mataturk
mataturk
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

شاخه هزار و یکم...(مغز نوشته)

الان 22 سالمه...خیلی وقته اطرافیان و دوستان و آشناهام بر اساس رفتارا و طرز فکر و حرفام از من یه شخصیت موفق ساختن تو ذهنشون...اما تو ذهن خودم، شخصیتی که از خودم ساخته شده، یه پسر 22 ساله پر ادعاست که هنوز به هیچی و هیچجا نرسیده و هنوزم طبق عادت داره بی‌هدف میدوه و به اصطلاح خودش تلاش میکنه...


خب تو این چند میلیارد انسانی که وجود دارن،شاید فقط دو نفر میدونن که من هیچ تعریف مشخصی از یه هدف واضح و مشخص ندارم...خودمو خودم...فقط خودم میدونم تلاش کردنام شده از این شاخه به اون شاخه پریدن،اونم با این توجیه که من دارم رو یه درخت از این شاخه به اون شاخه میپرم و با همین وضعیتم خودمو میرسونم بالای درخت...این توجیه هم از اونجایی شکل گرفته که من دلم میخواد بهترین باشم...پس به شخصیتای بزرگ تاریخ نگاه میکنم که تو چنتا زمینه متخصص بودن و تو تعریف بیوگرافیشون مینویسن طرف فیلسوف بود،منجم بود،فیزیکدان بود،فلان بود،بهمان بود...و اینو فقط و فقط خودم میدونم که تا الان به هیچی نرسیدم و هیچ تضمینی هم واسه آینده موفقی که ادعا میکنم با تلاشام میسازم وجود نداره...


خیلی وقته دارم اولین روزای هفته و ماه و سال میلادی و شمسی و هزار جور کوفت و زهرمارو انگیزه میکنم واسه شروع دوباره و استارت قوی و فلان و بهمان...امروزم شنبست...منتها سعی کردم یه جور دیگه شروعش کنم...چندروزی هست واسه پرسونال برندینگ استارت زدم و واسش تلاش میکنم...اما خب هیچ وقت نتونستم اون شخصیتی که دوس دارم باشم رو تجسم کنم...چون من فقط میخوام موفق بشم...فقط میخوام پولدار بشم...فقط میخوام مشهور بشم...اما نمیتونم آیندمو تجسم کنم...چون هنوز نمیدونم از کدوم یکی از راهایی که جلومه باید بهش دست پیدا کنم...امروز رفتم سراغ کانال دیجیتال مارکتینگ علیرضا ابراهیمیان و یکی از پستاش منو رسوند به ویرگولی که چند روز پیش توش حساب کاربری ساخته بودم اما چون تخصص خاصی نداشتم نمیدونستم درباره چی بنویسم...پستش درباره پرسونال برندینگ بود باعث شد عزممو جزم کنم که تو یه راه برم جلو متخصص شم و بعد شاید بقیه راه‌هارو امتحان کنم...تصمیم گرفتم به بقیه شخصیتای موفق تاریخ هم نگاه کنم...


الان دیگه میخوام از یه شاخه برم برسم اون بالای درخت...بعد برگردمو بقیه شاخه‌هایی که یه بخشی از زندگیمو وقفشون کردم رو بسازم...وقتی قدرتمند شدم به همه ثابت میکنم که درستش این بود زندگی شبیه یه درخت هزارشاخه باشه نه یه شاخه بی‌درخت...و تعریف موفقیت بشه قوی شدن این درخت که همه شاخه‌هاش قویه و تو اون بالای درختی...نه روی یه شاخه موندن و به اصطلاح متخصص شدن و شاخه به شاخه نپریدن...کی گفته متخصصا موفق‌ترین‌ها هستن؟من امروز میخوام بپرم رو شاخه هزار و یکم و برم بالای درخت...

امضا: "ماتاتورک"

نویسندگیداستانبرندسازی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید