در دنیایی که هر روز ابزارهای جدیدی معرفی میشن، تکنولوژی با سرعت سرسامآوری رشد میکنه، و رقابت برای تحویل سریعتر و ارزانتر شدت گرفته، یک چیز انگار داره کمرنگتر میشه: تعهد.
منظورم فقط تعهد به انجام وظیفه نیست. اتفاقاً من در سالهای اخیر آدمهایی زیادی دیدم که کارشون رو انجام میدن. اما چیزی که جاش خالیه ، تعهدی از یه جنس دیگس: تعهد به ساختن.

ما معمولاً در نقشهای فنی و مدیریتی، از تیمها «تحویل» میخواهیم. میپرسیم: این تسک کی آماده میشه؟ این فیچر کی میره روی پروداکشن؟ و گاهی با ددلاین و فشار، به اجرا تعهد میسازیم. اما این مدل از تعهد، اگرچه لازم است، کافی نیست.
تعهد به اجرا یعنی من وظیفهام را انجام میدهم، چون قراری گذاشتهایم، یا چون قرارداد داریم. اما این تعهد، سطحیترین شکل مشارکت است.
تعهد به ساختن یعنی:
تعهد به ساختن یعنی بفهمیم مسئولیت ما فقط روی خروجی نیست، بلکه روی آدمهایی هم هست که قراره اون خروجی رو خلق کنن.
رهبران واقعی نه با زور، نه با ترس، بلکه با الهام دادن و معنا بخشیدن به کار، تعهد ایجاد میکنن.
رهبری یعنی:
یک رهبر باید شعلهٔ انگیزه را در دل تیم روشن نگه داره. باید چشماندازی ترسیم کنه، که تیم بخواد با انگیزه به سمتش حرکت کند. چون تعهد واقعی از درون به جوش میاد، نه اینکه از بیرون تحمیل بشه.
شاید یکی از اشتباههای رایج اینه که فکر میکنیم آدم متعهد خودش باید این ویژگی رو داشته باشه. اما مثل هر مهارت دیگهای، تعهد هم آموختنیه. تعهد با فشار و چکلیست ساخته نمیشه، با الگو بودن، گفتگو، اعتماد و فضای رشد ساخته میشه.
باید به آدمها یاد بدیم که متعهد بودن فقط یه ویژگی شغلی نیست؛ یه ویژگی انسانیه. کسی که در زندگی شخصیاش آدم متعهدیه، در تیم هم همینه. برعکسش هم صادقه.
ما باید نشون بدیم که تعهد داشتن فقط به مدیر پروژه نیست، به خودته، به همتیمیهات، به چیزی که میسازیم، به کاربر نهایی، به آینده.
حتماً شنیدید یا خودتون گفتید:
اگه یکی مثل خودم داشتم، همه چی حل بود!
این جمله اگر کنترل نشه، به یکی از سمیترین باورها تبدیل میشه. چون ما ناخودآگاه شروع میکنیم به مقایسه کردن دیگران با خودمون. کسی که مثل ما فکر نمیکنه، کسی که کندتره، کسی که سبک یادگیری متفاوتی داره، به چشم "ضعیف" دیده میشه.
اما ما قرار نیست آدمهایی مثل خودمون بسازیم. ما قراره به آدمها کمک کنیم نسخهٔ بهتری از خودشون باشن. نه کپی ما. نه تکرار ما. چون تیمی که همه شبیه ما باشن، رشد نمیکنه. تیم واقعی، تیمیه که توش تفاوت هست، ولی تعهد مشترکه.
اگر قراره تعهد به ساختن جا بیفته، باید مسیر رو روشن کنیم. تیم باید بدونه قراره چی بسازه. باید حس کنه بخشی از اون ساختنه. وقتی آدمها ندونن خروجی کارشون به کجا ختم میشه، یا حس نکنن کاری که میکنن معنا داره، دلیلی برای متعهد بودن نمیمونه.
تعهد یعنی بگیم:
آدمهایی که تعهد به ساختن دارند، معمولاً درونیترین انگیزهها رو دارن. اونها از تغییر نمیترسن، بلکه به استقبالش میرن. چون میدونن قراره چیزی بهتر خلق کنن؛ برای خودشون، تیمشون، و دنیا.
اگر میخوای پیشرفت کنی، اول از خودت بپرس:
من به چی متعهدم؟
پایان: تعهد به ساختن یعنی تعهد به انسان بودن
اگر قراره نرمافزار بسازیم، باید اول آدم بسازیم. آدمهایی که بلدن به خودشون متعهد باشن، به تیمشون، به چیزی که خلق میکنن.
تعهد به ساختن، یعنی ساختن تیمهایی که فقط برای زنده موندن کد نمیزنن، بلکه برای معنا دادن به کارشون تلاش میکنن. تیمهایی که اگر روزی از هم جدا بشن، چیزی که بینشون ساخته شده باقی میمونه: احترام، رشد، انسانیت.
و این، چیزی نیست که با ددلاین بهدست بیاد. این، فقط با تعهد ساخته میشه.
کلمهٔ تعهد خودش ترسناک هم هست. چون بار مسئولیت زیادی داره. چون گاهی ما رو یاد محدودیت میندازه. یاد ترس از شکست، ترس از قضاوت، ترس از خالی شدن.
ولی این دقیقاً همونجاییه که باید صادق باشیم: تعهد واقعی، اول از همه با خودمون شروع میشه. و این یعنی گاهی لازمه از خودمون بپرسیم:
آیا من آمادهام که به چیزی متعهد باشم که هنوز کامل نیست؟ به تیمی که هنوز جا برای رشد داره؟ به محصولی که هنوز در ابتدای راهه؟
تعهد همیشه زیبا نیست، اما همیشه اصیله.
و این نوشته هم، شاید بیشتر از اونکه یه توصیه باشه، یه یادآوری برای خودم بود. یه پنجدقیقهی دونفرهی ذهنی، بین من و کسی که داره اینو میخونه.