قبل از هرچیز بگویم که کتاب برای من یادآور جنس دوم سیمون دوبووار بود؛ به لحاظ سبک نگارش، فصل بندی، موضوعات مورد بررسی و لحن صریح و بی تکلف آن.
نویسنده تعمدا از پرداختن به ستم تاریخی مردان بر زنان و موضوعات تکراری اغلب کتاب های فمینیستی پرهیز کرده و به موضوعات دیگر مربوط به زنان که شاید به دغدغههای شخصیاش نزدیک تر بوده، پرداخته است. نثر کتاب روان است و افراد بدون پیش زمینه هم میتوانند آن را بخوانند.
کتاب خوب برای من کتابی نیست که با هرآنچه نویسنده گفته موافق باشم، کتاب خوب برایم کتابی است که دریچههای جدید در ذهنم باز کند و مرا به تفکر وا دارد، هرچند با همه نظرات نویسنده موافق نباشم.
این کتاب نیز چنین بود. جاهایی از کتاب، بکر بودن موضوعات و نگاه هوشمند نویسنده شگفت زدهام کرد و جاهایی دیگر، نگاه نویسنده در نظرم ضد زن بود یا دچار تقلیل گرایی میشد. بعضی جاها، نگاه جزئیی نگر و موشکافانه نویسنده را تحسین کردم و جای دیگر، انتظار وسعت دید بیشتر داشتم.
من کتابها را با نگاه پژوهشگر میخوانم. اما این کتاب را از نگاه یک زن نیز خواندم. کتاب وادارم کرد که در مورد خودم، زنانگیام، سال های زندگیام که رفته و سالهایی که هنوز نیامده، دوباره فکر کنم.
در کل از نظرم کتاب ارزشمندی است و خواندن آن را به زنان و مردان توصیه میکنم.
از متن کتاب:
"زیبایی و جوانی دو صفت ظاهری نیستند. دو ویژگی کاربردی اند که در غیبتشان، زن به عنوان موجودي کاملا جسمانی، هویت جنسی و چیستی وجودی خود را متزلزل میبیند. تفاوت او با مرد در این مرحله جالب توجه است... هجوم پیری به سر و شکل ظاهری مرد، اتفاق جبران ناپذیری نیست...
... زن آموخته است که با شکل و شمایل دلبرانه در برابر مرد ظاهر شود. ابزار نخستین دلبری و فریبایی، زیبایی و دست کم نشاط و جوانی است. تصویر اسطوره ای و افسانه ای "پیرزن" در ذهن اغلب مردم، نماد جادوگری و کژنهادی است. درست برخلاف تصویر پیرمرد که نه همیشه اما غالبا فرزانگی و دانایی را تداعی میکند. ارزش و جلوه ریش سپید پیرمرد با موی سپید پیرزن قابل قیاس نیست. سپیدمویی پیرزن به او شرمندگی و قباحت را یادآوری میکند... غالبا در فرهنگ گفتاری رایج، انواع صفات مذموم به پیرزن نسبت داده میشود. هیچ کس غرغرو بودن و بدبینی را در ریش سفیدان نمیبیند. "