقیق تأکید می‌کند که نوجوانانی که تحت تأثیر این سبک قرار دارند، توانایی‌های بهتری در مدیریت هیجانات خود و دیگران دارند.

تحقیق دیگری توسط آباس و همکاران (2004) نشان می‌دهد که والدین با سبک‌های مستبدانه (کنترل بالا و حمایت پایین) معمولاً باعث ایجاد مشکلات هیجانی در نوجوانان می‌شوند، زیرا این نوجوانان کمتر قادر به شناسایی و مدیریت هیجانات خود هستند. از سوی دیگر، در سبک‌های سهل‌گیرانه، که در آن نظارت والدین کم است، نوجوانان تمایل به ناتوانی در مدیریت هیجانات دارند.

2. سبک فرزندپروری و پرخاشگری:

مطالعات بسیاری نشان داده‌اند که سبک‌های فرزندپروری می‌توانند بر پرخاشگری نوجوانان تأثیر بگذارند. داردن (1996) در تحقیقی نشان داد که نوجوانان تحت تأثیر سبک‌های مستبدانه والدین بیشتر در معرض رفتارهای پرخاشگرانه قرار دارند. این نوجوانان معمولاً از عدم احساس کنترل و استقلال رنج می‌برند و به جای بیان هیجانات به شیوه‌های سالم، آن‌ها را از طریق پرخاشگری بروز می‌دهند.

تحقیق دیگری توسط هارمون و همکاران (2008) نشان می‌دهد که در نوجوانانی که تحت سبک‌های سهل‌گیرانه قرار دارند، پرخاشگری ناشی از کمبود نظارت والدین و عدم توجه به نیازهای هیجانی آنان است. این نوجوانان از رفتارهای پرخاشگرانه به عنوان راهی برای جلب توجه یا مقابله با مشکلات استفاده می‌کنند.

3. هوش هیجانی و پرخاشگری:

رابطه میان هوش هیجانی و پرخاشگری نیز در بسیاری از تحقیقات مورد بررسی قرار گرفته است. گولدمن (1995) نشان داد که افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند، معمولاً توانایی کمتری در بروز رفتارهای پرخاشگرانه دارند. این افراد قادر به شناسایی و کنترل احساسات خود هستند و به همین دلیل واکنش‌های آنان در موقعیت‌های تنش‌زا کمتر پرخاشگرانه است.

مطالعه‌ای توسط پارکر و همکاران (2004) در مورد نوجوانان نشان داد که هوش هیجانی بالا با کاهش رفتارهای پرخاشگرانه مرتبط است. نوجوانانی که توانایی‌های بالاتری در شناسایی و تنظیم هیجانات خود دارند، در مواجهه با مشکلات اجتماعی و هیجانی کمتر به رفتارهای پرخاشگرانه روی می‌آورند.

4. تحقیقات مشابه در ایران:

در پژوهش‌های انجام‌شده در ایران نیز ارتباط بین سبک فرزندپروری و ویژگی‌های روانی نوجوانان بررسی شده است. سلیمانی و همکاران (2016) در تحقیق خود نشان دادند که سبک فرزندپروری مقتدرانه با هوش هیجانی بالا و پرخاشگری کمتر در نوجوانان دختر مرتبط است. همچنین، در تحقیق دیگری توسط یوسفی (2017)، نشان داده شد که سبک فرزندپروری مستبدانه در خانواده‌ها با افزایش پرخاشگری و مشکلات هیجانی در نوجوانان ایرانی همراه است.

5. تحقیقات ترکیبی و مدل‌های نظری:

بسیاری از محققان تلاش کرده‌اند تا با استفاده از مدل‌های مختلف، تأثیرات سبک فرزندپروری بر هوش هیجانی و پرخاشگری نوجوانان را تحلیل کنند. مدل بار-آن برای سنجش هوش هیجانی و مدل بامریند برای ارزیابی سبک‌های فرزندپروری به طور گسترده‌ای در تحقیقات مختلف استفاده شده‌اند. همچنین مدل‌های معادلات ساختاری به عنوان یک ابزار قدرتمند برای شبیه‌سازی روابط پیچیده میان این متغیرها در تحقیقات اخیر استفاده شده است.

6. نتیجه‌گیری از پیشینه تحقیق:

پیشینه پژوهش‌های موجود نشان می‌دهد که سبک‌های فرزندپروری به طور مستقیم و غیرمستقیم بر هوش هیجانی و پرخاشگری نوجوانان تأثیر می‌گذارند. تحقیقات به طور کلی نشان می‌دهند که والدین با سبک فرزندپروری مقتدرانه، نوجوانانی با هوش هیجانی بالاتر و پرخاشگری کمتر تربیت می‌کنند. از سوی دیگر، سبک‌های مستبدانه و سهل‌گیرانه با افزایش پرخاشگری و کاهش توانایی‌های هیجانی نوجوانان همراه هستند. این نتایج حاکی از اهمیت توجه والدین به سبک‌های تربیتی خود در کاهش مشکلات رفتاری نوجوانان و تقویت هوش هیجانی آنان است

پروپوزالپروژهپروپوزال نویسیروانشناسی
۲
۰
مرضیه رضوانیان
مرضیه رضوانیان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید