?
پایه و اساسِ تئوری انتخاب بطور خلاصه از این قرار است :
هرچیزی که در دنیای پیرامون ما وجود دارد میتواند داده تولید کند.
وقتی ما در معرض آن داده قرار بگیریم از طریق حواس خود (بینایی،چشایی،شنوایی و...) داده ها را دریافت می کنیم.داده به خودی خود هیچ بارِ عاطفی، احساسی یا انگیزشی ندارد.این ما هستیم که انتخاب می کنیم آن داده را چطور تعبیر و تفسیر کنیم و در نتیجه به آن بارِ معنایی و احساسی می دهیم و حالا داده ها تبدیل به اطلاعاتِ معنی داری میشوند که میتوانند منشاءِ احساسات و تصمیم گیری های ما باشند.
ما میتوانیم با انتخابِ خود در این جریان تاثیر بگذاریم: در قدم اول انتخاب کنیم که ذهن خود را در معرض چه داده هایی قرار بدهیم یا ندهیم؛ در قدم دوم انتخاب کنیم که چطور و با چه پیش فرض ها و چهارچوب هایی آن داده ها را تفسیر و تعبیر کرده و تبدیل به اطلاعات معنی داری کنیم که منجر به ایجادِ احساس و منشاء تصمیم گیری ما بشوند.
همه ی ما چهارچوب ها و پیش فرض های ذهنی ای داریم که داده های دریافتی از طریق حواس با گُذر از میانِ آن تبدیل به اطلاعاتِ معنادار می شود. این چهارچوب ها و پیش فرض ها با توجه به نوع تجربیاتِ پرورشی و تربیتی که در دوران ابتداییِ زندگی از سر گذرانده ایم و همچنین آموزش هایی که بعد از آن مستقیم و غیر مستقیم دریافت کرده ایم شکل گرفته اند.
کتاب تئوری انتخاب با مثال ها و نمونه های مفصل چگونگی کارکرد و همچنین کاربرد تئوری انتخاب در موارد مختلف را تبیین کند.