ویرگول
ورودثبت نام
Masoud
Masoud
Masoud
Masoud
خواندن ۲ دقیقه·۴ روز پیش

چرا معیارهای هندوانه ای خطرناک هستند

مسابقه برای «بهره‌ورتر و کاراتر بودن» → مستقیم به فرسودگی می‌رسه burnout

اگه هر روز با خودت یا تیم‌های دیگه رقابت کنی که «امروز بیشتر از دیروز تحویل بدیم»، یه روزی می‌بینی همه چیز سبزه، ولی در واقع داری به هدف اصلی نزدیک نمی‌شی.

نتیجه؟ خستگی ذهنی و جسمی، بی‌حوصلگی از پروژه طولانی، و در نهایت بهترین آدما یا می‌رن یا می‌سوزن.

تمرکز فقط روی خروجی → پدیده «هندونه metrics» (Watermelon Effect)

از بیرون همه چیز سبز و قشنگه (معیارها گرین، تیک خورده، تحویل داده شده)

ولی وقتی می‌بريش، از داخل قرمزِ قرمزِ خونینه (هیچ نتیجه واقعی و ارزشمندی به دست نیومده).

چرا معیارهای هندونه‌ای خطرناک‌اند؟

چند مثال واقعی:

- تعداد خطوط کد بالا → ممکنه یعنی کدنویسی کثیف، پر از باگ، پر از دِین فنی و مشکلات عملکردی

- تعداد باگ‌های رفع‌شده زیاد → بدون در نظر گرفتن شدت یا تکرار باگ، هیچی در مورد کیفیت واقعی نرم‌افزار نمی‌گه

- تعداد فیچر تحویل‌شده زیاد → اگه فیچرها کم‌ارزش باشن و مشتری اصلاً ازشون استفاده نکنه، فقط یه عدد قشنگ روی کاغذه (false positive)

اندازه‌گیری نتیجه (Outcome) خیلی پیچیده‌تر از خروجی است

برای اینکه بفهمی یه فیچر واقعاً چقدر درآمد یا ارزش ساخته، باید داده‌های تحقیق کاربر و بینش کسب‌وکار داشته باشی. به‌عنوان لید مهندسی، باید همیشه با تیم محصول و ذی‌نفعان کسب‌وکار در ارتباط باشی. هر گونه قطع ارتباط در این زمینه = فاجعه برای پروژه.

خلاصه اینکه

- معیار سبز ≠ موفقیت واقعی

- تعداد فیچر / خط کد / باگ رفع‌شده = معیارهای هندونه‌ای (از بیرون سبز، از داخل قرمز)

- اگه فقط خروجی اندازه بگیری و نتیجه رو فراموش کنی، بهترین تیم رو هم تبدیل می‌کنی به کارخانه تولید زباله با سرعت بالا

- راه درست: هر فیچر باید قبل از ساختن جواب این سؤال رو داشته باشه:

«این دقیقاً چه outcome مشخص و قابل اندازه‌گیری‌ای برای کاربر یا کسب‌وکار ایجاد می‌کنه؟»

کدنویسیتولید زبالهتیم محصولمهندسی نرم افزار
۰
۰
Masoud
Masoud
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید