ویرگول
ورودثبت نام
Mst
Mst
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

نوکیسگی فرهنگی

در جامعه شناسی مفهومی داریم با عنوان "نوکیسگی فرهنگی"

از آن مفاهیم ظریف و به‌دردبخوری است که آدم میخواهد بپرد مبتکرش را بغل کند و حسابی بچلاند.


برای توضیح دادنش از نوکیسگی اقتصادی، شروع میکنم. می‌دانید که همه نوکیسه.ها سر و ته یک کرباسند!

به نوکیسه.ها یا همان تازه به دوران رسیده ها که فکر می‌کنید چه چیزهایی یادتان می آید؟ آدم هایی که یک‌شبه به ثروتی رسیده‌اند. آدم هایی که تا به حال جور دیگری و در محیط دیگری زندگی میکرده‌اند و یک‌دفعه به محیط جدیدی آمده اند که شبیهش نیستند، اما به زور میخواهند تعلق خود را به آن اثبات کنند. و برای اینکار به هر دری می‌زنند. ولخرجی می‌کنند و خودشان را به آدم ها اصیلی که پذیرایشان نیستند، می‌چسابند و هر تحقیری را تحمل می‌کنند.

نکته اصلی در نوکیسگی تحرک آدم ها از طبقه ای به طبقه‌ی معمولا بالاتر است. تحرک سریع و ناگهانی که بیشتر به پرتاب‌شدن میماند. ثروت افزایش پیدا کرده، اما یک دفعه اتفاق افتاده و بقیه ابعاد زندگی مانند قبل است. خلقیات و ذهن و عادات این آدم ها همان است که قبل از ثروتمند شدن، داشته اند و از این حیث با طبقه جدید تناسب ندارند و این عدم تناسب به قول معروف "عرعر" میکند.

حالا همین تحرک و تغییر را در زمینه فرهنگ تصور کنید. چه با تغییر ثروت همراه باشد چه نباشد. آدم‌هایی را تصور کنید که از یک محیط فرهنگی به محیط فرهنگی دیگری پرتاب شده اند. از شهرستانی به پایتخت آمده‌اند، از ایران به اروپا رفته اند یا از هر جامعه بسته ای وارد جامعه‌ای باز شده‌اند. این ها می‌توانند بدل شوند به نوکیسه‌های فرهنگی.

شیفته فرهنگ جدیدند و می‌خواهند فرهنگ قبلی را به دست فراموشی بسپارند. می‌خواهند ثابت کنند که فضای جدید تعلق دارند. پس لازم است شبیه آدم‌های فضای جدید باشند و اولین قدم شباهت ظاهری است.

همان سبک زندگی را اتخاذ می‌کنند. همان لباس‌ها رو می‌پوشند، همان غذاها را میخورند، همان تفریحات را میکنند، همان‌گونه صحبت می‌کنند. به همان چیزهایی علاقه نشان می‌دهند که بقیه آدم‌های آن محیط. معمولا غلیظ تر و یه پله بالاتر که محکم‌کاری کرده باشند.


نوکیسه‌های فرهنگی در همین مرحله می‌مانند. بدن های مدروزی که حرف‌های مدروز می‌زنند و کارهای مد روز انجام می‌دهند اما درونشان جور دیگری‌ست. آن‌وقت کسی می‌تواند در رستوران ساحلی مدرنی بنشیند و سوشی سفارش دهد و همزمان با گوشی هوشمندش بلیط يک تئاتر معروف را رزرو کند در حالی که منش و شخصیت و طرز فکرش شبیه کسی است که با دمپایی در آبمیوه فروشی سرکوچه شان نشسته و آب هویج بستنی نسیه میخورد.

امیدوارم درک کنید که موضوع سر خوب بودن این و بد بودن آن، پست بودن این و برتر بودن آن نیست. موضوع عدم تناسب است، سطحی بودن است، شوآف است، تعلق کاذب است.



یک‌روز از نوکیسه‌ها بیش‌تر برایتان می‌گویم. تا آن موقع کمی شما از نوکیسه‌های اطرافتان بگویید.

نوکیسه
من بیش‌تر از نوشته‌هایم هستم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید