ویرگول
ورودثبت نام
مسعود نظری منش
مسعود نظری منشکارآفرین - فاندر استارت آپ دیجی رفاهی (پلتفرم مدیریت خدمات رفاهی کارکنان)
مسعود نظری منش
مسعود نظری منش
خواندن ۵ دقیقه·۲ ماه پیش

یک شبی مجنون نمازش را شکست!

این غزل زیبا (منتسب به نظامی گنجوی)، بعد از بارها شنیده شدن، بالاخره روی من تاثیر گذاشت! عجیب نیست؟ پس چرا دفعات قبلی که اونو شنیدم معناش رو درک نکردم؟ ولی این بار تونستم از نگاه یک کارآفرین که به شدت داره به دنبال راهی برای رسیدن به هدفش می گرده، پیام مهم این شعر رو دریافت کنم (الهی شکر) ...

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست!

عشق آن شب مَستِ مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پـُر ز لیلا شد دل پـُر آه او

خیلی جالبه که نظامی که خودش خالق شخصیت لیلی و مجنون و عشق اساطیری بین اون ها هست، داره سکانسی رو روایت می کنه که مجنون (که مسلمان بوده) از شدت آرزوی وصال لیلی، حتی نمازش رو که به نوعی نماد اصل دین و اخلاقش هست رو می شکنه و خودشو رو در روی پروردگارش قرار میده! {آیا تا به حال به این نقطه رسیدی که از زمین و زمان طلبکار باشی و همه چیز رو زیر سوال ببری؟ }

شکستن نماز! استعاره ای برای توقف یک رفتار تکراریه که شاید ظاهرش درسته ولی معلومه که اثر گذار نیست و انگار دیگه کار نمی کنه! پس باید بهش شکّ کرد! و همین شک باعث بروز سوال و جواب هایی میشه که روشن شدگی رو به دنبال خودش میاره!

پس اون شبی که همه فرمول ها و راهکارهای ذهنیت برای رسیدن به هدفت به درِ بسته خوردند، الگوهای قبلی ذهنت رو کنار بگذار و حتی نماز تکراری و عادت گونه ات رو بشکن و این بار بدون وضو (بی ذهن) با خدا خلوت کن! و بی رودروایسی باهاش درباره اینکه چرا تو رو به آرزوت نمی رسونه؟ و چرا این همه تلاشت تا حالا به درِ بسته خورده خلوت کن! خدا رو به جایگاه پاسخگو دعوت کن! اصلا سرِش داد بزن تا خالی بشی! درد دل کن ولی احساس طلبکاری هات رو هم به روش بیار، ببین چه جوابی داره بهت بده!!!

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیبِ عشق دارم کرده ای

جامِ لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای!

نِشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست، آنم می زنی!

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن

مردِ این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو … من نیستم!

همه می دونیم که وجه مشترک تمام افراد موفق این بوده که اونها عاشق هدفشون بودن و در عین حال زندگی نامه این افراد پُره از سکانس شکست های سنگین و رنج ها و مشقت های متعددی که برای رسیدن به موفقیت متحمل شدند. تقریبا همه شون بارها به نقظه نا امیدی محض رسیدند ولی تمایز اونها با افراد گمنام و ناشناس در همین بوده که بر نا امیدیِ کُشنده اون لحظات غلبه کردند و به تلاششون ادامه دادن! و اینجا این سوال مهم مطرح میشه که "چرا انسان باید در مسیر تحقق یک هدف چنین رنج بزرگی رو متحمل بشه؟ آیا ارزشش رو داره؟"

و چه خوب که شاعر در این شعر با این صراحت این سوال مهم رو از خداوند می پرسه که "چرا انسان رو عاشق تحقق یک ماموریت غیر ممکن می کنی که (خودت در دلش انداختی یا به اون مسیر هدایتش کردی) ولی اون باید در مسیر انجام دادنش این همه رنج بکشه؟"

گفت: ای دیوانه، لیلایت منم

در رگت پنهان و پیدایت منم

سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

بَه بَه از این پاسخ ....

برای درک عمیق تر این پاسخ، میشه به رفتار یک پدر زمانیکه می خواد راه رفتن رو به فرزندش آموزش بده اشاره کنیم. وقتی والدین از دوران نوزادی سعی می کنند با نشان داده جغجغه یا یک شیءِ خوش رنگ و لعاب توجه کودک رو برای تقلا کردن برای رسیدن بهش جلب کنند و با هر حرکت بهش پاداش میدن و با ذوق و شوق تشویقش می کنند که به تقلا برای سینه خیز رفتن ادامه بده، ولی تا اون کودک میاد به جغجغه برسه، اون رو کمی از دسترسش دور می کنند! چرا؟ برای اینکه از نظر والدین رسیدن به جغجغه در مقایسه با رسیدن به قابلیت راه رفتن، هدف بسیار دم دستی هست و کودک نباید به اون هدف راضی بشه!

عشقِ لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره ی صحرا، نشد

گفتم عاقل می شوی، اما نشد

سوختم در حسرت یک یا رَبت

غیر لیلا ، بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی

صحنه ای رو تصور کنید که یک کودک به خاطر نرسیدن به اون اسباب بازی داره جیغ میزنه و حتی آغوش والدینش هم آرومش نمی کنه! حالا در این سکانس خداوند داره به بنده اش میگه "با ترفند فتح قله های زندگی، بارها و بارها تو رو در میدان های مختلفی به چالش انداختم و خودم راه موفقیت رو پیش روت گذاشتم {أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ، وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ، الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ }، ولی تو هر بار مثل یک ورزشکار که وقتی به مدال قهرمانی رسید، مربی خودش رو فراموش کرد رفتار کردی و از کسی که داره هر روز تو رو پرورش میده تا قابلیت های بالاتری رو از خودت انتظار داشته باشی غفلت کردی!

و چه لحظه ی باشکوهی هست اون لحظه ای که خداوند با یک تلنگر محکم انسان رو از غفلت بیرون بیاره و بهش بگه "حواست رو جمع کن که لیلای اصلی که باید بهش برسی من هستم!"

مطمئن بودم به من سر میزنی

در حریم خانه ام در میزنی!

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بی قرارت کرده بود

مردِ راهم باش تا شاهَت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم ...

خداوند بارها در قرآن به وجه ربوبیّت خودش اشاره کرده (ربّ به معنای مُربی یا پرورش دهنده) {رب العالمین}

ولی باید توجه کنیم که این مُربی (رب العالمین) از زمین تا آسمان با مربی های زمینی که سراغ داریم متفاوته! چرا؟ چون شاید مُربی های زمینی دچار نقص باشند و نتونن شاگرد خودشون رو به موفقیت برسونند ولی مربی گری خدا اینطوریکه که قطعا بنده خودش رو به سکوی قهرمانی می رسونه! حتی اگر اون بنده، مثل شخصیت اول در این شعر بارها و بارها سر به هوا بازی در بیاره و گمراه بشه، ولی بالاخره در تاریک ترین لحظات و در اوج نا امیدی دستش رو می گیره و با نور هدایت خودش مسیر فتح قله رو بهش نشون میده ....


https://virgool.io/@masoudnazari/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B3%D8%AF-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%DA%86%D8%A7%D9%88%D8%B4%DB%8C-puwjpg8bk4ur
https://virgool.io/@masoudnazari/%D9%86%D9%82%D8%B7%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%B7%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AA-%D8%B1%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%DA%A9%D9%86-iumis6ptikyt
https://virgool.io/@masoudnazari/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%B4%D9%90-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86-lvvrgrikrhrs

موفقیتفلسفهعرفانکارآفرینی
۸
۲
مسعود نظری منش
مسعود نظری منش
کارآفرین - فاندر استارت آپ دیجی رفاهی (پلتفرم مدیریت خدمات رفاهی کارکنان)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید