ویرگول
ورودثبت نام
مسعود طاهریان
مسعود طاهریان
خواندن ۱۱ دقیقه·۴ سال پیش

چطور بدون دیدن، محتوای آموزشی تولید و تدریس ‌می‌کنم؟

مقدمه

بارها در طول زندگی شغلی و حرفه‌ای، ما متخصصان نابینا می‌بایستی محتواهای تخصصی تولید و دوره‌های آموزشی برگزار کنیم که برخی از موقعیت‌ها می‌تواند برای ما، چالش بر‌انگیز باشد. دسترسی به منابع تخصصی در کنار مدیریت فضای آموزشی، ارتباط با مخاطبان و برگزاری کارگاه در مکان‌های ناآشنا و جدید می‌تواند دسته‌ای از مشکلات ما، محسوب شود. علاوه بر این، حفظ استقلال و کارآیی در حین انجام فعالیت حرفه‌ای تولید محتوا یا تدریس از جمله مسائل حائز اهمیت دیگری برای ماست.

در نتیجه می‌خواهم در این فرصت، یکی از تجارب خود را در این راستا مطرح کنم و در نهایت پیشنهادها و نتیجه گیری‌ام را توضیح دهم. امیدوارم بعد خواندن این مطلب اگر شما هم نابینا هستید، ایده‌های جدیدی برای تهیه محتوای آموزشی یا انجام وظایف معلمی به ذهنتان برسد و اگر هم بینا هستید، برخی از سوالاتتان درباره دنیای نابینایان پاسخ داده شود و مرز ذهنی بین ما نابینایان و شما افراد بینا کاهش یابد.

تجربه تولید محتوا و تدریس

در سال گذشته مدیر و مربی بهداشت مدرسه (محل کار) از اینجانب به عنوان مشاور مدرسه خواستند که در هفته بهداشت روان، کارگاه آموزشی‌ای با عنوان سبک فرزندپروری برای والدین پایه دوم برگزار کنم. هر دو همکار نام برده، تازه به مدرسه ما آمده بودند و آشنایی چندانی با مهارت و توانایی متخصصان نابینا نداشتند. در نتیجه کارگاه مذکور را اولین فضایی برای محک توانایی‌هایم قرار دادند و هر دو آنها، در طول جلسه حاضر شدند و با دقت محتوای کارگاه، شیوه تدریس و مدیریت جلسه‌ام را زیر نظر گرفتند. از سویی دیگر کارگاه با استقبال خوب والدین پایه دوم آموزشگاه رو به رو شد و از صد و بیست اولیا، حدود هشتاد نفر در جلسه حاضر بودند. باید توجه داشت که اکثر والدین حاضر در جلسه من را نمی‌شناختند و افرادی جوان و متعصب نسبت به نظراتشان (مانند اعتقاد افراطی به تنبیه فیزیکی) بودند. همچنین کارگاه نیز در فضای نمازخانه مدرسه برگزار شد که تا حدی بزرگ بود و والدین نیز به صورت دایره ای در سراسر نمازخانه نشستند و سه دیوار از چهار دیوار نمازخانه را به طور فشرده (پهلو به پهلو) پر کردند. در نتیجه فضای کارگاه در کنار مکان برگزاری با توجه به نوع نشستن مخاطبین گسترده محسوب می‌شد و ابتدا تا انتهای جلسه حدود سی متر بود. علاوه بر این ده نفر از والدین همراه با فرزندان خردسال زیر پنج سال خود در جلسه حاضر بودند و شلوغی‌های خاص خود را ایجاد می‌کردند. همچنین به علت نبود سیستم تهویه هوای مطبوع، مجبور به باز کردن پنجره‌های نمازخانه شدیم. این مسئله با توجه به زنگ ورزش کلاس‌های مدرسه در ابتدای کارگاه و همچنین زنگ تفریح تمامی شاگردان در انتهای کارگاه، حائز اهمیت بود. خرابی قفل درب نمازخانه نیز با توجه به ورود تعدادی از دانش‌آموزان در حین زنگ تفریح به محل کارگاه کمی مشکل ایجاد کرد.

می‌توانید تصور کنید چه احساسی داشتم؟ دوست داشتید جای من بودید؟

حال با توجه به شرایط گفته شده در بالا، برای حفظ کفایت و استقلال شغلی خود، می‌بایستی یک محتوای آموزشی مناسب تولید می‌کردم و به مدیریت عوامل مزاحم موجود در فضای کارگاه می‌پرداختم. در ادامه اقدامات و پیشنهادهای خود را در این زمینه (که همیشه به کار می‌گیرم و با کمک آنها موفقیت‌های نسبی‌ای در فضای شغل به دست آورده‌ام) مطرح می‌کنم. اگر شما هم تکنیک یا پیشنهادی دیگری برای بهتر شدن عملکرد کاری من دارید، در قسمت نظرات بنویسید.

چطور یک محتوای آموزشی آماده می‌کنم؟

حال که با فضای کلی تجربه‌ام آشنا شدید، اول باید بگویم که با این که نمی‌بینم، چطور برای برگزاری یک دوره آموزشی آماده می‌شوم. من باید برای جلسات کارگاهی و آموزشی خود محتواهای علمی، جذاب و کاربردی تولید کنم. چرا که احساس می‌کنم این کار، اولین و مهم‌ترین اقدام لازم برای جذب مخاطبان و مدیریت جلسات آموزشی می‌باشد. ولی با توجه به نابیناییم، اصلی‌ترین مانعی که در مسیر تولید محتوا با آن مواجه هستم، دسترسی به منابع موجود و خواندن آنها است. با رفع این مشکل جدی من نیز می‌توانم با داشتن دانش تخصصی، ذوق هنری و خلاقیت مشابه افراد بینا هر محتوای آموزشی و تخصصی را آماده کنم. پس در ادامه توضیح می‌دهم که چگونه منابع موجود را بدون داشتن بینایی می‌خوانم.

منابع قابل استفاده

من با این که نابینا هستم ولی می‌توانم محتواهای تخصصی خود را به صورت مستقل با کمک کتاب‌های الکترونیکی (با فرمت JPG, PDF, DOC, DOCX) و متون صوتی، مقاله‌ها و پایان‌نامه‌های الکترونیکی، فیلم‌ها و پاورپوینت‌های تخصصی و آموزشی موجود در کتابخانه‌ها، دانشگاه‌ها و وبسایت‌های اینترنتی تولید کنم. توضیح این که ما نابینایان مشکلی در گوش دادن به منابع صوتی نداریم و با کمک نرم‌افزارهای صفحه خوان (مانند NVDA) که برای کامپیوتر و گوشی همراه وجود دارد، می‌توانیم مطالب و منابع کامپیوتری و الکترونیکی را به طور ماشینی به صوت تبدیل کنیم.

کتاب‌خانه‌ها و گروه‌های حامی

علاوه بر این با کتابخانه‌های مخصوص افراد نابینا (مثل کتابخانه‌های دولتی هر یک از شهرهای نهاد کتابخانه های عمومی کشور، کتابخانه‌های سازمان بهزیستی مانند کتابخانه رودکی، کتابخانه‌های خصوصی مثل کتابخانه حسینیه ارشاد، کتابخانه‌های دانشگاهی مانند دانشگاه تهران یا اصفهان) ارتباط گسترده‌ای دارم. چرا که این کتابخانه‌ها خدمات متنوعی مثل تولید و توزیع کتابهای صوتی یا بریل(خط نوشتاری مخصوص اشخاص نابینا)و همچنین اسکن و پرینت بریل منابع کاغذی و الکترونیکی، به افراد نابینا ارائه می‌دهند. همچنین افراد و گروه‌های مستقلی را می‌شناسم که برای ما نابینایان منابع دیداری موجود را دسترس‌پذیر، مثل ضبط کتاب، می‌کنند یا در جست‌و‌جوهای لازم اینترنتی و کتابخانه‌ای همراه ما هستند.

نرم‌افزارهای OCR

از سویی دیگر با توسعه نرم‌افزارهای OCR می‌توانم حتی منابع بینایی، کاغذی و الکترونیکی را برای خود قابل دسترس کنم. به این صورت که منابع کاغذی و بینایی را از طریق دوربین یا دستگاه‌های اسکنر به فرمت‌های الکترونیکی تبدیل می‌کنم و بعد آنها را با استفاده از نرم‌افزارهای OCR (چون OCR گوگل) به منابعی تبدیل می‌کنم که نرم‌افزارهای صفحه خوان افراد نابینا، می‌توانند آنها را به صوت تبدیل کنند.

هماهنگی نرم‌افزارهای موجود با صفحه خوان‌های افراد نابینا

همچنین با پیشرفت دنیای کامپیوتر، نرم‌افزارهای Office و Adobe Reader با نرم‌افزارهای صفحه خوان هماهنگ هستند و من نیز به عنوان یک متخصص نابینا می‌توانم با این نرم‌افزارها کار کنم. مطلب دیگر آن است که این روزها اپلیکیشن‌های کتابخوان (مانند فیدیبو) که امکان خرید و خواندن کتاب‌های الکترونیکی را به خوانندگان می‌دهند، با نرم‌افزارهای صفحه خوان سازگارتر شدند و من نیز با آن که نابینا هستم، می‌توانم با کمک این اپلیکیشن‌ها کتاب، مجله و روزنامه بخوانم.

دسترسی به منابع و امکانات گسترده‌تر با کمک زبان انگلیسی

در پایان من نابینا با فراگیری زبان انگلیسی، می‌توانم به منابع گسترده‌تر و به‌روزتری دست یابم که زحمت یادگیری زبان جدید را شیرین می‌کند. چرا که در زبان انگلیسی سایت‌ها، کتاب‌ها، مقالات و ابزارهای مخصوص و دسترس‌پذیر فراوانی برای ما، افراد نابینا وجود دارد که می‌توانیم از آنها استفاده کنیم.

چطور تدریس می‌کنم؟

من همیشه با اینکه نابینا هستم، تلاش می‌کنم با حفظ آرامش شخصی و اعتماد به توانایی‌های خود به طور مناسب، فضای جلسه آموزشی‌ام را مدیریت کنم و مطالب خود را آموزش دهم.

پذیرش معلولیت

فکر می‌کنم اولین نکته مهم در مدیریت جلسات این است که معلولیت خودم را بپذیرم و شرایط خاص بیناییم را در ابتدای جلسه آموزشی به تمامی مخاطبان اعلام کنم. من آمادگی هر سوال و برخوردی را (مثل تمسخر یا کنجکاوی) در رابطه با محدودیت بینایی خود دارم. در ابتدای هر دوره آموزشی به صورت مختصر سوابق تحصیلی و شغلی‌ام را معرفی می‌کنم؛ اهداف و محتوای کلی دوره و جلسه پیش را توضیح می‌دهم؛ و همچنین محدودیت‌های بینایی خود را بیان می‌کنم. توضیح می‌دهم که به چه میزان محدودیت بینایی دارم و تمامی مخاطبان برای ارتباط با من باید از علائم صوتی به جای بصری (مانند اجازه گرفتن با دست یا بهره گرفتن از زبان اشاره) استفاده کنند. بعد از تجربه دوره‌های آموزشی متفاوت، تشخیص دادم که همیشه نشانه‌ای برای محدودیت بینایی خود (مثل عصای سفید، عینک دودی یا کارت نصب شده به قفسه سينه) همراه داشته باشم تا مخاطبان معلولیتم را تا آخرین لحظات دوره فراموش نکنند؛ شرایط خاص ارتباط با من را رعایت نمایند؛ و همچنین اشتباهات احتمالی‌ام را که ناشی از ندیدن است مانند برخورد با افراد و اشیا، انداختن یا گم کردن وسایل نا‌دیده بگیرند.

داشتن ظاهر عادی

از سویی دیگر، احساس می‌کنم حفظ آراستگی ظاهری و داشتن رفتارهای عادی و طبیعی یکی از عوامل مهم برای ارتباط متقابل‌ام به عنوان یک متخصص نابینا با مخاطبان در طول کارگاه‌های آموزشی است. پس همیشه به تناسب ظاهری، تیپ مناسب، بهداشت شخصی، پاکیزگی لباس‌ها، آراستگی سر و صورت، فرم طبیعی ایستادن و حرکت، تماس چشمی عادی، زبان بدن مناسب و... توجه می‌کنم. من با پرس‌و‌جوی دائمی از اطرافیان خود (مانند اعضای خانواده یا دوستان) همیشه تلاش می‌کنم در این زمینه‌ها بهتر شوم و این اصول را رعایت کنم.

توجه به کل کلاس

چون محدودیت بینایی دارم، دامنه و گستره توجه‌ام نسبت به افراد بینا محدودتر است. پس سعی می‌کنم در طول کلاس‌های آموزشی خود در یک مکان مشخص به مدت طولانی نایستم و در بین مخاطبان و در سراسر مکان برگزاری جلسه (حتی اگر زیاد یا بزرگ باشند) جا‌به‌جا شوم. من با تحرک تدریجی، آرام و همراه با احتیاط با تمامی مخاطبان ارتباط می‌گیرم و تک‌تک آنها را به موضوع تدریس جذب می‌کنم؛ شلوغی‌ها و بی‌نظمی‌های موجود در جلسه را شناسایی و کنترل می‌کنم؛ و همچنین از سوالات و نظرات تمامی مخاطبان آگاه می‌شوم و به آنها واکنش مناسب نشان می‌دهم. همیشه تلاش می‌کنم قبل از شروع جلسات آموزشی، در مکان برگزاری حاضر شوم تا از محیط یک نقشه و تصور ذهنی به دست بیاورم. جلساتم را به صورت دایره یا همراه با راه‌روهای مناسب برای رفتن به ردیفهای پشتی مخاطبان، می‌چینم. همچنین در طول جلسات خود برای جا‌به‌جایی مستقلانه و شناسایی محل موانع و افراد عصای سفید دست می‌گیرم.

ارائه محتوا به مخاطب

در بخش قبلی گفتم، یکی از راه‌های جذب مخاطبان و پیشگیری از بی‌نظمی و شلوغی های جلسات، تولید و استفاده محتواهای جذاب، چالش برانگیز و سوال‌ساز می‌باشد. من این محتواهای آموزشی خود را از طریق صفحه‌های اینترنتی، ویدئو پروژکتور، پوستر و طرح از پیش آماده، بروشور چاپ شده یا نوشتن بر روی تخته وایت برد با کمک یک فرد داوطلب، با مخاطبان به اشتراک می‌گذارم.

جذاب کردن تدریس

تلاش می‌کنم با ایجاد فضای پرسش و پاسخ، بیان مشکلات و چالشها، مطرح کردن تجارب مرتبط و همچنین نقد محتوای ارائه شده، جلسات آموزشی و تدریس خود را برای مخاطبان جذاب کنم. از مثال‌ها و تجارب مخاطبان در تدریس، پاسخ دادن به سوالات و مشکلات آنها در حین تدریس، سوال کردن مستقیم از مخاطبان، دعوت کردن آنها برای نقد کردن محتوا و نظرات خود به عنوان مدرس، بیان تجارب شخصی‌ام به عنوان یک متخصص، صحبت از شاگردان یا مراجعان جلسات درمانی خارج از فضای جلسه آموزشی و.. بهره می‌گیرم تا مخاطبانم به کلاس و محتوای آموزشی علاقه مند‌تر شوند. همچنین از تجارب زیسته و منحصر به فرد هم خودم و هم مخاطبانم در تدریس مباحث تخصصی استفاده می‌کنم تا این مطالب کاربردی‌تر، ملموس‌تر و قابل فهم‌تر شوند. با استفاده از شوخی و لطیفه هم فضای جلسه و کلاس خود را صمیمی‌تر می‌کنم و ارتباط بهتری با مخاطبان خود می‌گیرم.

مدیریت بی‌نظمی‌ها

از سویی دیگر مخاطبان منفعل، آرام، شلوغ و انتقادگر خود را در طول جلسه شناسایی می‌کنم و با سوال کردن و دعوت کردن آنها به نقد محتوای آموزشی، فعالیت و شراکت این اشخاص را افزایش می‌دهم و همچنین شلوغی و شیطنت‌های احتمالی آنها را کنترل می‌نمایم. همچنین درباره این مخاطبان خاص از بر قراری تماس چشمی، گفتگوی مستقیم، مورد خطاب قرار دادن و قرار گرفتن دوره‌ای در کنار آنها کمک می‌گیرم. در رابطه با کنترل شلوغی‌ها و شیطنت‌های کودکان خردسال نیز در ابتدا محل نشستن آنها را شناسایی می‌کنم. برای مثال از والدین دارای کودکان خردسال می‌خواهم که به تنهایی برای فرزندانشان دست بزنند. همچنین گاه‌به‌گاه از کودکان سوال می‌کنم؛ با تماس چشمی یا فیزیکی با آنها ارتباط می‌گیرم و اسم آنها را در بین مثال‌های آموزشی خود استفاده می‌کنم. در پایان نیز با استفاده از تکنیک خاموشی و بی‌توجهی عوامل بی‌نظمی و شلوغی جلسات آموزشی خود را (مانند تلاش اشخاص خارج از فضای کارگاه برای جلب توجه یا ایجاد بی‌نظمی در کلاس با فریاد کشیدن یا صدا زدن) از بین می‌برم. همچنین گاهی هم برای مدیریت این عوامل بی‌نظمی (مثل بستن پنجره‌ها برای کاهش سر و صدا یا جلوگیری از ورود اشخاص مزاحم و غریبه) از افراد داوطلب داخل جلسه یا بیرون جلسه استفاده می‌کنم. از سویی دیگر مشارکت مخاطبان فعال خود را با عوامل اجتماعی مانند تحسین یک فرد مشخص یا نمره و امتیاز دادن به او در برابر سایرین تشویق می‌کنم. همچنین چون نمی‌توانم دقیق اشخاص بی‌نظم را تشخیص دهم، بعد از گسترده شدن سر‌‌و‌‌صدا تمام کلاس را جریمه می‌کنم. با تشویق فردی و جریمه گروهی می‌توانم کلاسی فعال‌تر و منظم‌تر داشته باشم. چون اشخاص فعال خود را به من معرفی می‌کنند تا تشویق شوند و لازم نیست برای جریمه کردن، اشخاص بی‌نظم را پیدا کنم.

دیدن تکالیف و گرفتن امتحان

مسئله مهم دیگر، مشاهده تکالیف مخاطبان و گرفتن امتحان از آنها است که شیوه‌های مختلفی برای این کار بدون کمک چشم وجود دارد. من از مخاطبان خود می‌خواهم که با خط بریل بنویسند؛ صدای خود را ضبط کنند؛ مطالب را به طور شفاهی ارائه دهند؛ در نرم‌افزارهای نوشتاری کامپیوتر یا گوشی همراه تایپ کنند؛ به سوالات بارگذاری شده در بستر‌های آزمون اینترنتی مانند فرم‌نگار گوگل جواب دهند؛ مطالب را بر روی کاغذ بنویسند و عکس آنها را برای من بفرستند تا با کمک نرم‌افزارهای OCR و صفحه‌خوان آنها را بخوانم؛ یا گاهی اوقات هم از یک دستیار بینا برای انجام این کارها کمک می‌گیرم.

دستیار بینا

به نظر من داشتن دستیار بینا می‌تواند مفید باشد ولی این فرصت در تمامی دوره‌های آموزشی فراهم نمی‌شود. همچنین با توجه به وظایف شغلی گاهی معلم یا آموزگار یک کلاس درسی می‌شوم که در چنین شرایطی امکان کمک گرفتن دائمی از دستیار وجود ندارد. در این موقعیت‌ها باید با تکیه بر توانایی‌های شخصی خود کلاس‌های آموزشی‌ام را مدیریت کنم. پس فکر می‌کنم فراگیری و به کار گیری تکنیک‌های مدیریت کلاس یک ضرورت برای ما نابینایان است.

*******

در آخر اشاره کردن به این مسئله را مفید می‌دانم که ما به عنوان متخصص نابینا هرگز نباید از تجاربی چون تولید محتوا و برگزاری کارگاه‌های آموزشی و تخصصی هراس داشته باشیم و از پذیرفتن مستقلانه آنها پرهیز کنیم. بلکه با تکه بر توانایی‌های شخصی باید هرچه سریعتر از چنین شرایطی استقبال کنیم و اصطلاحا با اعتماد به نفس به درون این موقعیت‌های ناشناخته و بکر برای کسب تجربه بپریم.

حال با خواندن مطالب بالا چه احساسی دارید؟

سوال یا انتقادی ندارید؟

تجربه یا نظر خاصی دارید که تکمیل کننده گفته‌های بالا باشد؟

نابینایانتولید محتواتدریسخواندن کتابمدیریت کلاس
کارشناس ارشد روانشناسی کودکان استثنایی هستم. باور دارم که کلید نزدیکی و کمک به سایرین، درک و همدلی می باشد. باید تلاش کنیم که دنیا را از دید دیگران نیز ببینیم. چرا که می توان از هر کس آموخت.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید