Mst
Mst
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

کجای پیاز؟

یادم است با دوستی برای اولین بار بیرون رفته بودیم. در رستوران شیکی نشسته بودیم، با همه تظاهر و نقاب‌هایی که آدم‌ها در دیت اول دارند. که یکهو آن دوست بی مقدمه از من پرسید: پیاز دوست داری؟ انتظار هر سوالی را داشتم جز این! مرسوم است که اینجور وقت ها نظر آدم را راجع به فلان موسیقی یا کتاب یا نهایتا فلان گل یا اگر هم بروند سراغ میوه‌ها مثلا توت فرنگی می‌پرسند؛ پیاز از کجا آمد؟!

راستش را بخواهید تا آن لحظه اصلا به دوست داشتن یا نداشتن پیاز فکر نکرده بودم که نظر خاصی داشته باشم!


دوست عزیز که چهره گیج و گنگ مرا دید، شروع کرد به سخن گفتن در مورد پیاز! اینکه پیاز لایه لایه است و لایه های بیرونی که بزرگ‌ترند و زمخت و وسط پیاز که کوچک است ولی ترد و خوشمزه و همه دوست دارند وسط پیاز را بخورند!

گفت که جامعه مانند پیاز است و اکثریت آدم ها، لایه‌های بیرونی پیازند که تعدادشان کم نیست و بی کیفتند. گفت آدم باید در زندگی وسط پیاز باشد که در اقلیت است ولی با کیفیت و همه دنبالش هستند و با آدم‌های وسط پیازی هم معاشرت کند.


من هنوز سعی می‌کردم فکرم را از آبگوشت و فیلم فارسی و فردین و تقی ظهوری منحرف کنم که یادم آمد در یک مکتب فکری (شاید پدیدار شناسی) معتقد هستند که واقعیت، مانند پیاز لایه لایه است و باید لایه ها را کنار زد و شکافت تا به لایه درونی یا به قول دوستمان وسط پیاز رسید که همان کنه واقعیت است. خلاصه با خودمان گفتیم پیاز هم چیز جالبی است!


از آن موقع ناخودآگاه به پیاز و لایه هایش بیشتر نگاه میکنم. یک روز موقع آشپزی به پیازی برخوردم که وسطش پوسیده و دورش سالم بود. خوشحال از کشف جدیدم به آن دوست تلفن زدم که اعلام کنم پیاز از وسط می‌پوسد که در جوابم گفت جامعه هم از اقلیت روشنفکرش فاسد می‌شود.زیادی نخبه گرایانه بود، خوشم نیامد!

اما ماجرای من و پیاز ادامه پیدا کرد. به تدریج متوجه شدم که پیاز از همه جا می‌پوسد. پیازهایی دیدم که از لایه های بیرونی، لایه های میانی یا وسط پوسیده بودند. پیازهایی دیدم که از یک گوشه پوسیده بودند(ترکیبی از تمام لایه‌ها). من پیازی دیدم گوجه را میفهمید، در زمین کشاورزی پیازی دیدم سیرآب (?)


تا اینکه متوجه چیز دیگری شدم: پیاز از وسط نمی‌پوسد اما از وسط سبز می‌شود! البته ما با پیاز سبز بد رفتاری می‌کنیم. وسطش را جدا می‌کنیم و کنار می‌گذاریم یا کل پیاز را به جرم سبزشدگی می‌اندازیم دور. ما پیاز سبز شده را پیاز خراب می‌دانیم. حال آن‌که سبز شدن وسط پیاز نشان از قابلیت رشد اوست.

تلخ است که جامعه هم با ما همین کار را می‌کند. اگر بیش‌تر از ظرفیت محیط رشد کنی، طردت می‌کنند و دورت می‌اندازند. این را گفتم که بدانید اقلیت باکیفیت بودن چندان آخر و عاقبت خوبی هم ندارد.

اما اگر از من بپرسید ترجیح می‌دهم نه وسط پیاز باشم نه لایه‌ی بیرونی، یک جایی آن میان، دور از چشم، نه بالا نه پایین، به من بدهید کفایت می‌کند.

آن‌وقت نه موقع پوست کندن دورم می‌اندازند و نه به جرم سبز شدن از پیاز جدایم می‌کنند. البته هنوز ممکن است بپوسم، اما همه ممکن است بپوسند، مگر نه؟

راستی شما کجای پیازید؟

پیازاقلیتتفاوتجامعه
من بیش‌تر از نوشته‌هایم هستم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید