همه ما باهوش، دوستداشتنی، خوشمشرب، خاص و پر از نکات مثبتیم البته تا وقتی که در جمع دوستان نزدیک و آدم های همفکرمان باشیم!
کافی است این قاعده قدری بهم بخورد تا تبدیل شویم به آدم هایی که معلوم نیست از کدام سیاره آمدهاند و توان ارتباط گرفتن ندارند. نمیدانم برای شما پیش آمده یا نه. برای من به دفعات پیش آمده که در جمع جدیدی قرار بگیرم و احساس کنم آدم فضایی هستم، با سه چشم و شاخک های لزجی که وقت و بیوقت تکان میخورند. کافی است قدری از فضای امن و آدم های همیشگی دور شوم. کافی است آدمها کمی متفاوت از من باشند. نه اینکه جور خاصی باشند، همین آدمهای معمولی! مثلا در رشته متفاوتی درس خواندهاند یا اصلا درس نخواندهاند، علائق متفاوت دارند، موسیقی که گوش میدهند یا فیلم هایی که میبینند متفاوت است. کافی است به دنیا جور دیگری نگاه کنند.
در جمع دوستانت که هستی، همه چیزت خوب و کافی است. به اندازه زیبا، باهوش، باحال و نکته سنجی. در جمع متفاوت، همه این خصوصیات را از دست میدهی. شاید زیباییت بماند، آن هم نه همیشه. حتی زیبایی و آراستگی ظاهری نسبی است و بسته به محیط تعریف میشود. مثلا اگر در جمع آدم های معمولی زیبایی، در جمع طرفداران عملهای زیبایی یا پسرهای سیکس پک باشگاه برو مکمل مصرف کن، دیگر روی زیباییت هم نمیتوانی حساب کنی.
نمیدانم چقدر برایتان اتفاق افتاده. من هربار که از جمع آدمهای متفاوت برمیگردم، به خودم و به همه آنچه در طی این سال ها اندوختهام، شک میکنم. مگر ما آدم ها چه داریم؟ آدمیم دیگر، اگر اموالمان، شغل و جایگاه اجتماعیمان، روابط و حتی سر و پز و لباس هامان را از ما بگیرند، چه از ما میماند؟ بدن بدترکیبمان (البته برای افراد نادری خوش ترکیب است) و دیگر دلمان خوش است به آن چه در مغزمان است و شخصیتمان! اگر آن هم ناپایدار و بسته به زمان و مکان و شرایط و آدمها باشد؛ چه خاکی باید به سرمان بریزیم؟
بلند بلند فکر میکنم و قرار نیست به نتیجه ای برسم. فقط این را بگویم که اگر در جمع همفکران و حلقه امینتتان خیلی کول و باحالید چندان خوشحال نباشید؛ همه ما تا آدم فضایی شدن به اندازه دعوت به یک دورهمی فاصله داریم!