این پست دنباله این پست است. بعد از آنکه فهمیدیم ، زندگیمان توام با جبر است می خواهیم بدانیم که در این آشفته بازار، کت بر تن چه کسی است؟ چه کسی مارا مجبور به کاری می کند؟
ابزاری که من برای توضیح این موضوع در اختیار دارم، بازی شطرنج است. به طور کلی در بازی شطرنج با دو گروه بازیکن برنده خاص مواجه هستیم: (خاص از این نوع که احتمال برد ، منطقاََ کم است)
1. بازیکن آماتوری که نسبت به حریفش برتری در مهره های اصلی دارد.
2. بازیکن حرفه ای که چیز زیادی ندارد ولی استراتژی و تاکتیک خوبی دارد.
و با دانستن این موضوع ، ما در بازی با حالتی مواجه هستیم به نام وضعیت آرامش ، که وضعیتی است که بازیکن در آن ، با آرامش تصمیم می گیرد و بدون استرس حرکت می دهد و در طی ادوار و با مطالعه سبک زندگی و تجربه بازیکنان برتر شطرنج ، مهمترین مهارت را کنترل احساسات مطرح کردهاند. و واضح است که استرس و اضطراب بر این دو حالت و دو نوع بازیکن ، اثر مخرب دارد.
در بررسی اثر استرس بر دو نوع بازیکن ، در نوع اول ، مسبب از دست دادن خط فکری و مهارت لازم به کار گیری
مهره ها شده و در نهایت بازیکن که بر استرس ود غلبه نکرده، مهره های خودش را از دست می دهد. و در نوع دوم ، بازیکن به سادگی شکست می خورد. در پاراگراف بعدی ، به مسئله اصلی خواهیم پرداخت.
مشابه بازی شطرنج ، در جامعه ، دارایی های ما ، مهره های بازی و فراهم کننده امکانات و امتیازات ما است و با توجه به کثرت دارایی ها ، و همچنین مهارت کنترل دارایی ها ، جامعه به چهار قشر تقسیم می شود: (مهارت را می توان به داشتن ذهنیت درست زیستن و مهارت کسب ثروت تعبیر کرد)
1. پر دارایی و پر مهارت ( که بدیهی است ، قدرت کافی را دارا هستند و می توانند برای گروه پایین تر تصمیم گیری کنند)
2. پر دارایی و کم مهارت
3. کم دارایی و پر مهارت
4. کم دارایی و کم مهارت ( که همواره و با تاسف فراوان ، مغموم تصمیمات و قوانین گروه های بالا هستند)
با توجه به نمودار ،
فکت اول : برای قوی بودن و دریافت امکانات زیاد ، باید خود را به افراد ثروتمند و پر مهارت نزدیک کرد.
فکت دوم : گروه های 2 و 3 ، همگی یک ویژگی جذاب برای افراد ثروتمند و پر مهارت دارند. گروه دوم ، ثروتمند است و گروه سوم مهارت بالای جذب ثروت و زیستن دارند. به این سناریو توجه کنید :
نفر A : هم ثروتمند است و هم پر از مهارت که بسیار شخصیت جذابی برایش می سازد.
نفر B : ثروتمند نیست ولی پر از مهارت های جذاب است.
نفر C : ثروتمند است ولی مهارتی ندارد.
حال این سه نفر در یک مهمانی هستند و این دو نفر B,C ، برای شخص A ، جذابیت داشته و می توانند خودشان
به شخص A نزدیک کنند و ارتباط موثر تشکیل دهند.
فکت سوم : گروه آخر ، همواره پذیرای تغییرات و تحکیمات از گروه های بالایی هستند و هیچگاه به گروه ثروتمند و پرمهارت نزدیک هم نمی شوند و فرصت ارتباط موثر را نخواهند داشت.
جامعه همین اندازه جای ترسناک و پر از ظلم است!
آیا گروه اول ، همواره غرق در آرامش است؟ آیا گروه آخر همواره زانو غم در بغل گرفته و اشک می ریزند؟ آیا گروه های میانی ، همواره در حال تقلا هستند؟ خب واضح است که نمی توان جامعه را به طور دقیق با شطرنج ، تطبیق داد و از آن استفاده کرد اما اگر کمی مهارت بازی شطرنج را بررسی کنیم ، در میابیم که ما از ابتدا اضطراب شکست را نداشتیم و یا آنقدر هم زیاد مضطرب نبودیم و اضطراب ما در طی بازی فزونی پیدا کرد ، چرا که ما تصمیم می گیریم. تصمیم درست باشد ، که پیشروی می کنیم و احتمالا برنده بازی می شویم ، ولی بالعکس ،
شکست می خوریم. اساسا قدرت برای آرامش است اما قدرت اجتماعی ، اصولا برای آرامش اجتماعی است و
آرامش اجتماعی، با آرامش درون متفاوت است به طوری که ممکن است برای آرامش اجتماعی ما ، عده ای قربانی شوند. سوالی مطرح می شود : "چه چیزی آرامش یک فرد ثروتمند را برهم می زند؟" ، چندین حالت وجود دارد ، ولی نکته اینجاست که کثرت ثروت این فرد، برایش رهگشاست، خصوصاَََ که توانمند در مدیریت کردن ثروت باشد. بنابراین ثروت تامین کننده آرامش مشروط است. مشروط به اینکه توام با طمع و حرص برای نگهداری نباشد.
بیایید نتیجه گیری کنیم:
به طور موثر و بدیهی ، افراد ثروتمند و توانمند ، قدرتمند نیز هستند و بر جامعه کنترل می توانند داشته باشند و هریک از گروه های دیگر اجتماعی ، می توانند با آنها ارتباط بگیرند اگر چیزی برای ارائه داشته باشند و گروهی
مغموم و ناتوان باقی می ماند و همین فضا ایجاب می کند که اهمیت تفکر درست و اصولی پدیدار شود و ملزوم شویم که تفکری راهگشا برای زیستن و جذب و تامین ثروت داشته باشیم که مجبور به تصمیمات و موج ناملایمات نباشیم...
ممنون که با من همراه بودید.
ادامه دارد...